Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Do you know how to play this game ?
این بازی رابلد هستید ؟
Other Matches
are
هستید
you're=you are
شما هستید
you're
شما هستید
you are mistaken
در اشتباه هستید
Where do you come from ?
اهل کجا هستید ؟
you are a nice person
عجب ادمی هستید
This photo does not do you justice.
خودتان از عکستان بهتر هستید
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
how old are you
چندسال دارید چندساله هستید
what is your nationality
ملیت شما چیست از کدام ملت هستید
you are the p of your father
شما کاملا` به پدر خود شبیه هستید
You are a smart cookie.
[American E]
شما آدم باهوشی
[تیزی]
هستید.
[اصطلاح روزمره]
drastic times call for drastic measures
<idiom>
[زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
grey hound
سگ بازی
solitaire
تک بازی
slackness
بازی
fun
بازی
actions
بازی
solitaires
تک بازی
sportiveŠetc
بازی کن
watermanship
اب بازی
gaming
بازی
plays
بازی
game
بازی
dibasic
دو بازی
openness
بازی
played
بازی
partie
بازی
clearance
بازی
patulousness
بازی
home
بازی
basics
بازی
basic
بازی
plain dealing
بازی
hopscotch
بازی لی لی
falconine
بازی
homes
بازی
playing
بازی
play
بازی
action
بازی
sporting
بازی دوست
handout
نوبت بازی
cogs
حقه بازی
polo
چوگان بازی
footballs
بازی فوتبال
cog
حقه بازی
hustle
بازی هشیارانه
rinks
یخ بازی کردن
tricking
شعبده بازی
tricked
شعبده بازی
handouts
نوبت بازی
bandying
چوگان بازی کچ
twiddled
بازی کردن
chicanery
حیله بازی
twiddle
بازی کردن
tricksy
بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
trickiness
حقه بازی
skated
بازی تهاجمی
To be acting. To put it on .
رل بازی کردن
golfing
بازی گلف
trick
شعبده بازی
bandy
چوگان بازی کچ
rugby
بازی رگبی
cages
بازی بسکتبال
factionalism
فرقه بازی
paraphrase
بازی با الفاظ
tooth clearance
بازی دندانه
power games
بازی قدرتی
stanza
بخشی از بازی
stanzas
بخشی از بازی
skiing
اسکی بازی
power game
بازی قدرتی
skate
بازی تهاجمی
cage
بازی بسکتبال
trapze
بند بازی
hustled
بازی هشیارانه
rinks
میدان یخ بازی
rink
یخ بازی کردن
hustles
بازی هشیارانه
chicaneries
حیله بازی
rink
میدان یخ بازی
paraphrasing
بازی با الفاظ
paraphrases
بازی با الفاظ
paraphrased
بازی با الفاظ
hustling
بازی هشیارانه
skates
بازی تهاجمی
twiddling
بازی کردن
fences
شمشیر بازی
paperwork
کاغذ بازی
firework
آتش بازی
fireworks
اتش بازی
bonfire
اتش بازی
bonfires
اتش بازی
twiddles
بازی کردن
gaming
قمار بازی
holdouts
خودداری از بازی
footballers
فوتبال بازی کن
footballer
فوتبال بازی کن
jiggery-pokery
حقه بازی
skating
اسکیت بازی
holdout
خودداری از بازی
child's play
بچه بازی
war game
بازی جنگ
halt back
میان بازی کن
plaything
اسباب بازی
child's play
بازی کودکان
Frisbee
بازی با فریزبی
playthings
اسباب بازی
Frisbees
بازی با فریزبی
wordplay
بازی با لغات
gimmickry
حقه بازی
whoredom
فاحشه بازی
monkey business
کچلک بازی
pantomime
لال بازی
play-acted
تو بازی رفتن
play-acting
بازی کردن
doubled
بازی دوبل
doubled up
بازی دوبل
fencing
ششمشیر بازی
full-time
09 دقیقه بازی
wargaming
بازی جنگ
bandied
چوگان بازی کچ
play-acting
تو بازی رفتن
bandies
چوگان بازی کچ
play-acts
بازی کردن
play-acted
بازی کردن
double
بازی دوبل
pantomimes
لال بازی
playfully
با خنده و بازی
speculation
سفته بازی
party politics
حزب بازی
play-act
بازی کردن
fence
شمشیر بازی
play-act
تو بازی رفتن
charade
نوعی بازی
hanky-panky
حقه بازی
hanky-panky
روباه بازی
play-acts
تو بازی رفتن
video game
بازی دیدنی
free play
بازی ازاد
quiot
لیس بازی
hanky panky
حقه بازی
hanky panky
روباه بازی
hard game
بازی دشوار
harlepuinade
حقه بازی
quackery
حقه بازی
headhunting
خشونت در بازی
headwork
با سر بازی کردن
pyrotechny
فن اتش بازی
hocus pocus
حقه بازی
hocus pocus
ورودحقه بازی
hopscotch
بازی اکرودوکر
pyrotechnic display
اتش بازی
indirection
دغل بازی
ingenuousness
راست بازی
half time
نیمه بازی
half back
میان بازی کن
radial play
بازی عرضی
game ball
توپ بازی
game cycle
دوره بازی
ropery
طناب بازی
game of chance
بازی قمار
game plan
استراتژی بازی
game theory
نظریه بازی
game theory
تئوری بازی
gamesomeness
بازی گوشی
rope dancing
ریسمان بازی
rope dancing
بند بازی
rooker
یکجورکفش یخ بازی
red tapery
قرطاس بازی
radial play
بازی شعاعی
grandstand play
بازی مهیج
papistry
پاپ بازی
inning
یک دوره بازی
puppetry
عروسک بازی
playact
رل بازی کردن
play therapy
بازی درمانی
middle game
وسط بازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com