English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
Other Matches
process of negotiations روند مذاکرات
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
for the future <adv.> برای آینده
ex nunc برای آینده
quorum اکثریت لازم برای مذاکرات
to store up something انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
China has signalled [its] readiness to resume talks. چین آمادگی [خود را ] برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
I wonder what lies in store for me in the future. من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
What are the collection procedures for ...? روند جمع آوری برای ... چه [جور] است ؟
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
archive فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
warm-up روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
power house building ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
warm-ups روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
code level تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
assembly نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
patterns محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
verbal note شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
flowcharting symbol علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
backslash کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
upwards compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upward compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
ATD دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
services توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
divisor عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
complex بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
regenerator وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
reliability [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure safety [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
Intel محدوده پردازنده ها ساخت intel که حاوی قط عاتی هستند که برای افزایش کارایی به کار می روند در صورت کار با چند رسانهای و ارتباطات
cryptographic تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
underflow نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
greeked نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا
green phosphor فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
Thank you for your understanding and your patience. از شما برای درک و شکیبایی شما بسیار سپاسگزارم.
array کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
arrays کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fielded روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
dealings مذاکرات
goings-on مذاکرات
pourparlers مذاکرات
leader of the negotiations سرپرست مذاکرات
transactions شرح مذاکرات
negotiator سرپرست مذاکرات
minutes خلاصه مذاکرات
chief negotiator سرپرست مذاکرات
result of the negotiations نتیجه مذاکرات
negotiations معاوضه مذاکرات
hansard مذاکرات رسمی
break down of negotiation تفکیک مذاکرات
negotiation معاوضه مذاکرات
negotiation result حاصل مذاکرات
negotiation outcome حاصل مذاکرات
result of the negotiations عاقبت مذاکرات
result of the negotiations حاصل مذاکرات
negotiation outcome عاقبت مذاکرات
negotiation result نتیجه مذاکرات
negotiation outcome نتیجه مذاکرات
negotiation result عاقبت مذاکرات
transaction خلاصه مذاکرات
minute خلاصه مذاکرات
proceed with deliberations شروع مذاکرات
negotiation outcome پی آمد مذاکرات
negotiation result پی آمد مذاکرات
proceedings شرح مذاکرات
record صورت مذاکرات
preliminary negotiations مذاکرات مقدماتی
progress of negotiations پیشرفت مذاکرات
proceedings of the parliament مذاکرات مجلس
peace negotiations مذاکرات صلح
cloture کفایت مذاکرات
peace negotiation مذاکرات صلح
result of the negotiations پی آمد مذاکرات
round of negotiations دور مذاکرات
negotiation round دور مذاکرات
failure of negotiations شکست مذاکرات
after mentioned پس آینده
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
debated مذاکرات پارلمانی منازعه
parliamentary discussions گفتگوها یا مذاکرات مجلس
In the course of the discussions. درطی مذاکرات ومباحثات
closure رای کفایت مذاکرات
proceeding پیشرفت خلاصه مذاکرات
debate مذاکرات پارلمانی منازعه
debating مذاکرات پارلمانی منازعه
opening of negotiations افتتاح مذاکرات [معاملات]
debates مذاکرات پارلمانی منازعه
closures رای کفایت مذاکرات
course of dealing دوره مذاکرات خرید
not now or ever نه اکنون و نه در آینده
remote future آینده دور
after ages ادوار آینده
dead-end job شغلی بی آینده
future-oriented <adj.> آینده گرا
in the near future در آینده نزدیک
fear of the future وحشت از آینده
sustainable <adj.> آینده گرا
doctor-to-be پزشک آینده
morrow [Old English] فردا [ آینده]
cloture رای به کفایت مذاکرات دادن
The negotiations were successful ( inconclusive ) . مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
a rosy future آینده امید بخشی
in the long run <idiom> آینده دور،درآخر
I am hopeful about the future. درباره آینده امیدوارهستم
time will tell در آینده معلوم می شود
future-oriented <adj.> پایدار [نسبت به آینده]
sustainable <adj.> پایدار [نسبت به آینده]
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
put the question مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
tamper مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
trepan روند
processes روند
trend روند
trends روند
process روند
flows روند
flow روند
flowed روند
proceeding روند
trend line خط روند
procedure روند
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
Take no thought of the morrow. نگران فردا [آینده] نباش.
to mortgage one's future خسارت زدن به آینده خود
count out of the house مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
closure رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
hansardize متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
closures رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
bidirectional flow روند دوسویه
flowcharter روند نما
processes فراشد روند
control flow روند کنترل
trends روند کار
pernicious trend روند قهقرایی
economic trend روند اقتصادی
process فراشد روند
developmental trend روند تکوینی
process روند طریقه
data flow روند داده ها
timetrend روند زمانی
fission process روند انشقاق
secular trend روند قرنی
upward trend روند صعودی
program flow روند برنامه
stream routing روند رود
production process روند ساخت
rate of rise of water level روند بالاامدن اب
trend روند کار
stream routing روند روانه
trend analysis تحلیل روند
processes روند طریقه
The future of the team is shrouded in uncertainty. آینده این تیم بلاتکلیف است.
negotiations تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiation تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
hypertext به صفحه جددی می روند
process chart نقشه روند کار
secular trend روند دراز مدت
program flowchart روند نمای برنامه
up-river برخلاف روند جریان آب
flowchapt symbol نماد روند نما
project پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
projects پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
projected پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
The subsidy will be phased out next year. یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
extrapolation ادامه روند تعمیم دهی
modality روند [پردازه] [شیوه] [روش]
extrapolations ادامه روند تعمیم دهی
bells زنگ در پایان هر روند بوکس
rehashing روند پر شدن یک جدول درهم
bell زنگ در پایان هر روند بوکس
One of these fin days . انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
prospect [of something] آینده نگری [چشم انداز] [پیش بینی] چیزی
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
products customarily found in a pharmacy کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
lover's lane <idiom> جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
listing کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
listings کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
snapback پاس دادن توپ دراغازهر روند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com