Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
manipulatory
بادست درست شده
Other Matches
freehand
بادست باز
hand play
شوخی بادست
handles
احساس بادست
handle
احساس بادست
handwrite
بادست نوشتن
paddling
بادست نوازش کردن
clambers
بادست وپا بالارفتن
manipulated
بادست عمل کردن
clambering
بادست وپا بالارفتن
handier
بادست انجام شده
handiest
بادست انجام شده
handy
بادست انجام شده
headlong
بادست پاچگی تند
scrambles
بادست وپا بالارفتن
scrambled
بادست وپا بالارفتن
scramble
بادست وپا بالارفتن
clambered
بادست وپا بالارفتن
paddled
بادست نوازش کردن
paddles
بادست نوازش کردن
clamber
بادست وپا بالارفتن
scrambling
بادست وپا بالارفتن
paddle
بادست نوازش کردن
manipulate
بادست عمل کردن
handwork
بادست انجام شده
manipulates
بادست عمل کردن
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
kwon
ضربه زدن بادست و خرد کردن با پا
gesticulatory
متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
backdrops
پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
bongos
یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
backdrop
پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
bongo
یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
corporal oath
سوگندی که بادست زدن بکتاب یاد کنند
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
hand
کمک کردن بادست کاری را انجام دادن یک وجب
handing
کمک کردن بادست کاری را انجام دادن یک وجب
outside pass
رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
outside kick and front headlock
گرفتن دست راست بادست چپ و چرخاندن ازروی پشت
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
out and out
درست
orthodox
درست
legitimate
درست
legitimated
درست
even
هم درست
out-and-out
درست
by fits and starts
درست
in a entireness of state
درست
incorrupt
درست
indefectible
درست
in order
درست
righting
درست
righted
درست
right
درست
conscionable
درست
properly
درست
valid
درست
by the square
درست
legitimates
درست
legitimating
درست
proper
درست
straight
درست
straighter
درست
straightest
درست
plain dealing
درست
entire
درست
straightforward
درست
right as a trivet
تن درست
right as nails
درست
well advised
درست
smack dab
درست
exacts
درست
exacted
درست
real
<adj.>
درست
right as a trivet
درست
whole
درست
veracious
درست
orthographically
درست
perfect
درست
perfected
درست
perfecting
درست
Am I not right?dont you agree with me ?
درست می گه یا نه ؟
perfects
درست
just
درست
exact
درست
corrects
درست
practicable
<adj.>
درست
inviolate
درست
legitimately
درست
practical
<adj.>
درست
purpose-built
<adj.>
درست
sock
درست
purposive
<adj.>
درست
genuine
درست
suitable
<adj.>
درست
useful
<adj.>
درست
functional
<adj.>
درست
convenient
<adj.>
درست
truest
درست
correcting
درست
truer
درست
true
درست
correct
درست
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
درست
utilitarian
[useful]
<adj.>
درست
purposeful
<adj.>
درست
accurate
[correct]
<adj.>
درست
clearest
درست
correct
<adj.>
درست
exact
<adj.>
درست
proper
<adj.>
درست
clearer
درست
clears
درست
true
<adj.>
درست
clear
درست
Quite
[so]
!
درست!
aright
درست
authentic
درست
accurate
درست
exactly
درست
incorrect
نا درست
integral
درست
misbehaves
درست رفتارنکردن
trustworthy
موثق درست
redd
درست کردن
misbehaved
درست رفتارنکردن
right mindedness
درست اندیشی
right you are
درست است
that is right
درست است
rightable
درست شدنی
misapprehended
درست نفهمیدن
misapprehending
درست نفهمیدن
misapprehends
درست نفهمیدن
right oh!
درست است
selfsame
درست همان
that is it
درست است
that is wrong
درست نیست
the flat of the hand
پهنای درست
misbehaving
درست رفتارنکردن
misapprehend
درست نفهمیدن
misbehave
درست رفتارنکردن
to set in order
درست کردن
to set to rights
درست کردن
to setting into shape
درست شدن
to the tick
درست درسروقت
trims
درست کردن
trimmest
درست کردن
trim
درست کردن
fabricating
درست کردن
fabricates
درست کردن
fabricated
درست کردن
fabricate
درست کردن
behaving
درست رفتارکردن
to set
درست کردن
to sct aright
درست کردن
concoct
درست کردن
to behave oneself
درست رفتارکردن
to erect into
درست کردن از
to fix up
درست کردن
to get up
درست کردن
to put in to shape
درست کردن
mistook
درست نفهمیدن
to riven laths
یا درست کردن
misunderstood
درست نفهمیدن
misunderstands
درست نفهمیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com