English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
This is your share ( portion ) . این قسمت ( سهم) شماست
Other Matches
as you wish به اختیار شماست
he is next to you in rank او در رتبه پس از شماست
it is to your i. to go به نفع شماست که بروید
that is your duty and not mine این وفیفه شماست
Please excuse my back. ببخشید پشتم به شماست
Thank you, this is for you. متشکرم. این هم انعام شماست.
This raincoat is exactly like yours . این بارانی عین مال شماست
as your please هر طور میل شما است اختیار با شماست
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
section قسمت
internode قسمت
agencies قسمت
in sections قسمت قسمت
in part در یک قسمت
plank قسمت
it fell to my lot to go قسمت
sections قسمت
kismet قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
instalment قسمت
agency قسمت
pieces قسمت
piece قسمت
installments قسمت
instalments قسمت
segments قسمت
percentage قسمت
percentages قسمت
compartmental قسمت قسمت
snick قسمت
data division قسمت
feck قسمت
batches قسمت
units قسمت
unit قسمت
arm قسمت
head stall قسمت سر
portion قسمت
caboodle قسمت
portions قسمت
batch قسمت
ratio قسمت
underfoot قسمت کف پا
components قسمت
component قسمت
departments قسمت
detachments قسمت
part قسمت
divisions قسمت
partition قسمت
partitions قسمت
sects قسمت
segment قسمت
sect قسمت
division قسمت
compartment قسمت
compartments قسمت
dole قسمت
party قسمت
grist قسمت
rashers قسمت
rasher قسمت
Corp قسمت
cantos قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
detachment قسمت
department قسمت
canto قسمت
ratios قسمت
straight قسمت مستقیم
northward قسمت شمالی
sappers قسمت حفاری
headquarters detachment قسمت قرارگاه
headquarters detachment قسمت ارکان
hilted قسمت عقبی
flattest قسمت پهن
flat قسمت پهن
head piece قسمت بالا
midst قسمت وسط
hypoderm قسمت زیرجلد
straightest قسمت مستقیم
straighter قسمت مستقیم
installation property دارایی قسمت
patrolling قسمت گشتی
patrolled قسمت گشتی
patrol قسمت گشتی
key facility قسمت مهم
bulk قسمت عمده
bulk قسمت بزرگ
beginnings قسمت اول
beginning قسمت اول
linear portion قسمت خطی
patrols قسمت گشتی
activities قسمت یکان
subsections قسمت فرعی
installation property اموال قسمت
installation type نوع قسمت
intelligence service قسمت اطلاعات
bachelor quarters قسمت مجردی
masses قسمت عمده
mass قسمت عمده
intercommand بین قسمت
activity قسمت یکان
interservice داخل قسمت
foot قسمت پایینی
subsection قسمت فرعی
massing قسمت عمده
hauling part قسمت متحرک
aircraft section قسمت هواپیمایی
seen قسمت سوم see
forepart قسمت جلو
foreparts قسمت جلو
parcels قسمت گره
parcel قسمت گره
proportions سهم قسمت
proportion سهم قسمت
broadest قسمت پهن
broader قسمت پهن
broad قسمت پهن
legs بخش قسمت
leg بخش قسمت
cable block قسمت کابل
black body قسمت خطرناک
better part قسمت بیشتر
advance section قسمت جلویی
advance point قسمت نوک
advance point قسمت سر جلودار
where درکدام قسمت
advance party قسمت پیشرو
advance detachment قسمت سرجلودار
advance detachment قسمت پیشرو
ashi noko قسمت داخلی کف پا
administration building قسمت اداری
active installation قسمت فعال
active federal service قسمت کادر
actine قسمت خارجی
concertina fold یک قسمت به یک جهت
control section قسمت کنترل
sapper قسمت مهندسی
artillery corps قسمت توپخانه
exosphere قسمت خارجی جو
sappers قسمت مهندسی
prelude قسمت مقدماتی
preludes قسمت مقدماتی
departments قسمت هیئت
forehands قسمت ممتاز
departments قسمت شعبه
forehand قسمت ممتاز
department قسمت هیئت
department قسمت شعبه
sapper قسمت حفاری
engineer division قسمت مهندسی
divisional officer افسر قسمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com