Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
ignition battery
باتری استارت
starting battery
باتری استارت
Other Matches
NiCad
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
to jump-start an engine
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
booster cable
[jumper cable]
کابل باتری به باتری
[اتومبیل رانی ]
NiMH
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
starter
استارت
start button
تکمه استارت
false starts
استارت کاذب
starting pressure
فشار استارت
starting motor
موتور استارت
starting current
امپر استارت
starting chamber
محفظه استارت
starting block
تخته استارت
standing start
استارت ایستاده
false start
استارت کاذب
auto starter
استارت خودکار
magnetic pinion shift
استارت مغناطیسی
manual pinion shift
استارت دستی
crouch start
استارت نشسته
bendix
دنده استارت
sprint start
استارت نشسته
My car won't start.
اتومبیلم استارت نمیزند.
air start
استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
starter
وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
starters
وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
cartridge starter
سیستم استارت موتور اصلی که توسط کارتریج قابل شارژی کار میکند
hung start
شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
boost charge
ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
wobble pump
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
chargers
باتری پر کن
h.t. battery
باتری ب
b battery
باتری ب
charger
باتری پر کن
battery copper
مس باتری
c battey
باتری سی
heater battery
باتری ا
battery charger
باتری پر کن
h.b. battery
باتری ا
filament battery
باتری ا
battery water
اب باتری
battery charging rectifier
باتری پر کن
battery
باتری
storage cell
باتری
batteries
باتری
battery receiver
رادیو باتری
battery paint
رنگ باتری
dry battery
باتری خشک
dry storage battery
باتری ژلاتینی
battery polarization
قطبش باتری
burning rack
قاب باتری
battery plate
صفحه باتری
battery solution
محلول باتری
battery terminal
قطب باتری
battery turntable
میز باتری
battery vise
گیره باتری
battery voltage
ولتاژ باتری
cell cover
درپوش باتری
edison
باتری ادیسن
floating battery
باتری ذخیره
secondary battery
باتری بارشدنی
stand by battery
باتری یدکی
standby battery
باتری اضطراری
storage battery
باتری انبارهای
storage battery
باتری بارشدنی
storage cell
پیل باتری
voltaic battery
باتری ولتایی
secondary battery
پیل باتری
plante cell
باتری پلانته
pillar post of battery
ستون باتری
gelatine battery
باتری ژلاتینی
gelatine battery
باتری خشک
gravity battery
باتری وزنی
grid of a battery
شبکه باتری
battery insulator
میانگیر باتری
impurities in battery
ناخالصیهای باتری
lighting battery
باتری روشنایی
nickel iron battery
باتری ادیسن
battery case
جعبه باتری
battery capacity
فرفیت باتری
batterty cover
سرپوش باتری
battery ammeter
امپرسنج باتری
battery cradle
کلاف باتری
battery current
برق باتری
battery discharger
باتری خالی کن
battery box
جعبه باتری
discharger for battery
باتری خالی کن
battery carrier
شاسی باتری
acummulator battery
باتری بارشدنی
battery charging rheostat
رئوستای باتری پر کن
alkaline battery
باتری قلیایی
battery cell
پیل باتری
air cell a battery
باتری رادیو
rechargeable battery
باتری بارشدنی
secondary cell
پیل باتری
battery charging cable
کابل باتری پر کن
battery carbon
زغال باتری
battery charging plug
دو شاخه باتری پر کن
battery electrode
الکترود باتری
polarization
پلاریزاسیون باتری
automobile battery
باتری اتومبیل
battery hold down
میانگیردار باتری
hold down for batteryseparator
میانگیردار باتری
sediment
درد باتری
battery insulator
عایق باتری
battery isolator
لایی باتری
isolator for battery plate
لایی باتری
battery jar
فرف باتری
sediments
درد باتری
battery liquid
مایع باتری
battery syringe
سرنگ باتری
battery oven
کوره باتری
battery acid
اسید باتری
battery electrolyte
الکترولیت باتری
solution of battery
الکترولیت باتری
b. eliminator
جانشین باتری ب
battery mounting
پایه باتری
battery liquid
الکترولیت باتری
battery filler
سرنگ باتری
plante battery plate
صفحه باتری پلانته
overfilling of battery
سرشار کردن باتری
area of battery plate
سطح صفحه باتری
plunge battery
باتری با الکترد شناور
plate puller
انبر صفحه باتری
plate press
پرس صفحه باتری
ampere hour efficiency of storage batter
بازده باتری انبارهای
porosity of battery plate
تخلخل صفحه باتری
reversed battery plate
صفحه باتری معکوس
discharge
خالی کردن باتری
separator
میان گیر باتری
back
که یک باتری پشتیبان دارد
backs
که یک باتری پشتیبان دارد
universal receiver
رادیو برق و باتری
twenty four hour charge rate
امپر مجاز باتری
train lighting battery
باتری روشنایی ترن
thin plate battery
باتری صفحه نازک
batteries
که یک باتری پشتیبان دارد
battery
که یک باتری پشتیبان دارد
shedding of battery plate
ریزش صفحه باتری
to charge the battery
باتری را بار کردن
cell tester
ولت سنج باتری
cell connector
رابط پیل باتری
pasted plate
صفحه باتری خمیری
battery hydrometer
چگالی سنج باتری
battery jar spacer
لایی فرف باتری
battery steamer
کوره باتری بخاری
battery still
دیگ تقطیر باتری
faure plate
صفحه باتری خمیری
dry storage battery
باتری انبارهای خشک
carbon battery plate
صفحه باتری کربنی
cutout relay
رله باتری پرکن
closed circuit battery
باتری با مدار بسته
cementation
سیمانی شدن باتری
battery connector
رابط پیل باتری
heater battery
باتری گرم کننده
local action
تخلیه موضعی باتری
lead acid battery
باتری سرب- اسید
idle voltage of battery
ولتاژ هرز باتری
nickel iron battery
باتری نیکل-اهن
overdischarge of battery
تخلیه فرساینده باتری
hardened battery plate
صفحه باتری سخت
battery resistance
مقدار مقاومت باتری
group of battery plates
دسته صفحات باتری
The battery is dead.
باتری خالی شده است.
total discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
The battery is dead.
باتری تمام شده است.
power pack
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
replenishing
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
forming of battery plates
اماده سازی صفحات باتری
glass separator
میان گیر شیشهای باتری
The battery is discharged (emptied).
باتری خالی شده است.
replenishes
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenished
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
low tension battery
باتری فشار ضعیف رادیو
cranking capacity of battery
فرفیت راه اندازی باتری
accumulator
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
replenish
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
cathode
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
The engine runs by a battery.
این موتور با باتری کار می کند.
cathodes
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
battery
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
batteries
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
invisible
مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
luggable
کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
dry cell battery
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
suspending
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspend
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
retrain
ایجاد مجدد اتصال با کیفیت باتری وقتی که کیفیت خط خیلی بد باشد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
meter power supply
امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
refreshed
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refresh
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshes
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
powers
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com