Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
English
Persian
lop
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopped
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopping
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lops
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
Other Matches
loiters
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
volte
حرکت اسب درگام برداشتن دایرهای بقطر 6متر
flex hose
شلنگ
hose
شلنگ
flexible hose
شلنگ
hoses
شلنگ
hosing
شلنگ
hosed
شلنگ
stride
شلنگ زدن
striding
شلنگ زدن
strides
شلنگ زدن
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
lope
شلنگ انداختن تاخت رفتن
lopes
شلنگ انداختن تاخت رفتن
loping
شلنگ انداختن تاخت رفتن
loped
شلنگ انداختن تاخت رفتن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
split
ترک برداشتن تقسیم کردن
photographs
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
warp
منحرف کردن تاب برداشتن
take off
برداشتن پرواز کردن هواپیما
open
برداشتن پوشش یا باز کردن در
warped
منحرف کردن تاب برداشتن
forborne
دست برداشتن تحمل کردن
opened
برداشتن پوشش یا باز کردن در
photographed
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photograph
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
opens
برداشتن پوشش یا باز کردن در
warps
منحرف کردن تاب برداشتن
photographing
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
notate
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
removal
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
to d. up a liquid
مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
vasectomy
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomies
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
sailed
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
sailed
حرکت کردن
whir
حرکت کردن
moves
حرکت کردن
sail
حرکت کردن
departure
حرکت کردن
moved
حرکت کردن
get under way
حرکت کردن
move
حرکت کردن
to weigh anchor
حرکت کردن
sailings
حرکت کردن
inch
حرکت کردن
waggle
حرکت کردن
skewing
کج حرکت کردن
skew
کج حرکت کردن
to bear oneself
حرکت کردن
waggled
حرکت کردن
waggles
حرکت کردن
departures
حرکت کردن
skews
کج حرکت کردن
have way on
حرکت کردن
waggling
حرکت کردن
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
spirals
بطورمارپیچ حرکت کردن
to make an early start
زود حرکت کردن
sneak
دزدکی حرکت ه کردن
spiralling
بطورمارپیچ حرکت کردن
make leeway
حرکت پهلویی کردن
crabs
به پهلو حرکت کردن
lugs
سنگین حرکت کردن
range
سیر و حرکت کردن
spiraled
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling
بطورمارپیچ حرکت کردن
submarine
زیردریا حرکت کردن
submarines
زیردریا حرکت کردن
spiralled
بطورمارپیچ حرکت کردن
lugged
سنگین حرکت کردن
lug
سنگین حرکت کردن
spiral
بطورمارپیچ حرکت کردن
sneaks
دزدکی حرکت ه کردن
darted
بسرعت حرکت کردن
to tail to the tide
باجزرومد حرکت کردن
ranges
سیر و حرکت کردن
dart
بسرعت حرکت کردن
zigzags
حرکت زیگزاگی کردن
sailed
با نازوعشوه حرکت کردن
crawfish
به پشت حرکت کردن
sail
با نازوعشوه حرکت کردن
to move on
واداربه حرکت کردن
spank
با سرعت حرکت کردن
spanked
با سرعت حرکت کردن
underway
در حال حرکت کردن
spanks
با سرعت حرکت کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
jink
بسرعت حرکت کردن
sailings
با نازوعشوه حرکت کردن
darting
بسرعت حرکت کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
sneaked
دزدکی حرکت ه کردن
lugging
سنگین حرکت کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
to bolt
ناگهانی حرکت کردن
whirry
بعجله حرکت کردن
trance
باچالاکی حرکت کردن
larrup
سنگین حرکت کردن
trailing
بدنبال حرکت کردن
ranged
سیر و حرکت کردن
zigzag
حرکت زیگزاگی کردن
trailed
بدنبال حرکت کردن
pule
باصدا حرکت کردن
infile
به ستون دو حرکت کردن
lazy
باکندی حرکت کردن
laziest
باکندی حرکت کردن
lazier
باکندی حرکت کردن
trances
باچالاکی حرکت کردن
trail
بدنبال حرکت کردن
zigzagging
حرکت زیگزاگی کردن
trails
بدنبال حرکت کردن
crab
به پهلو حرکت کردن
zigzagged
حرکت زیگزاگی کردن
skeet
باسرعت حرکت کردن
leapfrogs
باجست وخیز حرکت کردن
draw away
جلوتر از دیگران حرکت کردن
criss-crosses
بهطور متقاطع حرکت کردن
leapfrogging
باجست وخیز حرکت کردن
wriggled
حرکت کرم وار کردن
moves
حرکت کردن تکان خوردن
hulks
باسنگینی ورخوت حرکت کردن
skips
رقص کنان حرکت کردن
to flounce
حرکت تند و ناگهانی کردن
leapfrogged
باجست وخیز حرکت کردن
wriggling
حرکت کرم وار کردن
wriggles
حرکت کرم وار کردن
to outgo
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
wriggle
حرکت کرم وار کردن
gibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
moved
حرکت کردن تکان خوردن
whish
باصدای هیس حرکت کردن
criss-crossing
بهطور متقاطع حرکت کردن
troupes
بصورت دسته حرکت کردن
leapfrog
باجست وخیز حرکت کردن
hulk
باسنگینی ورخوت حرکت کردن
belted
باشدت حرکت یا عمل کردن
jibed
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
ambulate
حرکت کردن درحرکت بودن
galvanize
تحریک کردن به حرکت واداشتن
starboard
بطرف راست حرکت کردن
lomomote
از جایی بجایی حرکت کردن
paddling
با باله شنا حرکت کردن
paddles
با باله شنا حرکت کردن
paddled
با باله شنا حرکت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com