English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
box office باجه بلیط فروشی
box offices باجه بلیط فروشی
Other Matches
ticket office باجه بلیت فروشی
Where is the booking office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
bistros اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistro اغذیه فروشی و مشروب فروشی
counter باجه
counters باجه
countering باجه
countered باجه
ticket office باجه
countering پیشخوان باجه
countered پیشخوان باجه
counter پیشخوان باجه
counter باجه تلاقی کردن
booking office باجه فروش بلیت
countered باجه تلاقی کردن
ticket office باجه فروش بلیت
countering باجه تلاقی کردن
booking office باجه رزرو بلیت
Where is the booking office? باجه رزرو بلیت کجاست؟
elder hard سر بلیط
pass بلیط
passed بلیط
passes بلیط
ticket بلیط
tickets بلیط
season tickets بلیط فصلی
season ticket بلیط فصلی
return ticket بلیط دوسره
return tickets بلیط دوسره
booking clerk بلیط فروش
commutation ticket بلیط با تخفیف
deadhead بی بلیط سفرکردن
tickets بلیط منتشرکردن
ticket بلیط منتشرکردن
complimentary بلیط افتخاری
stub ته بلیط کوتوله
stubbed ته بلیط کوتوله
stubs ته بلیط کوتوله
stubbing ته بلیط کوتوله
hare مسافر بی بلیط
hares مسافر بی بلیط
8 oclock sharp . On the stroke of 8. بلیط دوسره
rain check بلیط باران
meal tickets بلیط غذا
tokens بلیط ورود
trip ticket بلیط مسافرت
token بلیط ورود
meal ticket بلیط غذا
show your ticket to him بلیط خودراباونشان دهید
day return بلیط رفتو برگشت
rain check بلیط مجانی یا مجدد
card کارت ویزیت بلیط
cards کارت ویزیت بلیط
to queue [line] up for tickets برای بلیط در صف ایستادن
return ticket بلیط رفت و برگشت
ticket بلیط دار کردن
tickets بلیط دار کردن
deadhead کسیکه بدون بلیط سوار
bookable بلیط هواپیما-صندلیتئاتر رزروشده
There are no tickets available for tonight . بلیط برای امشب موجود نیست
this ticket admits one با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
show him your ticket بلیط خودرا باو نشان دهید
box office گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
There are a few tickets left for tonight . چند بلیط برای امشب مانده
grille شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
box offices گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
grilles شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
sell-out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
travel agents بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
sell out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
fare dodger کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
rain check <idiom> بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
gatecrasher کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrashers کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
on offer فروشی
for sale فروشی
disposability فروشی
on sale فروشی
sales فروشی
snack bars ساندویچ فروشی
priggishness علم فروشی
priggery علم فروشی
snack bar ساندویچ فروشی
optometry عینک فروشی
peacockery خود فروشی
wholesale عمده فروشی
toploftiness خود فروشی
pedlary دست فروشی
perfumery عطر فروشی
retail dealing خرده فروشی
retail sales خرده فروشی
retail trade خرده فروشی
grocer's shop خواربار فروشی
short sale سلم فروشی
cash crop محصول فروشی
cash crop فرآورد فروشی
toggery لباس فروشی
wineshop باده فروشی
whole sale dealer عمده فروشی
taproom بارمشروب فروشی
grocer's خواربار فروشی
salter نمک فروشی
short sale پیش فروشی
grocery خواربار فروشی
slopwork دوخته فروشی
grocery store [American E] خواربار فروشی
food shop خواربار فروشی
whole sale trade عمده فروشی
stapling مرکزعمده فروشی
slave trade برده فروشی
snobbery افاده فروشی
ironmongery اهن فروشی
drugstores دوا فروشی
drugstore دوا فروشی
pedantry فضل فروشی
upholstery پرده فروشی
haberdashery خرازی فروشی
upholstery مبل فروشی
retail خرده فروشی
stapled مرکزعمده فروشی
staple مرکزعمده فروشی
barroom نوشابه فروشی
bijouterie جواهر فروشی
retail جزئی فروشی
butchery business گوشت فروشی
chandlery شمع فروشی
drapery ماهوت فروشی
jewelry جواهر فروشی
prudishness عفت فروشی
newsstand روزنامه فروشی
smithies اهن فروشی
smithy اهن فروشی
glassman شیشه فروشی
dealing in slaves برده فروشی
greengrocery سبزی فروشی
draperies ماهوت فروشی
draperies پارچه فروشی
drapery پارچه فروشی
wineshop مغازه شراب فروشی
oversells فزون فروشی کردن
oversell فزون فروشی کردن
oversold فزون فروشی کردن
convenience store خواربار فروشی کوچک
convenience stores خواربار فروشی کوچک
overselling فزون فروشی کردن
wholesale price قیمت عمده فروشی
swaggered کبر فروشی خودستایی
groggery نوشابه فروشی میخانه
grogshop دکان مشروب فروشی
tap room محل پیاله فروشی
bookshops دکان کتاب فروشی
bookshop مغازه کتاب فروشی
smithy فلز فروشی اهنگری
smithies فلز فروشی اهنگری
soda fountains مغازه لیموناد فروشی
mercery مغازه پارچه فروشی
soda fountain مغازه لیموناد فروشی
newsstand دکه روزنامه فروشی
gaudiness خودنمائی جلوه فروشی
bookshops مغازه کتاب فروشی
swaggering کبر فروشی خودستایی
swaggers کبر فروشی خودستایی
retail خرده فروشی کردن
delicatessens مغازه اغذیه فروشی
delicatessen مغازه اغذیه فروشی
at the but cher's در دکان گوشت فروشی
barroom بار یا پیاله فروشی
dram shop جایگاه نوشابه فروشی
dramshop سالن مشروب فروشی
dramshop بار مشروب فروشی
swagger کبر فروشی خودستایی
bookshop دکان کتاب فروشی
cutlery کارد وچنگال فروشی
taproom محل پیاله فروشی
retail price بهای خرده فروشی
retail price قیمت خرده فروشی
to prank out oneself خود فروشی کردن
ostentation خود فروشی تظاهر
sweetshop شیرینی فروشی قنادی
bars میکده بارمشروب فروشی
to peacock oneself vref خود فروشی کردن
bar میکده بارمشروب فروشی
resale price بهای خرده فروشی
quantity rebate تخفیف عمده فروشی
quantity discount تخفیف عمده فروشی
vintnery عمده فروشی شراب
pedantry or pedantism علم فروشی خام
peltry پوست خام فروشی
sales جنس فروشی فروش
porterhouse ابجو واغذیه فروشی
pot house ابجو فروشی خرابات
proslavery طرفداری از برده فروشی
trade price قیمت عمده فروشی
commission حق العمل کاری امانت فروشی
milk floats عرابه یا چرخ شیر فروشی
milk float عرابه یا چرخ شیر فروشی
commissions حق العمل کاری امانت فروشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com