Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
cam control
بادامک اتصال
Search result with all words
camplate
صفحه بادامک قطعه اتصال
Other Matches
male connector
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
tonsil
بادامک
cam
بادامک
tonsils
بادامک
cams
بادامک
exhaust cam
بادامک خروجی
cam mechanism
مکانیزم بادامک
camshaft
محور بادامک
cam control
بادامک کنترل
cam throw
ارتفاع بادامک
camshafts
میل بادامک
camshafts
محور بادامک
cam shaft
میل بادامک
brake expander cam
بادامک ترمز
camshaft
میل بادامک
interrupter cam
بادامک پلاتین
guide cam
بادامک راهنما
lead can
بادامک راهنما
main camshaft
میل بادامک اصلی
air operated pendulum type screen wiper
بادامک پاندولی بادی
cam turning attachment
تجهیزات تراش بادامک
eccentric cam
بادامک گریز از مرکز
timing gear
چرخ دنده میل بادامک
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibres
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
RJ connector
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals
محل اتصال پیچ اتصال
ramp
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal
محل اتصال پیچ اتصال
ramps
سینه کش اتصال فراز اتصال
leads
قطب اتصال سیم اتصال
lead
قطب اتصال سیم اتصال
cascade connection
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
conjunction
اتصال
nexus
اتصال
joint
اتصال
suspensions
اتصال
hitched
اتصال
juncture
اتصال
seams
خط اتصال
hitch
اتصال
contacts
اتصال
inosculation
اتصال
contact
اتصال
contacted
اتصال
contacting
اتصال
continuity
اتصال
colligation
اتصال
fitting
اتصال
suspension
اتصال
interconnetion
اتصال
interconnection
اتصال
incorporation
اتصال
hitches
اتصال
connection line
خط اتصال
connect node
کد اتصال
conjuncture
اتصال
concatenate
اتصال
clutch dog
فک اتصال
attach
اتصال
attaches
اتصال
attaching
اتصال
jump joint
اتصال لب به لب
coitus
اتصال
abjoint
بی اتصال
abutment
اتصال
butt joint
اتصال لب به لب
connectivity
اتصال
connector
اتصال
hitching
اتصال
coupling
اتصال
union
اتصال
unions
اتصال
conjunctions
اتصال
binding
اتصال
bonding
اتصال
seam
خط اتصال
bindings
اتصال
fusion
اتصال
fusions
اتصال
bounding
اتصال
network
اتصال
networks
اتصال
scarf
اتصال
butt joint riveting
اتصال لب به لب
lap joint
اتصال لب به لب
connection
اتصال
cutter link
اتصال
junction
اتصال
symphysis
اتصال
junctions
اتصال
wiring
اتصال
single u butt weld
اتصال لب به لب "یو"
connexions
اتصال
link
اتصال
v joint
اتصال "وی "
scarfs
اتصال
single u butt joint
اتصال لب به لب "یو"
lead wire
خط اتصال
law of continvity
اتصال
tie down
اتصال
tie line
خط اتصال
three phase connection
اتصال سه فازه
binding screw
پیچ اتصال
capacity ground
اتصال به فرفیت
cascade connection
اتصال ابشاری
branch extension
اتصال شنت
brittannia joint
اتصال بریتانیایی
three phase bridge connection
اتصال پل سه فازه
tandom connection
اتصال ابشاری
tandom connection
اتصال دنبال هم
taylor connection
اتصال تیلور
telephone area
ناحیه اتصال
tandem connection
اتصال ابشاری
tack coat
اندود اتصال
telephone connection
اتصال تلفنی
by pass
اتصال کوتاه
thoroughfoot
اتصال چشمی
tache
نوار اتصال
tach
نوار اتصال
cable joint
موف اتصال
switching kit
جعبه اتصال
star connection
اتصال ستاره
connect time
زمان اتصال
connected load
توان اتصال
connecting branch
اتصال یا پیوستگی
connecting diagram
دیاگرام اتصال
connecting rod
میله اتصال
connection box
جعبه اتصال
connection cable
کابل اتصال
connection diagram
دیاگرام اتصال
star connection
اتصال ستارهای
conference circuit
اتصال پیشنهادی
concatenated key
کلید اتصال
chain field
فیلد اتصال
switch gear
وسیله اتصال
switch contact
کنتاکت اتصال
channel attached
اتصال کانالی
circuit diagram
شمای اتصال
cluster joint
اتصال خوشهای
subscriber's cable
کابل اتصال
collector contact
اتصال کلکتور
commissure
سطح اتصال
commissure
محل اتصال
strapped joint
اتصال تسمهای
connection terminal
پایانه اتصال
accolade
خط اتصال اکولاد
contact lever
اهرم اتصال
zigzag connection
اتصال زیگزاگ
fitting
قطعه اتصال
y winding
اتصال ستاره
y connection
اتصال ستاره
y connection
اتصال شلواری
manifold
روپوش اتصال
discontinuities
عدم اتصال
discontinuity
عدم اتصال
conjunction
اتصال اقتران
physical connection
اتصال مادی
accolades
خط اتصال اکولاد
jack
انبر اتصال
jacks
انبر اتصال
floating
فاقدوسیله اتصال
synchronised
با هم اتصال دادن
synchronises
با هم اتصال دادن
synchronising
با هم اتصال دادن
synchronize
با هم اتصال دادن
synchronizes
با هم اتصال دادن
durham
اتصال فاضلاب
connection to ventilator
اتصال به هواکش
welded joint
اتصال جوش
conjunctions
اتصال اقتران
acondylose
منفصل بی اتصال
acondylous
منفصل بی اتصال
to connect to frame
اتصال به بدنه
timber assembling
اتصال چوبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com