Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (2 milliseconds)
English
Persian
ticket office
باجه بلیت فروشی
Search result with all words
Where is the booking office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
Other Matches
booking office
باجه فروش بلیت
booking office
باجه رزرو بلیت
ticket office
باجه فروش بلیت
Where is the booking office?
باجه رزرو بلیت کجاست؟
box offices
باجه بلیط فروشی
box office
باجه بلیط فروشی
bistros
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistro
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
ticket office
باجه
counters
باجه
countered
باجه
countering
باجه
counter
باجه
countering
پیشخوان باجه
countered
پیشخوان باجه
counter
پیشخوان باجه
countered
باجه تلاقی کردن
countering
باجه تلاقی کردن
counter
باجه تلاقی کردن
ticket
بلیت
tickets
بلیت
ticket punch
بلیت سوراخ کن
Tickets, please.
لطفا بلیت.
How long is the ticket valid?
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
ticket office
محل فروش بلیت
second class ticket
بلیت درجه دوم
A ticket to Bath, please.
لطفا یک بلیت به شهر باته.
disposability
فروشی
on offer
فروشی
on sale
فروشی
for sale
فروشی
sales
فروشی
smithy
اهن فروشی
optometry
عینک فروشی
peacockery
خود فروشی
draperies
پارچه فروشی
snack bars
ساندویچ فروشی
snack bar
ساندویچ فروشی
pedlary
دست فروشی
perfumery
عطر فروشی
smithies
اهن فروشی
wholesale
عمده فروشی
newsstand
روزنامه فروشی
glassman
شیشه فروشی
greengrocery
سبزی فروشی
jewelry
جواهر فروشی
cash crop
محصول فروشی
priggery
علم فروشی
short sale
سلم فروشی
whole sale trade
عمده فروشی
slopwork
دوخته فروشی
whole sale dealer
عمده فروشی
taproom
بارمشروب فروشی
drapery
ماهوت فروشی
drapery
پارچه فروشی
draperies
ماهوت فروشی
short sale
پیش فروشی
haberdashery
خرازی فروشی
salter
نمک فروشی
priggishness
علم فروشی
prudishness
عفت فروشی
toggery
لباس فروشی
cash crop
فرآورد فروشی
retail dealing
خرده فروشی
wineshop
باده فروشی
retail sales
خرده فروشی
retail trade
خرده فروشی
toploftiness
خود فروشی
grocery store
[American E]
خواربار فروشی
stapled
مرکزعمده فروشی
upholstery
مبل فروشی
staple
مرکزعمده فروشی
upholstery
پرده فروشی
pedantry
فضل فروشی
food shop
خواربار فروشی
grocery
خواربار فروشی
grocer's
خواربار فروشی
ironmongery
اهن فروشی
grocer's shop
خواربار فروشی
stapling
مرکزعمده فروشی
drugstores
دوا فروشی
barroom
نوشابه فروشی
dealing in slaves
برده فروشی
drugstore
دوا فروشی
retail
خرده فروشی
slave trade
برده فروشی
snobbery
افاده فروشی
chandlery
شمع فروشی
retail
جزئی فروشی
bijouterie
جواهر فروشی
butchery business
گوشت فروشی
vintnery
عمده فروشی شراب
trade price
قیمت عمده فروشی
convenience store
خواربار فروشی کوچک
wholesale price
قیمت عمده فروشی
wineshop
مغازه شراب فروشی
bars
میکده بارمشروب فروشی
ostentation
خود فروشی تظاهر
soda fountain
مغازه لیموناد فروشی
soda fountains
مغازه لیموناد فروشی
tap room
محل پیاله فروشی
smithies
فلز فروشی اهنگری
smithy
فلز فروشی اهنگری
sales
جنس فروشی فروش
oversold
فزون فروشی کردن
oversells
فزون فروشی کردن
bar
میکده بارمشروب فروشی
overselling
فزون فروشی کردن
oversell
فزون فروشی کردن
convenience stores
خواربار فروشی کوچک
cutlery
کارد وچنگال فروشی
to prank out oneself
خود فروشی کردن
grogshop
دکان مشروب فروشی
peltry
پوست خام فروشی
pedantry or pedantism
علم فروشی خام
delicatessen
مغازه اغذیه فروشی
bookshop
دکان کتاب فروشی
bookshop
مغازه کتاب فروشی
bookshops
دکان کتاب فروشی
at the but cher's
در دکان گوشت فروشی
barroom
بار یا پیاله فروشی
mercery
مغازه پارچه فروشی
gaudiness
خودنمائی جلوه فروشی
dram shop
جایگاه نوشابه فروشی
dramshop
سالن مشروب فروشی
dramshop
بار مشروب فروشی
bookshops
مغازه کتاب فروشی
groggery
نوشابه فروشی میخانه
porterhouse
ابجو واغذیه فروشی
newsstand
دکه روزنامه فروشی
proslavery
طرفداری از برده فروشی
pot house
ابجو فروشی خرابات
sweetshop
شیرینی فروشی قنادی
swaggered
کبر فروشی خودستایی
taproom
محل پیاله فروشی
retail
خرده فروشی کردن
swaggering
کبر فروشی خودستایی
to peacock oneself vref
خود فروشی کردن
swaggers
کبر فروشی خودستایی
quantity discount
تخفیف عمده فروشی
quantity rebate
تخفیف عمده فروشی
delicatessens
مغازه اغذیه فروشی
resale price
بهای خرده فروشی
retail price
بهای خرده فروشی
retail price
قیمت خرده فروشی
swagger
کبر فروشی خودستایی
index of retail prices
شاخص قیمتهای خرده فروشی
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
milk float
عرابه یا چرخ شیر فروشی
cantina
مغازه خواربار یامشروب فروشی
milk floats
عرابه یا چرخ شیر فروشی
index of wholesale prices
شاخص قیمتهای عمده فروشی
short sale
بیع سلف پیش فروشی
commissioning
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
حق العمل کاری امانت فروشی
commissions
حق العمل کاری امانت فروشی
wholesale price index
شاخص قیمت عمده فروشی
newsstand
دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
profit cannibalism
افراط در تخفیف و ارزان فروشی
pedantize
از روی خامی علم فروشی کردن
milk maid
زنی که درشیرخانه یا شیر فروشی کارمیکند
tap room
جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
snuffling
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
pedantic
وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
snuffles
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffled
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
floorwalker
بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
olericulture
سبزی فروشی فراوردن و نگاهداری سبزیجات
wholesale
بطور یکجا عمده فروشی کردن
snuffle
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
ink hard terms
اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
Are there any houses for sale in these parts?
این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
licensed victualler
مهمانخانه داری که پروانه نوشابه فروشی دارد
mail order house
تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
to make a p of one's learing
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
lumberyard
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
lumberyards
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
euphuism
انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
night cellar
زیر زمینی که در انجاپیاله فروشی کنندو مردم پست بدانجاروند
bear
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bears
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
cover charges
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charge
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
pedantically
از روی علم فروشی و خامی از روی خرده گیری
jointer
صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
pontificates
اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificated
اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificate
اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificating
اسقفی کردن فضل فروشی کردن
collieries
تجارت ذغال ذغال فروشی
self praise
تعریف از خود خود فروشی
colliery
تجارت ذغال ذغال فروشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com