English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
tan باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
Other Matches
the sun had parched his skin افتاب پوست تنش را سوزانده بود
suntans قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntan قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
sunburn افتاب سوخته کردن
parch تفتیدن افتاب سوخته کردن
parches تفتیدن افتاب سوخته کردن
the sun is near setting افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
indurate پوست کلفت کردن
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
threshed از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshes از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
thresh از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshing از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
callosity سخت شدن یا پینه کردن پوست
taxidermist ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
dicker مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
percutaneous perspiration عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
peel پوست انداختن پوست
tegumnentum پوست طبیعی پوست
peels پوست انداختن پوست
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
sunny افتاب رو
queen's weather افتاب
subsolar در فل افتاب
sunnier افتاب رو
sunshine افتاب
sunless بی افتاب
patent to the sun افتاب رو
suns افتاب
dislocating افتاب
photosphere افتاب
dislocates افتاب
sunning افتاب
sunned افتاب
dislocate افتاب
sun افتاب
sunniest افتاب رو
sunbeam پرتو افتاب
sundial شاخص افتاب
helianthemum افتاب چرخ
heliograph افتاب نگار
helianthus گل افتاب گردان
sun beam پرتو افتاب
chamaeleontis افتاب پرست
cockshut غروب افتاب
sunbeam تیغ افتاب
sun dried در افتاب خشکانیده
sun worshipper افتاب پرست
sunbeams پرتو افتاب
heliolatrous افتاب پرست
sun burn افتاب زدگی
chamaeleon افتاب پرست
dawn طلوع افتاب
helianthemum چرخ افتاب
dawned طلوع افتاب
giant swing افتاب یا مهتاب
daisy گل افتاب گردان
girasol گل افتاب پرست
girasole گل افتاب پرست
daisies گل افتاب گردان
streamer تیغ افتاب
sunshades افتاب گردان
streamers تیغ افتاب
broiling sun افتاب سوزان
solarization تابش افتاب
solarism افسانههای افتاب
sunrises طلوع افتاب
dawning طلوع افتاب
dawns طلوع افتاب
dry in the sun خشکاندن در افتاب
german giant swing افتاب شکسته
giant circle افتاب شکسته
eclipse of sun افتاب گرفتگی
sunrise طلوع افتاب
weather beaten افتاب زده
sundials شاخص افتاب
sunshade افتاب گردان
heliologist افتاب شناس
patent to the sun افتاب گیر
sunstruck افتاب زده
bask افتاب خوردن
sunshiny افتاب گیر
heliophilous افتاب دوست
sunbeams تیغ افتاب
sunshine recorder افتاب سنج
heliotropism افتاب گرایی
sunsets غروب افتاب
sunshine نور افتاب
sunshine تابش افتاب
sunup طلوع افتاب
vizor افتاب گردان
visard افتاب گردان
basks افتاب خوردن
sunburn افتاب زدگی
visor افتاب گردان
basking افتاب خوردن
visorless بی افتاب گردان
sunstroke افتاب زدگی
basked افتاب خوردن
roman candle افتاب مهتاب
visors افتاب گردان
sunward سوی افتاب
sunflower گل افتاب گردان
heliotrope افتاب گرای
sunlike مانند افتاب
sun worship افتاب پرستی
heliotrope گل افتاب پرست
sunbaked افتاب پخته
heliotherapy معالجه با افتاب
turnsole گل افتاب گردان
sun struck افتاب زده
heliosis افتاب زدگی
sunbath حمام افتاب
sunlight نور افتاب
sunflowers گل افتاب گردان
p of the sun نیش افتاب
p of the sun طلوع افتاب
basking حمام افتاب گرفتن
insolate در معرض افتاب گذاشتن
side screen چادر افتاب گیر
sung hat کلاه افتاب گیر
sun hat کلاه افتاب گیر
bask حمام افتاب گرفتن
basked حمام افتاب گرفتن
sun dial افتاب نما مقنطره
basks حمام افتاب گرفتن
to sun one self خودرا افتاب دادن
under the sun در جهان در زیر افتاب
to take the sun افتاب بخود دادن
solisequous تابع گردش افتاب
solarize درمعرض افتاب قراردادن
sunlit روشن از فروغ افتاب
helianthus روزگردک جنس گل افتاب
sunbathed حمام افتاب گرفتن
peeps نیش افتاب روزنه
sunflowers گیاه افتاب گرا
peeping نیش افتاب روزنه
sunflower گیاه افتاب گرا
sunbathe حمام افتاب گرفتن
sunbathes حمام افتاب گرفتن
sunbaked حرارت افتاب دیده
peep نیش افتاب روزنه
sunbathing حمام افتاب گرفتن
sunshiny منور از نور افتاب
peeped نیش افتاب روزنه
sunbaked در افتاب خشک شده
solar orientation تعیین موقعیت نسبت به افتاب
sun درمعرض افتاب قرار دادن
fire opal گل افتاب گردان عین الشمس
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
ra خدای افتاب مصریان قدیم
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
heliotrope گل افتاب گردان ارغوانی روشن
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
helioscope دوربین افتاب بینی خورشیدبین
suns درمعرض افتاب قرار دادن
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
sun disk صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
dog watch پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
cosmical برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
heliotropic رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
apollo خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
solarize زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
sticky wicket زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
stockfish ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
incrust با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
sunfast محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
havelock روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
biltong گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
airglow روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
cortices پوست
barking پوست
skinner پوست کن
barked پوست
skinless بی پوست
scalp پوست سر
flayer پوست کن
bark پوست
glume پوست
cortex پوست
tunc پوست
skins پوست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com