Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
lachryma christi
باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
Other Matches
fish cake
نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
compatible
با هم درست کار می کنند
koumiss
قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست می کنند
meat safe
قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
musette
اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
manil hemp
کنف مانیلایی که از ان طناب وبوریا درست می کنند
resurection pie
کلوچهای که از ریزههای خوراک مانده از پیش درست کنند
picalilli
ترشی هندی که باسبزی وادویه تند درست می کنند
comparator
وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
matelote
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
bibulous
باده دوست باده نوش
frostwork
نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که همه ورودی ها در یک سطح باشند ونادرست است اگر باهم فرق کنند
patagonia
ناحیهای درجنوب ارژانتین وشیلی
Cornish
وابسته به کورنوال درجنوب غربی انگلستان
transpontine
واقع درجنوب رود تیمز در لندن
st helena
جزیره سنت هلن درجنوب غربی افریقا
latium
ناحیه قدیمی مرکزایتالیا واقع درجنوب شهرروم
mistral
باد خشک سرد شمالی درجنوب فرانسه
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
pampa
جلگه پهناورسبزو بی درخت درجنوب رود درامریکای جنوبی
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
king's english
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
wine
باده
wines
باده
the juice of the grape
باده
oenologist
باده شناس
guzzler
باده خوار
canned
مست باده
rummer
جام باده
oenomel
باده انگبینی
oenology
باده شناسی
benders
باده پرستی
bender
باده پرستی
oenomeeter
باده سنج
guzzler
باده خور
libertine
باده گساروعیاش
bacchant
باده پرست
chalices
جام باده
menad
زن باده گسار
vinosity
باده گساری
vinous
ماننده باده
vinous flavour
مزه باده
bacchvs
رب النوع باده
quaffer
باده گسار
toper
باده گسار
wino
باده پرست
wineshop
باده فروشی
malt worm
باده خور
to drink wine
باده نوشیدن
maenad
زن باده گسار
chalice
جام باده
libertines
باده گساروعیاش
sherry cobbler
باده سفیداشپانی بالیمووقندوغیره
wine bibber
باده نوش میگسار
bacchus
رب النوع شراب و باده
bacchantic
وابسته به باده گساری
muscadine
باده انگور مشک
Intoxicated with pride .
مست باده غرور
puncheon
بشکه یاخمره باده
bacchanalia
جشن باده گساری
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
barkeep
باده فروش صاحب میکده
magnum
بطری که دو باده در ان جای گیرد
pledge
بسلامتی کسی باده نوشیدن
barkeeper
باده فروش صاحب میکده
greybeard
کوزه سنگی برای باده
magnums
بطری که دو باده در ان جای گیرد
pledge
باده نوشی بسلامتی کسی
pledged
باده نوشی بسلامتی کسی
pledges
باده نوشی بسلامتی کسی
pledges
بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledged
بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledging
باده نوشی بسلامتی کسی
pledging
بسلامتی کسی باده نوشیدن
bacchanal
الههء باده وباده پرستی
sangaree
باده قرمز ادویه زده
stum
شیره انگور باده تازه
toasted
باده نوشی بسلامتی کسی
toasting
باده نوشی بسلامتی کسی
toasts
باده نوشی بسلامتی کسی
toast
باده نوشی بسلامتی کسی
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
bacchanalian
وابسته به جشن باده گساری و شادمانی
cellaret
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
wine cooper
کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
supernaculum
باده خوشگوارکه سزاوار تاته نوشیدن است
pom
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
poms
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
ithyphallic
وابسته بصورت ذکر که درجشنهای BACCHUSدارگونه باده دست گرفته می بردند
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
sweetness
شیرینی
goodies
شیرینی
sweetmeat
شیرینی
goody
شیرینی
amiability or amiableness
شیرینی
sugar candy
شیرینی
sweet stuff
شیرینی
pastries
شیرینی
mellifluence
شیرینی
melodiousness
شیرینی
saccharinity
شیرینی
amiability
شیرینی
lolipops
شیرینی
sugars
شیرینی
love liness
شیرینی
sugar
شیرینی
patisserie
شیرینی
patisseries
شیرینی
bonbon
شیرینی
nicy
شیرینی
confections
شیرینی
confection
شیرینی
loveliness
شیرینی
marzipan
شیرینی
confetti
شیرینی
pastry
شیرینی
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
confectioner
شیرینی فروش
wafer
شیرینی پنجرهای
kissing comfit
شیرینی معطر
cookies
شیرینی بیسکویت
blintz
نوعی شیرینی
bakemeat
نان شیرینی
cookie
شیرینی خشک
blintze
نوعی شیرینی
sweetmeat
شیرینی جات
wafers
شیرینی پنجرهای
cracker
یکجور شیرینی
box suitmeats
جعبه شیرینی
baked meat
نان شیرینی
confectioners
شیرینی فروش
crackers
یکجور شیرینی
cookies
شیرینی خشک
confectionary
شیرینی سازی
sugared
شیرینی زده
ingratiation
خود شیرینی
cooky
شیرینی بیسکویت
cookie
شیرینی بیسکویت
elecampane
نوعی شیرینی
tucking
شیرینی مربا
tuck
شیرینی مربا
freshness
شیرینی بی نمکی
puff pastry
شیرینی پفکی
sweet tooth
علاقمند به شیرینی
sweet tooth
شیرینی دوست
custard pie
یکجور شیرینی
tucks
شیرینی مربا
cooky
شیرینی خشک
corn ball
شیرینی چس فیل
costs arabicus
قسط شیرینی
kuchen
نان شیرینی کاکائودار
marchpane
نان شیرینی بادامی
pastes
نوعی شیرینی چسباندن
paste
نوعی شیرینی چسباندن
pasted
نوعی شیرینی چسباندن
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
minting
شیرینی معطر با نعناع
mints
شیرینی معطر با نعناع
minted
شیرینی معطر با نعناع
mint
شیرینی معطر با نعناع
marshmallows
نوعی شیرینی خمیرمانند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com