English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (6 milliseconds)
English Persian
This position is much too small for me . این سمت برای من خیلی کوچک است
Search result with all words
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystals قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
locket قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
lockets قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
capacitor وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
Other Matches
subminiature خیلی کوچک
micro- در معنای خیلی کوچک
It's too small آن خیلی کوچک است.
minicam دوربین خیلی کوچک
minicamera دوربین خیلی کوچک
miniaturization خیلی کوچک کردن چیزی
microwave موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
spat : حلزون خوراکی خیلی کوچک
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
near collision فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
beside one's self <idiom> خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
for peanuts [and for chicken feed] <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
for next to nothing <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] . خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
micronutrient ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست
He was too quick for her and jinked away every time. او [مرد] برای او [زن] خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او [زن] در می رفت.
processor کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
light-well [حیاط کوچک برای عبور نور]
itemizer کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
trail bike موتورسیکلت کوچک سبک برای مسیرهای خارج از جاده
small game پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
fowling piece تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
case sensitive search جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
tweak تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaked تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaks تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaking تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
lararium [اتاق کوچک در خانه های رومی برای عبادت شخصی]
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
Dizlyk [نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.]
blip علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
microcontroller ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص
blips علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
k ration بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
sculleries اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
scullery اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
modular با اتصال بلاکهای کوچک به هم برای تولید محصول مط ابق میل کاربر
The position is over his head . he cannot cope with it . این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
processor کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
underflow نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است
ratioing کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
attitude motor موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت
keeper ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
crunching متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
keepers ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
litotes کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
dimples هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
dimple هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
notron utilities مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
perforations خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
pill pool billiard بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
practice plug وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
head-shrinkers کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
departmental LAN شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
paging روش حافظه مجازی برای تقسیم حافظه به بلاکهای کوچک
part قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
tunes تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
tune تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
lady-chapel [کلیسای کوچک در کلیسای اصلی برای تکریم]
L cache فضای کوچک RAM ایستای سریع روی قطعه پردازنده که داده هایی که اغلب استفاده می شوند را برای افشزایش سرعت پردازش ذخیره میکند
chips وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
CDs DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CD DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
davit جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
very little خیلی کم
to a large extent خیلی
for long خیلی
not a few خیلی ها
villainous خیلی بد
abysmal <adj.> خیلی بد
ten خیلی
damn خیلی
in large quantities خیلی خیلی
very خیلی
copious خیلی
dumpiness خیلی
far and away خیلی
routh خیلی
many خیلی
dammit خیلی
highly خیلی
in no time خیلی زود
mad as a hornet <idiom> خیلی عصبانی
decrepit خیلی پیر
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
extra- بسیار خیلی
in seventh heaven <idiom> خیلی خوشحال
cool <adj.> خیلی خوب
really sick خیلی محشر
really wicked خیلی محشر
great <adj.> خیلی خوب
awesome <adj.> خیلی خوب
sick [British E] <adj.> خیلی خوب
wicked <adj.> خیلی خوب
costs and arm and a leg <idiom> خیلی گرونه
to pieces <idiom> خیلی زیاده
seldom خیلی کم ندرتا
niftier خیلی خوب
hand and glove خیلی صمیمی
extra بسیار خیلی
He is a loose card . خیلی ول است
nifty خیلی خوب
niftiest خیلی خوب
often خیلی اوقات
fortissimo خیلی بلند
high خیلی بزرگ
highest خیلی بزرگ
at most خیلی باشد
highs خیلی بزرگ
many persons خیلی اشخاص
before you can say knife خیلی زود
many people خیلی اشخاص
ultraconservative خیلی محتاط
many people خیلی از مردم
far and away خیلی دور
far off خیلی دور
span new خیلی تازه
rotundily چاقی خیلی
whopping خیلی بزرگ
She is very pretentious. خیلی ادعادارد
exceeding خیلی زیاد
oftentimes خیلی اوقات
of vital importance خیلی ضروری
faraway خیلی دور
overstrung خیلی حساس
iam in bad خیلی محتاجم
confidential خیلی محرمانه
bone dry خیلی خشک
I had an awful time . به من خیلی بد گذشت
lots خیلی زیاد
too tough خیلی سفت
extras بسیار خیلی
hand in glove خیلی نزدیک
hand in glove خیلی صمیمی
immensurable خیلی قدیم
oodles خیلی زیاد
ritzy خیلی شیک
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
Neanderthal خیلی کهنه
a lot of times <adv.> خیلی از اوقات
frequently <adv.> خیلی از اوقات
many times <adv.> خیلی از اوقات
often <adv.> خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.> خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.> خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.> خیلی از اوقات
not so hot <idiom> نه خیلی خوب
hand and glove خیلی نزدیک
precise خیلی دقیق
senseful خیلی حساس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com