Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
The contract has been draw up in eight articles .
این قرار داد درهشت ماده تنظیم شده است
Other Matches
locates
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
deposits
لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
deposit
لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
resisted
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resist
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
tabbing
تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
decimals
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
thermate
نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
heddle rod
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
mattered
ماده
items
ماده
stuff
ماده
stuffs
ماده
stuffed
ماده
item
ماده
matter
ماده
clause
ماده
substances
ماده
antimatter
ضد ماده
anti matter
ضد ماده
nanny goat
بز ماده
nany
بز ماده
abscesses
ماده
abscess
ماده
stuffless
بی ماده
clauses
ماده
mattering
ماده
stipulation
ماده
catch for door bolt
ماده
matters
ماده
substance
ماده
provision
ماده
foamed meterid
ماده کف
agent
ماده
agents
ماده
materials
ماده
monoclinous
نر و ماده
bitch
سگ ماده
bitched
سگ ماده
bitches
سگ ماده
metals
ماده
nanny goats
بز ماده
articles
ماده
bitching
سگ ماده
article
ماده
female
ماده
metal
ماده
material
ماده
calibration
تنظیم
adjustment
تنظیم
alignment
تنظیم
alignments
تنظیم
shaping regulating
تنظیم
set out
تنظیم
regularization
تنظیم
timing
تنظیم
formulation
تنظیم
spreading
تنظیم
adjustments
تنظیم
regulation
تنظیم
aetna material
ماده اتنا
replealed article
ماده منسوخه
res
شی ء بخصوص ماده
ogress
ماده غول
emitted material
ماده گسیلیده
foodstuffs
ماده غذایی
constituents
ماده متشکله
female
جنس ماده
addition agent
ماده افزودنی
active material
ماده موثر
lioness
ماده شیر
isomorph
ماده یک شکل
allelopathic substance
ماده دورساز
hen bird
مرغ ماده
keratine
ماده شاخی
fecula
ماده نشاستهای
keratin
ماده شاخی
hen bird
پرنده ماده
hen parrot
طوطی ماده
hen pheasant
قرقاول ماده
isotropic material
ماده همسانگرد
antiset
ماده ضد ته نشین
isotrope
ماده همسانگرد
anticorrosive paint
ماده ضد زنگ
explosive d.
ماده منفجره دی
exereta substance
ماده پس داده
pigment dye
ماده رنگی
hen sparrow
گنجشک ماده
lionesses
ماده شیر
immaterialist
منکر ماده
she wolf
ماده گرگ
inoculant
ماده تلقیحی
wad
ماده پرکننده
foodstuff
ماده غذایی
wads
ماده پرکننده
disinfector
ماده ضدعفونی
red lead
ماده ضدزنگ
pea ken
طاوس ماده
parasiticide
ماده انگل کش
single clause bill
ماده واحده
smoke agent
ماده دودانگیز
dye stuff
ماده رنگی
insulant
ماده عایق
oxime
ماده اوکسیم
she wolf
گرگ ماده
acceptor
ماده پذیرا
picritol
ماده پیکریتول
heparin
ماده چندقندی
abiotic substance
ماده بیجان
abhesive
ماده ضد چسبندگی
vixens
روباه ماده
high explosive
ماده منفجره
vixen
روباه ماده
insulating material
ماده عایق
constituent
ماده متشکله
sexed
بطورمشخص نر یا ماده
she deer
گوزن ماده
hyades
اشتران ماده
solvate
ماده محلول
chronogram
ماده تاریخ
mattery
ماده مانند
dyestuff
ماده رنگی
consumable
ماده مصرفی
pesticide
ماده ضدافت
continuation clause
ماده تداوم
female f.
قوش ماده
female plug
دو شاخه ماده
ferroelectric material
ماده فروالکتریک
malkin
ماده دیو
malkin
ماده شیطان
psychoactive agent
ماده روانگردان
casein
ماده پنیری
metals
ماده مذاب
conservation of matter
بقای ماده
coloring substance
ماده رنگ
chlorophyl
ماده سبزگیاهی
chemical agent
ماده شیمیایی
inspection clause
ماده نظارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com