English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
handwrite بادست نوشتن
Other Matches
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
scrawling با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
handles احساس بادست
handle احساس بادست
freehand بادست باز
hand play شوخی بادست
paddling بادست نوازش کردن
clambering بادست وپا بالارفتن
manipulatory بادست درست شده
manipulate بادست عمل کردن
manipulated بادست عمل کردن
paddles بادست نوازش کردن
paddle بادست نوازش کردن
handwork بادست انجام شده
manipulates بادست عمل کردن
paddled بادست نوازش کردن
handiest بادست انجام شده
scrambled بادست وپا بالارفتن
scramble بادست وپا بالارفتن
handy بادست انجام شده
scrambles بادست وپا بالارفتن
scrambling بادست وپا بالارفتن
headlong بادست پاچگی تند
handier بادست انجام شده
clamber بادست وپا بالارفتن
clambered بادست وپا بالارفتن
clambers بادست وپا بالارفتن
kwon ضربه زدن بادست و خرد کردن با پا
gesticulatory متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
encipher برمز نوشتن رمز نوشتن
bongo یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
backdrops پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
backdrop پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
bongos یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
corporal oath سوگندی که بادست زدن بکتاب یاد کنند
hand کمک کردن بادست کاری را انجام دادن یک وجب
outside pass رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
outside kick and front headlock گرفتن دست راست بادست چپ و چرخاندن ازروی پشت
handing کمک کردن بادست کاری را انجام دادن یک وجب
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
DVD درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
inscribed نوشتن
to drive a pen or quill نوشتن
inscribing نوشتن
write نوشتن
penning نوشتن
inscribes نوشتن
to put down نوشتن
to reduce to writing نوشتن
writes نوشتن
write head هد نوشتن
pens نوشتن
put down <idiom> نوشتن
to set down نوشتن
inscribe نوشتن
set down نوشتن
scrawl بد نوشتن
scribbling بد نوشتن
scribbles بد نوشتن
scrawls بد نوشتن
pt down نوشتن
superscrible نوشتن
scribbled بد نوشتن
scrawled بد نوشتن
indite نوشتن
scrawling بد نوشتن
pen نوشتن
penned نوشتن
scribble بد نوشتن
autographing دستخط نوشتن
rewrite دوباره نوشتن
rewrite باز نوشتن
rewrites دوباره نوشتن
autograph دستخط نوشتن
autographed دستخط نوشتن
write-off زود نوشتن
circumscribe نوشتن در دور
circumscribed نوشتن در دور
circumscribing نوشتن در دور
circumscribes نوشتن در دور
autographs دستخط نوشتن
commentating تقریظ نوشتن
editorialises سرمقاله نوشتن
editorialised سرمقاله نوشتن
itemizing به اقلام نوشتن
itemizes به اقلام نوشتن
itemized به اقلام نوشتن
itemize به اقلام نوشتن
itemising به اقلام نوشتن
itemises به اقلام نوشتن
itemised به اقلام نوشتن
prose نثر نوشتن
editorialising سرمقاله نوشتن
editorialize سرمقاله نوشتن
editorialized سرمقاله نوشتن
commentates تقریظ نوشتن
commentated تقریظ نوشتن
commentate تقریظ نوشتن
write-offs زود نوشتن
write off زود نوشتن
write-ups به تفصیل نوشتن
write-up به تفصیل نوشتن
write up به تفصیل نوشتن
editorializing سرمقاله نوشتن
editorializes سرمقاله نوشتن
penmanship طرز نوشتن
rewrites باز نوشتن
over write جای نوشتن
miswrite اشتباه نوشتن
inscroll در طومار نوشتن
impanel در صورت نوشتن
i am weary of writing از نوشتن خسته
hyphenate با خط پیوند نوشتن
graphomania شهوت نوشتن
engross درشت نوشتن
double space یک خط درمیان نوشتن
demythologize تفسیر نوشتن
allegorize تمثیل نوشتن
scrolls کتیبه نوشتن
annotating تفسیر نوشتن
annotating یادداشت نوشتن
overwrite دومرتبه نوشتن
overwrite زیاد نوشتن
write out به تفصیل نوشتن
write head نوک نوشتن
wirte only تنها نوشتن
to write out بتفضیل نوشتن
to write off به اسانی نوشتن
to dip ones pen in gall سخت نوشتن
tired of writing خسته از نوشتن
read/write head هدخواندن- نوشتن
read/write خواندن- نوشتن
r/w خواندن- نوشتن
precis خلاصه نوشتن
poetize شعر نوشتن
poeticize شعر نوشتن
overwrite جای نوشتن
annotating حاشیه نوشتن
annotates تفسیر نوشتن
enlist درفهرست نوشتن
scroll کتیبه نوشتن
noting نت موسیقی نوشتن
notes نت موسیقی نوشتن
note نت موسیقی نوشتن
tabling در فهرست نوشتن
tables در فهرست نوشتن
tabled در فهرست نوشتن
table در فهرست نوشتن
rewrote باز نوشتن
rewrote دوباره نوشتن
rewritten باز نوشتن
rewritten دوباره نوشتن
rewriting باز نوشتن
enlisting درفهرست نوشتن
enlists درفهرست نوشتن
annotates یادداشت نوشتن
annotates حاشیه نوشتن
annotated تفسیر نوشتن
annotated یادداشت نوشتن
annotated حاشیه نوشتن
annotate تفسیر نوشتن
annotate یادداشت نوشتن
annotate حاشیه نوشتن
prefacing دیباچه نوشتن
prefaces دیباچه نوشتن
prefaced دیباچه نوشتن
preface دیباچه نوشتن
preambles مقدمه نوشتن
preamble مقدمه نوشتن
rewriting دوباره نوشتن
tablets بر لوح نوشتن
programs برنامه نوشتن
pen خامه نوشتن
penned خامه نوشتن
penning خامه نوشتن
pens خامه نوشتن
invoice فاکتور نوشتن
gloss حاشیه نوشتن بر
invoiced فاکتور نوشتن
invoices فاکتور نوشتن
tablet بر لوح نوشتن
scribble باشتاب نوشتن
scribbled باشتاب نوشتن
scribbling باشتاب نوشتن
list در فهرست نوشتن
program برنامه نوشتن
invoicing فاکتور نوشتن
graphic وابسته به فن نوشتن
elegize قصیده نوشتن
jot با شتاب نوشتن
scribbles باشتاب نوشتن
jots با شتاب نوشتن
jotted با شتاب نوشتن
overwrite بالای محلی نوشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com