Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
English
Persian
dry storage battery
باتری ژلاتینی
gelatine battery
باتری ژلاتینی
Other Matches
NiCad
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
to jump-start an engine
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
booster cable
[jumper cable]
کابل باتری به باتری
[اتومبیل رانی ]
NiMH
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
gelatinous
ژلاتینی
gelatin
ژلاتینی سریشم
gelatin dynamite
دینامیت ژلاتینی
gelable
ژلاتینی شونده
jelly
جسم ژلاتینی
gelatine
ژلاتینی سریشم
gelatine paper
کاغذ ژلاتینی
jellies
جسم ژلاتینی
amyloid
هیدرات سلولز ژلاتینی
gelatinoid
دلمه مانند ژلاتینی
gelatinoid
دلمه جسم ژلاتینی
heliotype
عکس ژلاتینی افتابی
solgel
نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
gelignite
ماده ژلاتینی و منفجرهای که از نیترو گلیسیرین میسازند ژلیگنیت
gel
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
filament battery
باتری ا
battery copper
مس باتری
h.t. battery
باتری ب
battery charging rectifier
باتری پر کن
h.b. battery
باتری ا
battery water
اب باتری
battery charger
باتری پر کن
b battery
باتری ب
c battey
باتری سی
battery
باتری
charger
باتری پر کن
heater battery
باتری ا
batteries
باتری
chargers
باتری پر کن
storage cell
باتری
impurities in battery
ناخالصیهای باتری
battery mounting
پایه باتری
battery terminal
قطب باتری
battery oven
کوره باتری
battery paint
رنگ باتری
battery plate
صفحه باتری
battery polarization
قطبش باتری
hold down for batteryseparator
میانگیردار باتری
battery liquid
الکترولیت باتری
battery liquid
مایع باتری
battery jar
فرف باتری
ignition battery
باتری استارت
isolator for battery plate
لایی باتری
battery isolator
لایی باتری
battery insulator
میانگیر باتری
battery insulator
عایق باتری
lighting battery
باتری روشنایی
battery receiver
رادیو باتری
nickel iron battery
باتری ادیسن
edison
باتری ادیسن
gelatine battery
باتری خشک
dry battery
باتری خشک
pillar post of battery
ستون باتری
discharger for battery
باتری خالی کن
plante cell
باتری پلانته
cell cover
درپوش باتری
burning rack
قاب باتری
gravity battery
باتری وزنی
grid of a battery
شبکه باتری
battery vise
گیره باتری
floating battery
باتری ذخیره
secondary battery
پیل باتری
battery solution
محلول باتری
secondary battery
باتری بارشدنی
battery voltage
ولتاژ باتری
battery hold down
میانگیردار باتری
rechargeable battery
باتری بارشدنی
air cell a battery
باتری رادیو
alkaline battery
باتری قلیایی
starting battery
باتری استارت
standby battery
باتری اضطراری
automobile battery
باتری اتومبیل
b. eliminator
جانشین باتری ب
battery acid
اسید باتری
battery ammeter
امپرسنج باتری
acummulator battery
باتری بارشدنی
storage battery
باتری انبارهای
polarization
پلاریزاسیون باتری
battery turntable
میز باتری
voltaic battery
باتری ولتایی
sediments
درد باتری
sediment
درد باتری
storage cell
پیل باتری
storage battery
باتری بارشدنی
battery box
جعبه باتری
battery capacity
فرفیت باتری
battery current
برق باتری
battery charging rheostat
رئوستای باتری پر کن
stand by battery
باتری یدکی
batterty cover
سرپوش باتری
battery cradle
کلاف باتری
battery filler
سرنگ باتری
battery charging cable
کابل باتری پر کن
solution of battery
الکترولیت باتری
battery electrolyte
الکترولیت باتری
battery discharger
باتری خالی کن
battery electrode
الکترود باتری
battery charging plug
دو شاخه باتری پر کن
battery case
جعبه باتری
battery carbon
زغال باتری
secondary cell
پیل باتری
battery cell
پیل باتری
battery syringe
سرنگ باتری
battery carrier
شاسی باتری
plante battery plate
صفحه باتری پلانته
to charge the battery
باتری را بار کردن
local action
تخلیه موضعی باتری
lead acid battery
باتری سرب- اسید
discharge
خالی کردن باتری
shedding of battery plate
ریزش صفحه باتری
twenty four hour charge rate
امپر مجاز باتری
reversed battery plate
صفحه باتری معکوس
plunge battery
باتری با الکترد شناور
plate puller
انبر صفحه باتری
plate press
پرس صفحه باتری
separator
میان گیر باتری
overfilling of battery
سرشار کردن باتری
overdischarge of battery
تخلیه فرساینده باتری
nickel iron battery
باتری نیکل-اهن
porosity of battery plate
تخلخل صفحه باتری
thin plate battery
باتری صفحه نازک
train lighting battery
باتری روشنایی ترن
universal receiver
رادیو برق و باتری
idle voltage of battery
ولتاژ هرز باتری
cell tester
ولت سنج باتری
carbon battery plate
صفحه باتری کربنی
ampere hour efficiency of storage batter
بازده باتری انبارهای
battery still
دیگ تقطیر باتری
battery steamer
کوره باتری بخاری
battery resistance
مقدار مقاومت باتری
battery jar spacer
لایی فرف باتری
battery hydrometer
چگالی سنج باتری
cell connector
رابط پیل باتری
battery connector
رابط پیل باتری
area of battery plate
سطح صفحه باتری
battery
که یک باتری پشتیبان دارد
batteries
که یک باتری پشتیبان دارد
closed circuit battery
باتری با مدار بسته
back
که یک باتری پشتیبان دارد
hardened battery plate
صفحه باتری سخت
backs
که یک باتری پشتیبان دارد
cementation
سیمانی شدن باتری
pasted plate
صفحه باتری خمیری
faure plate
صفحه باتری خمیری
heater battery
باتری گرم کننده
dry storage battery
باتری انبارهای خشک
cutout relay
رله باتری پرکن
group of battery plates
دسته صفحات باتری
The battery is dead.
باتری خالی شده است.
The battery is dead.
باتری تمام شده است.
accumulator
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
The battery is discharged (emptied).
باتری خالی شده است.
total discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
power pack
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
replenish
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenished
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenishes
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
low tension battery
باتری فشار ضعیف رادیو
glass separator
میان گیر شیشهای باتری
cranking capacity of battery
فرفیت راه اندازی باتری
forming of battery plates
اماده سازی صفحات باتری
replenishing
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
cathodes
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
The engine runs by a battery.
این موتور با باتری کار می کند.
cathode
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
battery
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
batteries
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
luggable
کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
dry cell battery
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
invisible
مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
suspend
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
retrain
ایجاد مجدد اتصال با کیفیت باتری وقتی که کیفیت خط خیلی بد باشد
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
meter power supply
امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
refreshes
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshed
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refresh
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com