English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
The room is bare of furniture . این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Other Matches
he is short of hands کارگر کافی ندارد
He has not enough experience for the position. برای اینکار تجربه کافی ندارد
in short supply <idiom> نه خیلی کافی ،کنترل از مقدار
Nothing more, thanks. کافی است، خیلی متشکرم.
There are no vacancies at the hotel. هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
The room was tastefully decorated with flowers . اتاق خیلی با مزه با گه تزیین شده بود
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
well-appointed خوب مبلمان شده
upholster مبلمان کردن خانه
To rearrange the futniture. اثاثیه ( مبلمان ) راجابجا کردن
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none دومی ندارد بالادست ندارد
knocked down کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
compartmentalises اتاق اتاق کردن
compartmentalising اتاق اتاق کردن
compartmentalize اتاق اتاق کردن
compartmentalized اتاق اتاق کردن
compartmentalizes اتاق اتاق کردن
compartmentalizing اتاق اتاق کردن
compartmentalised اتاق اتاق کردن
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
he was refused employment کردند
they mulcted him او را جریمه کردند
The trees are in bloom . درختها گه کردند
they proclaimed him sovereign اعلان کردند
they put their heads together با هم مشورت کردند
shoulders [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
It was required of me . They imposed it on me . آنرا به من تکلیف کردند
They pinched my keys. کلیدهایم رابلند کردند
he was sent to england به انگلیس اعزام کردند
They escaped under cover of darkness. درتاریکی شب فرار کردند
potsdom agreement تاکید وتشریح کردند
they had words باهم نزاع کردند
they put up a good fight جنگ خوبی کردند
They greeted each other. با هم سلام وتعارف کردند
what a ready welcome i found! چه حسن استقبالی از من کردند !
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
He was deported from Iran. اورااز ایران اخراج کردند
they poured toward that city سوی ان شهر هجوم کردند
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
they were made one یعنی باهم عروسی کردند
They beat each other black and blue. همدیگر را خونین ومالین کردند
the house was highly rated خانه رازیاد تقویم کردند
bombers raided the city بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
They were talking in Spanish . بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
its was extended مدت اعتبارانرا دراز کردند
The kids stamped on the ants . بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
good [sufficient] <adj.> کافی
enough کافی
enow کافی
adequate کافی
sufficing <adj.> کافی
sufficient <adj.> کافی
sufficient کافی
acceptable <adj.> کافی
adequate <adj.> کافی
adequate کافی
satisfactory <adj.> کافی
bombers raided the city بمب افگن هابران شهرحمله کردند
the exercised thier veto انها حق وتوی خود را اعمال کردند
We sent for the doctor. برای ما این دکتر را صدا کردند.
he paid through the nose زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
he was engagedon probation بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
The soldirs leg was amputated . پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
Fatimid [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
They searched the whole town . تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
He was framed. برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
They shook hand and made up. با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
Nothing more, thanks. کافی است.
skimped غیر کافی
inadequate غیر کافی
run short <idiom> کافی نبودن
necessary and sufficient لازم و کافی
suffices کافی بودن
adequately بقدر کافی
skimp غیر کافی
sufficing کافی بودن
sufficed کافی بودن
suffice کافی بودن
skimping غیر کافی
sufficient conditions شرایط کافی
sufficient condition شرط کافی
sufficient مقدار کافی
scantier غیر کافی
scantiest غیر کافی
scanty غیر کافی
skimps غیر کافی
plenty of rain باران کافی
suffice کافی بودن
due care مراقبت کافی
adequately [sufficiently] <adv.> بقدر کافی
sufficiently <adv.> بقدر کافی
leisure وقت کافی
be adequate کافی بودن
inextenso بطول کافی
be enough کافی بودن
last [be enough] کافی بودن
reach کافی بودن
be sufficient کافی بودن
corinthian brass or bronze یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
They I got confused . آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
Everybody condemned his foolish behaviour . همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
inns of chancery عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
The bandits stripped him of all his belongines . دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
knickerbocker زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
they howled the speaker down سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
incompetent غیر کافی ناشایسته
sufficient condition شرط کافی [ریاضی]
inadequately بطور غیر کافی
insufficiently بطور غیر کافی
to have plenty of time وقت کافی داشتن
well educatd دارای تحصیلات کافی
sufficiency قابلیت مقدار کافی
All you have to do is to say the word. کافی است لب تر کنی
voteless بدون رای کافی
well paid دارای حقوق کافی
enough باندازهء کافی نسبتا
not a leg to stand on <idiom> مدرک کافی نداشتن
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
The planes pin- pointed the enemy targets . هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
dozing مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozes مقدار کافی از یک دارو خوراک
Enough has been said! به اندازه کافی گفته شده!
It is not deep enough. باندازه کافی گود نیست
dozed مقدار کافی از یک دارو خوراک
doze مقدار کافی از یک دارو خوراک
straw boss [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
working ball گوی با سرعت و چرخش کافی
So much for theory! <idiom> به اندازه کافی از تئوری صحبت شد.
Few reporters dared to enter the war zone. چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Boers سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boer سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
he had a good supply of coal زغال سنگ کافی ذخیره کرده
caught short <idiom> پول کافی برای پرداخت نداشتن
underfeed غذای غیر کافی خوردن یا دادن
underdeveloped رشد کافی نیافته عقب افتاده
put the question مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
adequately باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
end in itself <idiom> مکان کافی برای راحت بودن
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
My tea is not cool enough to drink. چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
on easy street <idiom> پول کافی برای زندگی راحت داشتن
attentions توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attention توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
well-to-do <idiom> پول کافی برای امرار معاش کردن
sabbatical year در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
lombards گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
mohock تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
Quantel شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
Is there enough time to change trains? آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
leave (let) well enough alone <idiom> دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
subliminal غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
make a living <idiom> پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
Is that enough to be a problem? آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
subliminally غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
pillows صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillow صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
generations کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
So much for that. <idiom> اینقدر [کار یا صحبت و غیره ] کافی است درباره اش. [اصطلاح روزمره]
liberal gift بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
bedsore زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
rooms اتاق
chamber اتاق
room mate هم اتاق
chambers اتاق
room اتاق
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
tripartite declaration of 0 اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
I had pins and needles in my legs. ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
newsrooms اتاق نودادنگاری
a double room یک اتاق دو نفره
snow cave اتاق برفی
clearing houses اتاق تهاتر
newsrooms اتاق خبر
newsroom اتاق خبر
newsroom اتاق نودادنگاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com