Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
Other Matches
fateful
<adj.>
فاجعه انگیز
catastrophic
فاجعه انگیز
Not on your life !
هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
To bring a matter to successful issue .
کاری را به نتیجه رساندن
methought
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
outbreaks
فاجعه
disasters
فاجعه
tragedies
فاجعه
outbreak
فاجعه
tragedy
فاجعه
disaster
فاجعه
catastrophe
فاجعه
catastrophes
فاجعه
It wI'll eventually pay off.
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
calamities
مصیبت فاجعه
calamity
مصیبت فاجعه
catastrophic
فاجعه امیز
catastrophic
فاجعه افرین
to be a foregone conclusion
<idiom>
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
lugubrious
غم انگیز حزن انگیز
foregone conclusion
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
thus
چنین
sic
چنین
i express my regret for it
که چنین شد
likewise
چنین
so
چنین
it happened thaf
چنین
such
یک چنین
like this
چنین
such
چنین
infecundity
بی باری
unloads
بی باری
unload
بی باری
idling
بی باری
unloaded
بی باری
idle runing
بی باری
freighter
باری
barye
باری
empty load
بی باری
infertility
بی باری
sterility
بی باری
utility
باری
freighters
باری
be it so
چنین باشد
beit so
چنین باشد
such and such
چنین و چنان
be it so
چنین باد
who said so?
که چنین حرفی زد
amen
چنین باد
exactly
چنین است
there is a rumour that
چنین میگویند که
the report goes
چنین گویند
so said darius
چنین گفت ....
i imagine he is my friend
چنین می پندارم
i was given to understand
چنین فهمیدم
secus
نه این چنین
methinks
چنین مینماید
beit so
چنین باد
Fate had so decreed . I t was so destined .
قسمت چنین بود
methinks
بنظرم چنین میرسد
i express my regret for it
پوزش میخواهم که چنین شد
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
که چنین نامیده شده
in that case
حال که چنین است
meseems
چنین بنظرم میرسد
so called
که چنین نامیده شده
semble
چنین به نظر می رسد
that is not the case
مطلب چنین نیست
it look as if
چنین مینماید که گویی
so-called
که چنین نامیده شده
perhaps so
شاید چنین باشد
it follows that.....
چنین برمی اید که ....
is it not
ایا چنین نیست
praam
باری یاتوپدار
railroad carriage
واگن باری
lighters
قایق باری
idle current
جریان بی باری
no load condition
حالت بی باری
freight train
قطار باری
no load current
جریان بی باری
idling cycle
سیکل بی باری
no load voltage
ولتاژ بی باری
idle time
زمان بی باری
idle period
پریود بی باری
lighter
قایق باری
no load switching
سوئیچینگ بی باری
idle frequency
فرکانس بی باری
no load speed
سرعت بی باری
freight trains
قطار باری
neutral position
وضعیت بی باری
fright car
واگن باری
lorries
ماشین باری
cargo ship
کشتی باری
freight car
واگن باری
freight cars
واگن باری
lighterage
قایق باری
cargo boat
کشتی باری
cargo liner
کشتی باری
lorry
ماشین باری
van
واگن باری
vans
واگن باری
dead weight tonnage
گنجایش باری
road transport vehicle
ماشین باری
rafts
قایق باری
raft
قایق باری
motortruck
کامیون باری
scow
یدک کش باری
fourgon
واگون باری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
so and so
اینکار وانکار چنین وچنان
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
so to speak
اگربتوان چنین چیزی گفت
such being the case
حال که چنین است دراینصورت
ex-directory
شخصی که چنین شمارهای را دارد
is that so?
ایا وا قعا چنین است
But fate decreed otherwise.
اما قسمت چنین بود .
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
ابدا"چنین چیزی نیست
scilicet
از این چنین استنباط میشود.....
it promisews to be easy
چنین مینماید که اسان است
so-and-so
اینکار وانکار چنین وچنان
cargo master
نوعی هواپیمای باری
lorry
اتومبیل باری گاری
sexual promiscuity
بی بند و باری جنسی
lighters
کشتی باری کوچک
boxcar
یکنوع واگن باری
vans
واگن باری سرپوشیده
truckload
به گنجایش یک ماشین باری
autoloading
باری نیم خودکار
lorries
اتومبیل باری گاری
van
واگن باری سرپوشیده
truckloads
به گنجایش یک ماشین باری
overload principle
اصل اضافه باری
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
no load torque
گشتاور پیچشی بی باری
perfunctory
باری بهر جهت
ideal no load d.c. voltage
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
ideal no load voltage
ولتاژ بی باری ایده ال
idle current connection
اتصال جریان بی باری
promiscuity
بی بند و باری جنسی
idling current connection
اتصال جریان بی باری
lighter
کشتی باری کوچک
floating cargo
باری که دردریا است
lift helicopter
هلی کوپتر باری
dedication
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
I never saw anything like it.
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
coloratura
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
so to peaking
اگر بتوان چنین چیزی گفت
dedications
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
coloraturas
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
he pretended to be asleep
چنین وانمود کرد که خواب است
The story goes that …
آورده اند که (چنین روایت کنند )…
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
galliot
کرجی باری یا ماهی گیری
wannigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
freighter
کرایه کننده کشتی باری
floating cargo
باری که باکشتی حمل میشود
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
wanigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
freighters
کرایه کننده کشتی باری
nosing
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
the supreme
خداوند متعال باری تعالی
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
It was inappropriate to make such a remark .
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
No such a thing has been stipulated in the contract.
درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
lighters
با قایق باری کالا حمل کردن
galiot
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
lighter
با قایق باری کالا حمل کردن
carack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
carrack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
sic
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
plateform car
واگن باری بدون دیوار راه اهن
milner bary gambit
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
sickest
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sick
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
heian sandan
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
out in the cold
<idiom>
تنها
solitary
تنها
by one,s self
تنها
single handed
تنها
single line
خط تنها
lonely
تنها
solitarily
تنها
unaccompanied
تنها
loneliest
تنها
single
تنها
by it self
تنها
by oneself
تنها
just
تنها
single-handed
تنها
lonelier
تنها
merest
تنها
mere
تنها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com