English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
English Persian
These oranges peel easily. این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
Other Matches
How much are these oranges? این پرتقالها چند است ؟
chunk کنده
logs کنده
log کنده
stocked کنده
stock کنده
chumps کنده
chump کنده
timber کنده
blocks کنده
bloc کنده
blocs کنده
chunks کنده
dugout dewelling کنده
block aead سر کنده
bilboes کنده
anvil stock کنده
graven کنده
pulled کنده
knockstone کنده
clogs : کنده
clogged : کنده
clog : کنده
blocked کنده
stubbing کنده
stubbed کنده
stubs کنده
block کنده
stub کنده
ingraving کنده کاری
stumping کنده درخت
stumps کنده درخت
stumped کنده درخت
inside sarma انواع کنده رو
aboveboard پوست کنده
grits جوپوست کنده
leg lift and side roll کنده سرانبون
picked پوست کنده
peeled پوست کنده
frankly رک وپوست کنده
entry block کنده مدخل
block length درازای کنده
stump کنده درخت
glyptics کنده کاری
graving کنده کاری
deblocking کنده شکنی
deblock شکستن کنده
hulled پوست کنده
control block کنده کنترل
husked پوست کنده
in intaglio بشکل کنده
carver کنده کار
in plain english پوست کنده
blockette کنده کوچک
block size اندازه کنده
block mark نشان کنده
trunk کنده درخت
near leg pickup and turnover نوعی کنده رو
logs کنده چوب
plummer block کنده محور
plummer block کنده شفت
log کنده چوب
rear crotch and near arm نوعی کنده رو
building block کنده ساخت
building block بنا کنده
building blocks کنده ساخت
building blocks بنا کنده
engravers کنده کار
engraver کنده کار
unstuck کنده شده
stumpy پر از کنده درخت
olympic lift کنده یک چاک
wooden anvil stock کنده چوب
dugout کنده شده
leg pickup کنده کشی
trunks کنده درخت
dugouts کنده شده
logrolling کنده غلتانی
near leg and craddle کنده گوسفندانداز
Bluntly. Without mincing words. صاف وپوست کنده
flump تلوتلوخوردن کنده زدن
groats گندم یاجوپوست کنده
shelled almond بادام پوست کنده
rock hewn از کوه کنده شده
record blocking کنده یی کردن مدارک
I had a very hard time ot it. دراینکار پوستم کنده شد
talk turkey <idiom> رک و پوست کنده گفتن
make no bones about something <idiom> رک و پوست کنده گفتن
loggats کنده کوچک دیرک
ptisan گندم پوست کنده
loggets کنده کوچک دیرک
intagliated کنده کاری شده
olympic lift and cross face کنده حصیر مال
break ground لنگر از زمین کنده شد
stubby پراز کنده درخت
plainer ساده پوست کنده
plain ساده پوست کنده
blocked کنده مانع ورادع
quarried ازکان کنده شده
logged از کنده پاک شده
trunks الوار کنده چوب
carve کنده کاری کردن
trunk الوار کنده چوب
carvings کنده کاری کردن
carves کنده کاری کردن
chalcographer کنده کاری روی مس
chalcogrophy کنده کاری روی مس
plainest ساده پوست کنده
dug in سنگر کنده شده
block کنده مانع ورادع
carved کنده کاری کردن
blocks کنده مانع ورادع
plains ساده پوست کنده
cutting chisel اسکنه کنده کاری
she is a peach هلوی پوست کنده است
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
zincograph روی کنده کاری شده
point takedown with inside standing leg زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
The handle of the bucket has come off. دسته سطل کنده شده
stew in one's own juice <idiom> افتادن درچاهی که خود کنده
sidero graphy کنده کاری روی پولاد
man-to-man <idiom> مستقیم یارک وپوست کنده
as fresh as a rose <idiom> مثل هلوی پوست کنده
aweigh لنگر اززمین کنده شده
ditches ابرو کنار راه کنده
anchor's aweight لنگر از زمین کنده شده
ditched ابرو کنار راه کنده
it peels better بهتر پوست ان کنده میشود
ivory carving کنده کاری روی عاج
ditch ابرو کنار راه کنده
ivory carving کنده کاری روی عاج
router ابزار کنده کاری لیسه نجاری
plainspoken صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
sawlog کنده درخت مناسب اره کردن
groat بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
My buttons mave come off. تکمه های لباسم کنده شده
near leg pickup and leg block زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
To give it straight from the shoulder. مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
glyptics کنده کاری در روی سنگهای گران بها
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
divot چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
saw yer درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
hominy grits ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
straight from the shoulder <idiom> راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
olympic lift بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
a corduroy road جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
hominy ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
log :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
logs :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
driven well چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
frumenty گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
ablate کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
fishbone mine سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
lithoglyptics کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
abated [سطح سنگ تراشیده شده یا کنده شده]
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
engraves کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraved کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engrave کنده کاری کردن در حکاکی کردن
angle-leaf [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com