Dictiornary-Farsi | این غذا خیلی قوت دارد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 211 (13 milliseconds)

English	Persian
This food is very nourshing .	این غذا خیلی قوت دارد


Search result with all words

wrought	اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
beau	مردیکه خیلی بزن توجه دارد
he has a rushing business	کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
he has much merit	خیلی قابلیت دارد
It is much sought after	خیلی طالب دارد.
it is of frequent	خیلی مورد دارد
it is wringing	خیلی تراست یا اب دارد
She is too damned fussy	خیلی ادا واطوار دارد
He takes ( heels) much interest in politics.	به سیاست خیلی علاقه دارد
She is a bit too copy .	خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
Other Matches

scalar	متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
. The car is gathering momentum.	اتوموبیل دارد دور بر می دارد
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
Walls have ears <idiom>	دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value	براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket	[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices	اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears	دیوار موش دارد موش گوش دارد
very little	خیلی کم
highly	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
very	خیلی
copious	خیلی
villainous	خیلی بد
far and away	خیلی
many	خیلی
for long	خیلی
ten	خیلی
dammit	خیلی
to a large extent	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
not a few	خیلی ها
dumpiness	خیلی
damn	خیلی
routh	خیلی
far and away	خیلی دور
often <adv.>	خیلی از اوقات
niftier	خیلی خوب
whackings	خیلی بزرگ
confidential	خیلی محرمانه
hit bottom <idiom>	خیلی پست
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
lots	خیلی زیاد
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
niftiest	خیلی خوب
oodles	خیلی زیاد
nifty	خیلی خوب
whacking	خیلی بزرگ
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
too tough	خیلی سفت
immediate	خیلی فوری
superabundant	خیلی زیاد
parlous	خیلی مهیب
open-and-shut	خیلی سهل
open and shut	خیلی سهل
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
fortissimo	خیلی بلند
extras	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
extra	بسیار خیلی
decrepit	خیلی پیر
whopping	خیلی بزرگ
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
precipitating	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
precipitated	خیلی سریع
precipitate	خیلی سریع
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
faraway	خیلی دور
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
primely	خیلی خوب
much worse	خیلی بدتر
much was said	خیلی حرفهازده شد
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
toploftiness	خیلی متکبر
many persons	خیلی اشخاص
many people	خیلی اشخاص
many people	خیلی از مردم
ultraconservative	خیلی محتاط
lower most	خیلی پست تر
very light	خیلی سبک
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
it is very easily done	خیلی به اسانی
bone dry	خیلی خشک
thank you very much	خیلی متشکرم
swith	خیلی عظیم
precisian	خیلی دقیق
raff	خیلی زیاد
pixilated	خیلی حساس
ritzy	خیلی شیک
rotundily	چاقی خیلی
pianissmo	خیلی نرم
sappy	خیلی احساساتی
senseful	خیلی حساس
overstrung	خیلی حساس
skinless	خیلی حساس
span new	خیلی تازه
subminiature	خیلی کوچک
oftentimes	خیلی اوقات
of vital importance	خیلی ضروری
superrabundant	خیلی زیاد
in no time	خیلی زود
immensurable	خیلی قدیم
iam in bad	خیلی محتاجم
as good as	خیلی خوب
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
far	زیاد خیلی
piping hot	خیلی داغ
pitch-black	خیلی سیاه
pitch black	خیلی سیاه
He is a loose card .	خیلی ول است
precise	خیلی دقیق
jolly	بذله گو خیلی
pluperfect	خیلی عالی
extreme	خیلی زیاد
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
as stiff as a poker	خیلی خشک
at most	خیلی باشد
number one	خیلی خوب
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
hand in glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
hand and glove	خیلی صمیمی
giantess	زن خیلی قدبلند
far off	خیلی دور
dead slow	خیلی اهسته
corking	خیلی زیبا
by leaps and bounds	خیلی تند
benedicite	خیلی خوب
before you can say knife	خیلی زود
Neanderthal	خیلی کهنه
often	خیلی اوقات
exceeding	خیلی زیاد
glorious	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
wells	خیلی خوب
goody-goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
goody goody	خیلی خوب
well	خیلی خوب
quaint	خیلی فریف
great <adj.>	خیلی خوب
Many thanks!	خیلی ممنون!
infinitely	خیلی زیاد
highest	خیلی بزرگ
really sick	خیلی محشر
cool <adj.>	خیلی خوب
high	خیلی بزرگ
wicked <adj.>	خیلی خوب
stentorian	خیلی بلند
highs	خیلی بزرگ
raucous	خیلی نامرتب
once in the blue moon	خیلی بندرت
seldom	خیلی کم ندرتا
frequently	خیلی اوقات
really wicked	خیلی محشر
awesome <adj.>	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
mind one's P's and Q's <idiom>	خیلی دقیق به رفتاروگفتار
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time .	به ما خیلی خوش گذشت
aquamarine <adj.> <noun>	آبی خیلی روشن
bottleneck	راه خیلی باریک
sky high	خیلی بالا در اسمان
He is as bold as brass. He has a never .	خیلی پررو است
nutty as a fruitcake <idiom>	خیلی دیوانه وابله
sky-high	خیلی بالا در اسمان
It is not very far from our house.	خیلی ازمنزل ما دورنیست
What impudence!what never !what cheek!	واقعا" که خیلی رو می خواهد !
lowest	خیلی پست تر پایین تر
You are most welcome.	خیلی خوش آمدید
He is loaded.	خیلی خر پول است
heavy sea	دریای خیلی خراب
It is quite likely that ….	خیلی احتمال می رود که …
high grade	خیلی پیشرفته پرقدرت
high up in the air	خیلی بالادر هوا
his tongue ran on pattens	خیلی شلوق میکرد
i was very u. at that game	خیلی در ان بازی بد اوردم
hairbreadth	فاصله خیلی کم تنگنا