English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
This is the site for a new scool . اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
Other Matches
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
introductions احداث
introduction احداث
originationu احداث
origination احداث
formation احداث
imagism مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
installs تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
authorship نویسندگی احداث
planation احداث دشت
forestation احداث جنگل
generatrix احداث کننده
sylviculture احداث جنگل
silviculture احداث جنگل
afforestation احداث جنگل
forestry احداث جنگل جنگلداری
sites زمین محل احداث بنا
site زمین محل احداث بنا
ingenerate احداث کردن بوجود اوردن
sited زمین محل احداث بنا
canalization احداث ترعه و قنات لوله کشی
generatrix نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
school age سن مدرسه
schoolmates هم مدرسه
schoolmate هم مدرسه
school fellow هم مدرسه
school mate هم مدرسه
school مدرسه
schools مدرسه
academies مدرسه
academy مدرسه
technical school مدرسه فنی
satchel کیف مدرسه
school phobia مدرسه هراسی
truancy مدرسه گریزی
school truancy مدرسه گریزی
schoolma'am مدیره مدرسه
schoolmarm مدیره مدرسه
secondery school مدرسه متوسطه
senior high school مدرسه متوسطه
satchels کیف مدرسه
unschooled مدرسه نرفته
janitors فراش مدرسه
janitor فراش مدرسه
janitors راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
schoolwork درس مدرسه
head master مدیر مدرسه
janitor راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
grammar schools مدرسه ابتدایی
grade school مدرسه ابتدایی
schoolyard محوطهی مدرسه
grammar school مدرسه ابتدایی
summer schools مدرسه تابستانی
philosophy of the lyceum فلسفه مدرسه
summer school مدرسه تابستانی
private schools مدرسه ملی
private school مدرسه ملی
preliminary school مدرسه ابتدائی
prep مدرسه مقدماتی
trade schools مدرسه حرفهای
trade school مدرسه حرفهای
school counselor مشاور مدرسه
schooling مدرسه رفتن
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
school shooting تیراندازی در مدرسه
school تحصیل در مدرسه
schools تحصیل در مدرسه
schoolyards حیاط مدرسه
schoolyard حیاط مدرسه
schoolteachers معلم مدرسه
schoolgirls دختر مدرسه
schoolgirl دختر مدرسه
schoolyards محوطهی مدرسه
schoolteacher معلم مدرسه
seminaries مدرسه علوم دینی
schooltime ساعات درس مدرسه
subprincipal معاون رئیس مدرسه
the school is out مدرسه تعطیل است
technical colleges مدرسه عالی فنی
faculty اولیای مدرسه دانشکده
faculties اولیای مدرسه دانشکده
technical college مدرسه عالی فنی
seminary مدرسه علوم دینی
theological school مدرسه علوم دینی
finshing school مدرسه تکمیلی دختران
scholastic اقتصادی مدرسه ایها
school of tecnology مدرسه عالی فنی
junior college مدرسه فوق دیپلم
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
prep مدرسه ابتدایی دبستان
The last school day. آخرین روز مدرسه
play hooky <idiom> از مدرسه یا کار دررفتن
high schools مدرسه متوسطه دبیرستان
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
school readiness امادگی ورود به مدرسه
These shoes dont fit me. زنگ مدرسه خورده
He ran away from scool . از مدرسه فرار کرد
schoolmasters نافم مدرسه مکتب دار
to be excused [from work or school] معاف بودن [از کار یا مدرسه]
PTA's مخفف انجمن خانه و مدرسه
alma mater سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
schoolmaster نافم مدرسه مکتب دار
PTA مخفف انجمن خانه و مدرسه
parochial school مدرسه وابسته به کلیسای بخش
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school . باید بچه راببرم مدرسه
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
The boy is fresh from school. پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
Children start school at the age of 7. بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
nursery schools مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
schoolmaster مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
schoolmasters مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
generate تولید کردن احداث کردن
generates تولید کردن احداث کردن
generated تولید کردن احداث کردن
generating تولید کردن احداث کردن
schoolastic پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
alma mater مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
grader جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
schoolman پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
whipping boy بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
advisee کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
juniorate مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
up to date جدید
maiden جدید
up-to-date جدید
maidens جدید
newest جدید
new جدید
new- جدید
newer جدید
novel جدید
recent جدید
unprecedented جدید
unprecedentedly جدید
modern جدید
novels جدید
innovation حرکت جدید
reprinting چاپ جدید
neologisms واژه جدید
innovations حرکت جدید
newfound جدید الاکتشاف
revisions چاپ جدید
fresh target هدف جدید
reprints چاپ جدید
It's not new. جدید نیست.
modern sector بخش جدید
modern system نظام جدید
probes اکتشاف جدید
neogenesis تولید جدید
neophyte جدید الایمان
neophytes جدید الایمان
neoteric جدید تازه
new deal قرار جدید
new deal سیاست جدید
reorganization صورت جدید
freshmen جدید الورود
modern physics فیزیک جدید
New Year سال جدید
neologism واژه جدید
modern جدید مدرن
revision چاپ جدید
reprint چاپ جدید
the new testament عهد جدید
postulant جدید الورود
freshman جدید الورود
recent development بسط جدید
reprinted چاپ جدید
probed اکتشاف جدید
probe اکتشاف جدید
postulancy جدید الورودی
proselyte جدید الایمان
involucrum تشکیل استخوان جدید
kakapo طوطی زلاند جدید
resurface لایهی جدید افزودن
resurfaces لایهی جدید افزودن
imagism مکتب شعر جدید
currencies جدید بودن نقشه
bring some new facts to light <idiom> کشف حقایق جدید
forwarding address آدرس پستی جدید
on the bandwagon <idiom> مشهوریت گروه جدید
rehouses بخانه جدید رفتن
currency جدید بودن نقشه
reseats صندلی جدید دادن
reseating صندلی جدید دادن
drafts بازیگر جدید تیم
restored برگرداندن به وضعیت جدید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com