English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
This is the latest mens fashion. این آخرین مد لباس مردانه است
Other Matches
menswear لباس مردانه
black tie لباس عصر مردانه
haberdasher فروشنده لباس مردانه
haberdashers فروشنده لباس مردانه
pyjamas لباس خواب مردانه
tuxedos لباس مردانه مخصوص چای عصر
tuxedo لباس مردانه مخصوص چای عصر
tux لباس مردانه مخصوص چای عصر
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
manfully مردانه
gamely مردانه
mannish مردانه
manful مردانه
virile مردانه
manly مردانه
manwise مردانه
masculinely مردانه
sportsmanly مردانه وار
mannishly با ادای مردانه
men's room مستراح مردانه
ulster پالتوگشاد مردانه
virile strength نیروی مردانه
singlets زیرپوش مردانه
man power نیروی مردانه
men's apartments قسمت مردانه
masculine نرینه مردانه
kilt دامن مردانه
unisex زنانه - مردانه
mannishness ادای مردانه
male مردانه نرینه
paroling قول مردانه
paroles قول مردانه
paroled قول مردانه
t shirt زیرپیراهنی مردانه
saloon آرایشگاه مردانه
parole قول مردانه
smoking jacket ژاکت مردانه
gentlemen's agreement قول مردانه
half hose جوراب مردانه
singlet زیرپوش مردانه
kilts دامن مردانه
men's rooms مستراح مردانه
male courage جرات مردانه
play fair مردانه معامله کردن
Stage party ( films , movies ) . میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
dress shirts پیراهن سفید مردانه
cuffed سردست پیراهن مردانه
dress shirts پیراهن عصر مردانه
cuffing سردست پیراهن مردانه
to die game مردانه جان دادن
cuffs سردست پیراهن مردانه
play fair مردانه بازی کردن
barytone میان صدای مردانه
fedora کلاه نمدی مردانه
stags جلسه یا مهمانی مردانه
top hat کلاه مردانه استوانهای
top hats کلاه مردانه استوانهای
dress shirt پیراهن سفید مردانه
mannish دارای رفتار مردانه
dress shirt پیراهن عصر مردانه
stag جلسه یا مهمانی مردانه
sartorial مربوط بلباس مردانه
haberdashery مغازه ملبوس مردانه
black tie کت نیمه رسمی مردانه
strong minded دارای افکار مردانه
cuff سردست پیراهن مردانه
tenors تمایل صدای زیر مردانه
tenor تمایل صدای زیر مردانه
jerkin کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
inverness یکجور ردای بی استین مردانه
jerkins کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
cassi mere پارچه پشمی جناغی مردانه
night shirt پیراهن خواب مردانه یاپسرانه
mess jacket ژاکت تنگ وکوتاه مردانه
last-ditch آخرین فرصت
trendier مطابق آخرین مد
trendiest مطابق آخرین مد
trendy مطابق آخرین مد
at the eleventh hour در آخرین لحظات
swan song <idiom> آخرین سیما
masculinize شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
billionth آخرین عدد یک میلیارد
The last school day. آخرین روز مدرسه
billionths آخرین عدد یک میلیارد
last-ditch وابسته به آخرین تلاش
frock coats نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
frock coat نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
shirt-tail بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
shirt-tails بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
prints آخرین صفحه چاپ شده
printed آخرین صفحه چاپ شده
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
son file آخرین گونه کاری یک فایل
end نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
end کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
for the first [last] time برای اولین [آخرین] بار
last straw <idiom> [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
She was dressed in the latest fashion . آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
ended نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
What is the latest news? آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
ended کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
printouts آخرین صفحه چاپ شده
printout آخرین صفحه چاپ شده
print آخرین صفحه چاپ شده
queues ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
to go down to the wire <idiom> تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
To play ones last card آخرین تیر ترکش رارها کردن
to go down to the wire <idiom> تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
This is my last chance . این برایم آخرین فرصت است
He emptied the glass to the last drop . لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
last but not least <idiom> آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
date افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
dates افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
billycock نوعی کلاه گرد مردانه که ازنمد نرم ساخته میشود
codpiece روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
codpieces روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
popped خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
trailer آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
trailers آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
Last stop. All out. آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
Doom [نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
When is the last train to Oxford? چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
identity مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
lifo سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
identities مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
ended عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
readme file فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
last in first out نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
condition ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
cancelling کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ends کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
end کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancels کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ended کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
push up stack سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
terminator ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
to play fair مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
contraltos زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
tweed پارچه پشم ونخ راه راه مردانه
vertical سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
circular چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
circulars چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
marching display وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
cyclic چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت به محل اولین بیت منتقل میشود
shift چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
shifted چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shifts چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
attributing مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
archive مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attributes مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attribute مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
costume لباس
rosette گل لباس
nightgown لباس شب
rosettes گل لباس
frou frou خش خش لباس
costumes لباس ها
nightgowns لباس شب
dressings لباس
outwall لباس تن
out fit لباس
evining dress لباس شب
bibandtucker لباس
bathhouse لباس کن
accouterment لباس
accouterments لباس
acoutrement لباس
dressing لباس
costumes لباس
donkey jacket لباس
vesture لباس
vestment لباس
untented بی لباس
costume لباس
clothing لباس
garb لباس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com