Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
I have prompted this .
این را من مایه آمده ام
Other Matches
bituminous binder
مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
unstuck
ور آمده
updated edition
ویرایش به روز آمده
She has had a windfall . She has come into some easy money .
پول مفت گیرش آمده
Burglars have broken in.
دزد ها
[با زور]
آمده بودند تو.
to turn around
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn back
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to head back
برگشتن
[از جایی که دراصل آمده اند]
I have been down that path.
مزه اش را چشیده ام ( بسرم آمده است )
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
Except what is mentioned in paragraph 3.
باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
He is very primitive and uncuth .
مثل اینکه از پشت کوه آمده
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
cowl-dormer
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
dormer
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
eyebrow window
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
A word spoken is an arrowlet fly.
<proverb>
سخنى که بر زبان آمده خدنگى است که رها گشته .
Afro-
پیشنود به معنی آمریکایی که خانواده او از آفریقا آمده باشند.
The damage can't have been caused accidentally.
آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
nomograph
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
nomogram
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
inferences
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inference
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
averaging
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
averages
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
averaged
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
germen
مایه
wishy washy
کم مایه
resource
مایه
wishy-washy
کم مایه
principal
مایه
motif
مایه
thinners
کم مایه
motifs
مایه
genitor
مایه
gravamen
مایه غم
stocked
: مایه
thinnest
کم مایه
thinned
کم مایه
thin
کم مایه
principals
مایه
thins
کم مایه
stock
: مایه
low-pitched
کم مایه
low pitched
کم مایه
As mentioned below.
مذکور درزیر
[آنچه درزیر آمده است]
emerging traffic
جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
flavonal dyes
فلاون
[مجموعه ای از رنگینه های زرد که از گیاهان مختلفی همچون زردچوبه، میمون و اسپرک بدست آمده و ریشه آنها از ترکیب کیتون می باشد.]
brewer's yeast
مایه ابجو
rich mix
مخلوط پر مایه
accelerative
مایه افزایش
chromaticity
فام مایه
compressive
مایه تراکم
concretive
مایه انجماد
criticaster
نقاد کم مایه
cumbrous
مایه زحمت
scunner
مایه نفرت
cuse of a
مایه هراس
rich lime
اهک پر مایه
aggravative
مایه تشدید
asphaltene
مایه قیری
pure color
رنگ مایه
rouser
مایه حیرت
barm
مایه ابجو
principal and profit
مایه و سود
rear waistlock and forward single leg
درو با مایه از مچ پا
short clay
خاک کم مایه
nest egg
مایه اندوخته
affrighter
مایه ترس
poor lime
اهک کم مایه
feeding cloth
مایه رسان
feeling tone
مایه احساسی
mitigative
مایه کاهش
meagre lime
اهک کم مایه
lee shore
مایه خطر
gaping stock
مایه حیرت
gazing stock
مایه عبرت
lean concrete
بتن کم مایه
laughingstock
مایه خنده
key note
مایه نما
key note
معرف مایه
inoculator
مایه کوب
wage funds
مایه دستمزد
molif
مایه اصلی
poor gas
گاز کم مایه
disfiguration
مایه زشتی
tough clay
خاک رس پر مایه
plastic clay
خاک رس پر مایه
staff of life
مایه حیات
phlogiston
مایه اتش
petiolin
خیو مایه
surpriser
مایه حیرت
endoplasm
درون مایه
the root of dispute
مایه نزاع
to tone up
کم مایه شدن
Principal and interest .
مایه وسود
binder
بست مایه
resourceful
پر مایه و مبتکر
deplorable
مایه دلسوزی
trivial
کم مایه بدیهی
leaven
خمیر مایه
leavening
خمیر مایه
leavens
خمیر مایه
wet blanket
مایه یاس
wet blankets
مایه یاس
chill
مایه دلسردی
chills
مایه دلسردی
comfort
مایه تسلی
comforted
مایه تسلی
comforting
مایه تسلی
eyesores
مایه نفرت
eyesore
مایه نفرت
binder
چسب مایه
binders
بست مایه
binders
چسب مایه
rennet
پنیر مایه
rennet
مایه ماست
bother
مایه زحمت
bothered
مایه زحمت
bothering
مایه زحمت
nuisance
مایه رنجش
nuisances
مایه رنجش
pest
مایه ازارواسیب
pests
مایه ازارواسیب
placebo
مایه تسکین
placebos
مایه تسکین
libido
زیست مایه
libidos
زیست مایه
comforts
مایه تسلی
emulsifiers
مایه امولسیون
baited
مایه تطمیع
baits
مایه تطمیع
off key
خارج از مایه
down and out
بکلی بی مایه
down-and-out
بکلی بی مایه
down-and-outs
بکلی بی مایه
inoculation
مایه کوبی
inoculations
مایه کوبی
bothers
مایه زحمت
unfortunate
مایه تاسف
heartbreaking
مایه دل شکستگی
drearier
مایه افسردگی
cumbersome
مایه زحمت
dreariest
مایه افسردگی
dreary
مایه افسردگی
emulsifier
مایه امولسیون
bait
مایه تطمیع
bones of contention
مایه نفاق
nest eggs
مایه اندوخته
bone of contention
مایه نفاق
source
مایه مبداء
vaccines
مایه ابله
making
مایه کامیابی
vaccine
مایه ابله
honourable
مایه سرافرازی
motifs
مایه اصلی
motif
مایه اصلی
origins
سرچشمه مایه
origin
سرچشمه مایه
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
small farmers
کشاورزان خرد یا کم مایه
shockinjg
مایه انزجار برخورنده
vaccination cards
دفترچه های مایه کوبی
vaccine
مایه واکسن
[پزشکی]
to put one's best foot forward
<idiom>
از دل و جان مایه گذاشتن
vaccination card
دفترچه مایه کوبی
He who pays the piper calls the tune .
بی مایه فطیر است
It is a source lf pride .
مایه افتخار است
to promise well
مایه امیدواری بودن
standing switch
رودست با مایه ارنج
one cannot make an omlette without breaking eggs
<idiom>
بی مایه فطیر است
frailer
گول خور بی مایه
solace
مایه تسلی ارامش
dissatisfactory
مایه عدم رضایت
curing compound
مایه عمل اورنده
bituminous binder
بست مایه قیری
husbandŠs tea
چایی کم مایه و سرد
bituminous binder
بست مایه هیدروکربنه
disreputable
بی اعتبار مایه رسوایی
it is a libel on him
مایه ابروئی اوست
gapeseed
مایه حیرت و خیرگی
principal
مایه سرمایه اصلی
swipes
ابجو بد وکم مایه
frail
گول خور بی مایه
ectoplasm
اکتوپلاسم برون مایه
aggravation
مایه تشدید جرم
tonality
مایه رنگ پذیری
regrettably
بطور مایه تاسف
exterminative
مایه انهدام یا انقراض
frailest
گول خور بی مایه
fat lime
اهک پر برکت یا پر مایه
principals
مایه سرمایه اصلی
abdicative
مایه کناره گیری
adhesion agent
مایه چسب افزا
ferment
ماده تخمیر مایه
fermenting
ماده تخمیر مایه
penny a line
ارزان نویس بی مایه
pay the piper
بی مایه فطیر است
ferments
ماده تخمیر مایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com