Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
replevy
بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
Other Matches
to fine down
بادادن مبلغی ازاجاره
gate meeting
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
kermis
جشن وعیدسالیانهای که درهلندوبلژیک بادادن نمایش وفریادهای ...میکنند
garnishee
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remanded
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment
تامین خواسته حکم تامین مدعابه
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring
کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication security account
میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
security
تامین
securing
تامین
securement
تامین
safety limit
حد تامین
hedging
تامین
coverings
تامین
covers
تامین
water supplies
تامین اب
cover
تامین
water supply
تامین اب
safety
تامین
insures
تامین کردن
ensure
تامین کردن
safety factor
عامل تامین
funding
تامین وجه
covers
تامین کردن
ensured
تامین کردن
ensures
تامین کردن
insecurity
عدم تامین
safety diagram
دیاگرام تامین
ensuring
تامین کردن
buffer zone
منطقه تامین
insuring
تامین کردن
guarantees
تامین کردن
financiers
تامین اعتبارکننده
protection
تامین نامه
signal security
تامین مخابراتی
social security
تامین اجتماعی
the rule of law
تامین قضایی
the rule of law
تامین قانونی
cover
تامین کردن
coverings
تامین کردن
supply port
درگاه تامین
guaranteed
تامین کردن
guarantee
تامین کردن
financier
تامین اعتبارکننده
secure
درامان تامین
secure
تامین کردن
secure
تامین شده
secures
درامان تامین
secures
تامین کردن
secures
تامین شده
safety stakes
دستکهای تامین
buffer zones
منطقه تامین
take care of
تامین کردن
internal security
تامین داخلی
give security for
تامین کردن
supply
تامین کردن
fulfill
تامین کردن
supplied
تامین کردن
factor of safety
عامل تامین
communication security
تامین مخابراتی
area security
تامین منطقه
committment
تامین اعتبار
buffer stock
تامین ذخیره
collective security
تامین اجتماعی
chemical security
تامین شیمیایی
electronic security
تامین الکترونیکی
supplying
تامین کردن
appropriation reimbur sement
تامین اعتبار
troop safety
تامین عده ها
preservation of evidence
تامین دلیل
transmission security
تامین مخابره
transmission security
تامین ارسال
provisioning
تامین ذخیره
security
تامین مصونیت
quia timet
حکم تامین
procurement
تامین اماد
local security
تامین محلی
safety factor
ضریب تامین
cryptosecurity
تامین رمز
physical security
تامین تاسیسات
social security system
نظام تامین اجتماعی
social security act
قانون تامین اجتماعی
supply company
شرکت تامین کننده
collective security
تامین دسته جمعی
social security benefits
منافع تامین اجتماعی
deficit financing
تامین کسر بودجه
social security program
برنامه تامین اجتماعی
social security organization
سازمان تامین اجتماعی
communication security
برقراری تامین مخابراتی
continuing appropriation
تامین اعتبار پیوسته
continuing appropriation
مداومت تامین اعتبار
elegit
حکم تامین مدعی به
power supply
تامین کننده برق
make up a deficit
تامین کردن کسری
rear area security
تامین منطقه عقب
levy a sum on a person's property
تامین خواسته کردن
angle of safety
زاویه تامین گلوله
safety officer
افسر تامین یکان
finance company
شرکت تامین مالی
appropriation reimbur sement
تامین سپرده یاوثیقه
safety
برقرار کردن تامین
area security
تامین منطقه عملیات
security for cost
تامین هزینه دادرسی
security for costs
تامین هزینه دعوی
emanitions security
تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
self protection
برقراری تامین از خود
elevation of security
زیاد کردن تامین
safety card
کارت تامین اتشبار
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
tucker
تامین غذا کردن
secures
تامین کردن هدف
secures
مطمئن تامین کردن
secure
تامین کردن هدف
secure
مطمئن تامین کردن
ups
تامین برق بی وقفه
finance
تامین هزینه پولی
pacification
تامین ثبات داخلی
unemployment fund
صندوق تامین بیکاری
water supply to navigation
تامین اب کانال کشتیرانی
financed
تامین هزینه پولی
transmission security
تامین ارسال پیام
finances
تامین هزینه پولی
financing
تامین هزینه پولی
guarantee
تامین تضمین کردن
guaranteed
تامین تضمین کردن
to ensure something
تامین کردن
[چیزی]
bombline
خط تامین پرتاب بمب
guarantees
تامین تضمین کردن
to feather ones nest
تامین اتیه کردن
victual
خواربار تامین کردن
communication security custodian
مسئول وسایل تامین مخابراتی
supply
تامین موجودی عرضه نمودن
supplying
تامین موجودی عرضه نمودن
supplying
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
safeguarded
قفل حفافتی یا تامین دار
user supplied
تامین شده توسط کاربر
uniterruptable power supply
سیستم تامین برق بی وقفه
garnisher
تامین کننده خواسته یامدعابه
supplied
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplied
تامین موجودی عرضه نمودن
environmental security
تامین محیطی و فیزیکی منطقه
safeguards
قفل حفافتی یا تامین دار
to safeguard
[against]
تامین کردن
[علیه]
[در برابر]
safeguarding
قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarding
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard
قفل حفافتی یا تامین دار
safeguard
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards
تامین کردن امن نگهداشتن
degree of protection
میزان تامین درجه حفافت
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
supply
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
social security contributions
پرداختی بابت تامین اجتماعی
cover
تامین زیان و خسارات بیمه
coverings
تامین زیان و خسارات بیمه
quia timet
قرار تامین دستور موقت
provides
میسر ساختن تامین کردن
safety card
کارت تامین جنگ افزار
services
1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
covers
تامین زیان و خسارات بیمه
protect a bill
وجه براتی را تامین کردن
stability operations
عملیات تامین ثبات داخلی
report generator
برای تامین گزارش کامل
social security tax
مالیات سیستم تامین اجتماعی
troop program
برنامه تامین عدههای نظامی
provide
میسر ساختن تامین کردن
supplied
تامین چیزی که مورد نیاز است .
privacy
جداسازی مبادله پیام برای تامین
social security
بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
supply
تامین چیزی که مورد نیاز است .
pre empt
از پیش برای خود تامین کردن
podded
دارای زندگی اسوده یا تامین شده
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
supplying
تامین چیزی که مورد نیاز است .
deficit financing
تامین مالی از راه کسر بودجه
short covering
خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
to be covered by social security
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to have social security coverage
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be insured under the social security scheme
[system]
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
social security payroll tax
مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
microsoft
ه شده توسط ماکروسافت برای تامین اطلاعات
America Online
بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان
ways and means
طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
redundancy
تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
levy a sum on a person's property
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
to secure a debtby a mortagage
با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
redundancies
تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
beef cattle
گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
powered
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
communication security custodian
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
provident fund
وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
presentation manager
واسط کار به گرافیک تامین شده توسط سیستم عامل OS/2
invisible
مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
human computer
امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
financed demand
احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
powering
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com