Dictiornary-Farsi | این چه معنی میدهد؟ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (3 milliseconds)

English	Persian
What does this mean?	این چه معنی میدهد؟


Search result with all words

whyŠthere is the answer	شرط در امده تقریبا معنی میدهد
A dictionary tell you what words mean .	فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
Other Matches

zero compression	روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation	قبول معنی عرف معنی مصطلح
signifying	معنی دادن معنی بخشیدن
signify	معنی دادن معنی بخشیدن
signifies	معنی دادن معنی بخشیدن
logical	حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dma	UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
graphics	پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support	CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips	برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
supervisory	1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
HTML	مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
definitions	معنی
abstracting	معنی
meaning	معنی
meaningfully	پر معنی
insensate	بی معنی
purports	معنی
meaningful	پر معنی
drifts	معنی
hokum	بی معنی
fool begged	بی معنی
intendment	معنی
purported	معنی
implications	معنی
implication	معنی
definition	معنی
abstract	معنی
purporting	معنی
drifting	معنی
tosh	بی معنی
to explain away	معنی
neer do well or well	بی معنی
dumber	بی معنی
of no significance	بی معنی
semantics	معنی
dumbest	بی معنی
dumb	بی معنی
purporst	معنی
meaning less	بی معنی
unmeaning	بی معنی
dull	بی معنی
dulled	بی معنی
drifted	معنی
duller	بی معنی
dullest	بی معنی
dulling	بی معنی
dulls	بی معنی
irrationable	بی معنی
drift	معنی
irrational	بی معنی
signification	معنی
abstracts	معنی
effecting	معنی
innuendos	معنی
rigmaroles	بی معنی
synonymous	هم معنی
rigmarole	بی معنی
innuendo	معنی
effected	معنی
effect	معنی
significantly	پر معنی
innuendoes	معنی
pointless	بی معنی
translation	معنی
significance	معنی
frothy	بی معنی
witless	بی معنی
meaningless	بی معنی
purport	معنی
equipollent	هم معنی
meanings	معنی
significant	پر معنی
significant figure	رقم با معنی
intends	معنی دادن
mal	پیشوندی که معنی بد
synonyms	واژه هم معنی
significantly	معنی دار
intending	معنی دادن
intend	معنی دادن
semantics	معنی شناسی
scat	اواز بی معنی
sementem	معنی ساده
synonym	واژه هم معنی
mystic sense	معنی رمزی
equivalent	مترادف هم معنی
opposite meaning	معنی متضاد
parexcellence	بتمام معنی
equivalents	مترادف هم معنی
twaddle	سخن بی معنی
polysemous	بسیار معنی
jargon	سخن بی معنی
pith	پر معنی وعمیق
affirmative	به معنی "بله "
Anglo-	پیشوند به معنی
neer do well or well	ادم بی معنی
modification	تصرف در معنی
mystic sense	معنی پوشیده
pregnantly	بطور پر معنی
opposite meaning	معنی وارونه
figurative sense	معنی مجازی
in letter and in spirit	ئر لفظ و در معنی
jade	مرد بی معنی
dead dog	ادم بی معنی
fallal	کلمه بی معنی
punctual	معنی دار
ambiguities	گنگی معنی
inept	ناجور بی معنی
grammatical sense	معنی دستوری
purports	معنی دادن
falderal	چیز بی معنی
falderol	چیز بی معنی
frothily	بطوربی معنی
intent	معنی منظور
purported	معنی دادن
falderol	کلمه بی معنی
purport	معنی دادن
fandangle	چیزبی معنی
by extension	باتعمیم معنی
inexpessive	بی اثر بی معنی
literal sense	معنی لغوی
lexical meaning	معنی لغوی
it does not make sense	معنی نمیدهد
significant	معنی دار
purporting	معنی دادن
inutility	اوم بی معنی
balderdash	سخن بی معنی
moral	پند معنی
abstract noun	اسم معنی
ambiguity	گنگی معنی
amphibolic	دارای دو معنی
anglo	پیشوند به معنی
insignificance	بی معنی گری
insignificancy	بی معنی گری
blat	بی معنی و بی ملاحظه
blatherskite	سخن بی معنی
by extension	بابسط معنی
fallal	چیزبی معنی
to this effect	باین معنی
to bear a meaning	معنی دادن
meaning	معنی دار
sense	شعور معنی
meaningful	معنی دار
meaningfully	معنی دار
sensed	شعور معنی
ASH	معنی این لغت چیست ؟
torpe	معنی مجازی
dyed-in-the-wool	به تمام معنی
wastrel	ادم بی معنی
trope	معنی مجازی
idea	مقصود معنی
ideas	مقصود معنی
fall into place	معنی گرفتن
meanings	معنی دار
wish wash	سخن بی معنی
absurd	مزخرف بی معنی
meanest	معنی داشتن
senses	شعور معنی
meaner	معنی داشتن
suggesting a meaning	افاده معنی
significative	معنی دار
literal	معنی اصلی
with out rhyme or reason .	بی معنی وقافیه
that is to say	بدین معنی که
par excellence	به تمام معنی
mean	معنی داشتن
To give the meaning of something . to interpret something .	چیزی را معنی کردن
expressively	باافاده معنی یامقصود
mean	معدل معنی دادن
thus	مثلا بدین معنی که
to the [that] effect <adv.>	با مفهوم [معنی] کلی
blather	صحبت بی معنی واحمقانه
meanest	معدل معنی دادن
hocus pocus	چیزبی معنی مهمل
in letter and in spirit	از حیث نص و معنی هردو
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend !	معنی دوستی را هم فهمیدیم
She gave me a significant ( knowing ) look .	نگاه پر معنی یی به من کرد
fiddlestick	چیز بی معنی یا پوچ
expessively	بطور پر معنی با حالت
meanest	معنی دادن میانگین
The spirit and letter of the law .	معنی و لفظ قانون
mean	معنی دادن میانگین
meaner	معدل معنی دادن
meaner	معنی دادن میانگین
what does it meant	یعنی چه چه معنی دارد
verbalism	عبارت بی معنی پرحرفی
intimating	معنی دادن گفتن
synonyms	لفظ مترادف هم معنی
senses	معنی مفاد مدلول
sensed	معنی مفاد مدلول
sense	معنی مفاد مدلول
poops	ادم بی معنی و احمق
connotation	توارد ذهنی معنی
synonym	لفظ مترادف هم معنی
significant digit	رقم معنی دار
intimates	معنی دادن گفتن
intimate	معنی دادن گفتن
connotations	توارد ذهنی معنی
significant digits	ارقام معنی دار
significant effect	اثر معنی دار