English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (7 milliseconds)
English Persian
dump باخت عمدی
tank باخت عمدی
lemon باخت عمدی
lemons باخت عمدی
Search result with all words
throw باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throws باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
Other Matches
loss باخت
defeat باخت
defeated باخت
defeating باخت
defeats باخت
win:i had twowins and onedefc من دو بردداشتم و یک باخت
sudden death ناگهان باخت
sudden-death ناگهان باخت
gambles برد و باخت
the game is up بازی باخت
loss on points باخت با امتیاز
gamble برد و باخت
gambled برد و باخت
unbeatable باخت ناپذیر
i had twowins and onedefc من دو برد داشتم و یک باخت
upset باخت رقیب محبوب
upsets باخت رقیب محبوب
upsetting باخت رقیب محبوب
defaults غیبت بازیگر یا تیم و باخت
defaulting غیبت بازیگر یا تیم و باخت
defaulted غیبت بازیگر یا تیم و باخت
what is the score حساب برد و باخت چقدراست
default غیبت بازیگر یا تیم و باخت
Those who lose must step out. هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
sorehead شخص کم فرفیت که در اثر باخت یا شکست عصبانی میشود
losing game بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
aforethought عمدی
wilfull عمدی
prepense عمدی
autonomic عمدی
advertency عمدی
premeditated عمدی
intentional عمدی
deliberating عمدی
deliberate عمدی
deliberates عمدی
deliberated عمدی
sabotaging خرابکاری عمدی
sabotages خرابکاری عمدی
sabotaged خرابکاری عمدی
studied دانسته عمدی
murder قتل عمدی
malice a خیانت عمدی
cheap shot خشونت عمدی
murdering قتل عمدی
intentional movement حرکت عمدی
intentional handball هند عمدی
murders قتل عمدی
sabotage خرابکاری عمدی
inadvertent غیر عمدی
reflation تورم عمدی
willful misconduct زیان عمدی
willful misconduct خسارت عمدی
murdered قتل عمدی
intentional foal خطای عمدی
wilful murder قتل عمدی
wilfull murder قتل عمدی
voluntary act فعل عمدی
unitentional غیر عمدی
casually بطور غیر عمدی
invlountary act فعل غیر عمدی
sand bag سستی عمدی در تمرین
setting on fire اتش زدن عمدی
homicide by misadventure قتل غیر عمدی
was that intended? ایا ان عمدی بود
vertical parity check مقابله توان عمدی
arson ایجاد حریق عمدی
by accident or d. بطور اتفاقی یا عمدی
d.sin گناه بزرگ عمدی
arson اتش زدن عمدی
deliberating عمدا انجام دادن عمدی
deliberated عمدا انجام دادن عمدی
deliberates عمدا انجام دادن عمدی
involuntarily بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
miscarriages سقط جنین غیر عمدی
deliberate عمدا انجام دادن عمدی
obmutescence خاموش نشینی سکوت عمدی
miscarriage سقط جنین غیر عمدی
hack لگد زدن عمدی دررگبی
hacked لگد زدن عمدی دررگبی
hacks لگد زدن عمدی دررگبی
inadvertence غیر عمدی عدم تعمد
duster پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
inadvertenly بطور غیر عمدی ازروی ندانستگی
unitentionally ندانسته بطور غیر عمدی سهوا
arson تولید حریق عمدی در مال غیر
draw play ضربه عمدی با انتهای گوی گلف
dusters پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
destruct خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
voluntary عمدی افراز ملک با تراضی شرکا
match penalty خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
barratry خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
allowances اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowance اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
manipulative deception تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
safety اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
kamikaze ناپدید شدن عمدی موج سوارزیر موج
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com