English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (5 milliseconds)
English Persian
These coins are very hard to come by . این سکه ها دیگه گیر نمی آیند
Other Matches
latecomers دیر آیند
latecomer دیر آیند
no picnic <idiom> ناخوش آیند ،مشکل
incoming traffic جاده وسایل که می آیند
vanishing point perspective دورترند کوچک تر به نظر می آیند
Within the next few weeks . درعرض چند هفته آیند ؟
horribly <adv.> خیلی ناخوش آیند [اصطلاح روزمره]
multipass overlap بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
incredibly <adv.> خیلی ناخوش آیند [اصطلاح روزمره]
perspective ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
perspectives ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
Enough is enough! <idiom> بس کن دیگه!
It is obvious enough . Well of course . خب معلومه دیگه
Come on! بیا دیگه!
C'mon! بیا دیگه!
still worse دیگه بدتر
To such an extent that… تا حدی که دیگه ...
Next Saturday . This coming Saturday. شنبه دیگه
What is it now? دیگه چه شده ؟
So much the better. دیگه بهتر
That's enough. دیگه بس است.
Go ahead! انجام بدهید دیگه!
Just go! بریم [حرکت کن] دیگه!
Do come! خوب بیا دیگه!
Whoever else that may object . هر کس دیگه که اعتراض کند
He went for good. رفت و دیگه نیامد
I cant nor can anyone else . نه من می توانم ونه کس دیگه
simply <adv.> <idiom> حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
Any fool knows that . اینرا دیگه هرخری می داند
I must be going now. الان دیگه باید بروم
That's (just) the way things are. موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
He wont be back for another six months. رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
Come forward a little (little bit)more. یک قدری دیگه بیا جلو
just <adv.> <idiom> حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
You are a fine one to talk . You of all people have a nerve to talk . تو یکی دیگه حرف نزن !
Boys will be boys. پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
How come we dont see you more pften? چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
I knocked off another 1000 tomans. 1000 تومان دیگه از قیمت زدم
This is treason, pure and simple. خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
I shall be back this day month . درست یک ماه دیگه برمی گردم
Where is the mate ( companion ) of this glove ? لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
Please give the other foot . لنگه دیگه این کفش را بدهید.
His political beliefs are old hat now . عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
That's just the way it is. این حالا [دیگه] اینطوری است.
what have you [ gone and] done now! حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
You wont catch me going to his house . غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
continuous ارسال داده سریع که در آن کلمات داده همزمان نیستند ولی به سرعت پشت سرهم می آیند
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) . این حرفها دیگه کهنه شده است
Enough already! [American E] دیگه اینقدر حرف نزن! [اصطلاح روزمره]
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
It is money down the drain (gone to blazes). این دیگه پول دور ریختن است
The car is now in perfect running order . اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
second-guess someone <idiom> حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
This jock that you told me is as old as Adams . این لطیفه که گفتی خیلی دیگه کهنه است
Enough already! [American E] کافیه دیگه! [خسته شدم از این همه حرف] [اصطلاح روزمره]
That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom> این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
She procrastinated until it was too late . آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com