English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
fishtail wind بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
Other Matches
air bedding لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
spasm war جنگی که مداوما شدت و ضعف دارد
roving gun توپی که مداوما از مواضع مختلف تیراندازی میکند
from right and left از چپ وراست
candidly رک وراست
shifted تغییرجهت
shifts تغییرجهت
shift تغییرجهت
square deals باشرف بودن رک وراست
square deal باشرف بودن رک وراست
featherstitch کوک چپ وراست زدن
purl stitch قلاب یا کوک چپ وراست
to put a bout تغییرجهت دادن
veer تغییرجهت دادن
kedge تغییرجهت کشتی
veered تغییرجهت دادن
veers تغییرجهت دادن
gybe جنبش تغییرجهت
laced column ستون مشبک با بستهای چپ وراست
He was spending money right,left and centre. چپ وراست پول خرج می کرد
cross stitch بخیه دوزی بچپ وراست
to chop back ناگهان تغییرجهت دادن
capacole چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
precession تغییرجهت محور جسم گردند
shunts تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunted تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunt تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
gybe ازیک سوبسوی دیگرجنبیدن تغییرجهت دادن
cocking :مثل خروس جنگیدن گوش ها را تیز وراست کردن
cock :مثل خروس جنگیدن گوش ها را تیز وراست کردن
cocks :مثل خروس جنگیدن گوش ها را تیز وراست کردن
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
flatuous بادی
blowy بادی
body shirt بادی
pneumatic بادی
pneumatic tools اسبابهای بادی
lantern چراغ بادی
lanterns چراغ بادی
quicksand ماسه بادی
pneumatic tire لاستیک بادی
pop gun تفنگ بادی
pneumatic riveting پرچکاری بادی
air blast transformer مبدل بادی
blowtube تفنگ بادی
sailboats قایق بادی
air brakes ترمز بادی
air brake ترمز بادی
hurricane lamps چراغ بادی
hurricane lamp چراغ بادی
pneumatic لاستیک بادی
running sand ماسه بادی
windmill اسیاب بادی
sailboat قایق بادی
aeromotor موتور بادی
air bed تشک بادی
blowgun تفنگ بادی
blow pipe تفنگ بادی
blow gun تفنگ بادی
at first blush در بادی امر
air pump تلمبهء بادی
air operated horn شیپور بادی
air hammer چکش بادی
air gun تفنگ بادی
windmills اسیاب بادی
fly ash خاکستر بادی
airgun تفنگ بادی
air rifles تفنگ بادی
air rifle تفنگ بادی
airguns تفنگ بادی
wind corrosion ساییدگی بادی
wind generator مولد بادی
wind current جریان بادی
pneumatic fender دفرای بادی
dune sand ماسه بادی
airguns سلاح بادی
wind erosion فرسایش بادی
pneumatic hammer چکش بادی
pneumatic press پرس بادی
marine sand ماسه بادی
airgun سلاح بادی
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
sail arm پره اسیاب بادی
chipping hammer چکش بادی اهنبر
wind instrument الات موسیقی بادی
auxiliary sailing vessel کشتی بادی موتوردار
fresh breeze بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
vane of windmill پره اسیاب بادی
schooners نوعی قایق بادی
wind instruments الات موسیقی بادی
air operated pendulum type screen wiper بادامک پاندولی بادی
air operated press پرس بادی پنوماتیکی
sail شراع کشتی بادی
schooner نوعی قایق بادی
sailing قایقرانی با قایق بادی
sail مسافرت با قایق بادی
square rigger نوعی کشتی بادی
euphonium یکجورالت موسیقی بادی
popgun تفنگ بادی بچگانه
riveting hammer چکش بادی پرچ
eolation سنگ فرسایی بادی
reed الت موسیقی بادی
self moved دارای حرکت بادی
sailed شراع کشتی بادی
chipping hammer چکش بادی اهن بر
sailings مسافرت با قایق بادی
sailed مسافرت با قایق بادی
sailings شراع کشتی بادی
fugues نوعی الت بادی موسیقی
ophicleide یکجور ساز بادی برنجین
saxophone نوعی الت موسیقی بادی
fugue نوعی الت بادی موسیقی
saxophones نوعی الت موسیقی بادی
yaghtman's anchor لنگر قایقهای بادی کوچک
primafacie در بادی امر قابل قبول
windmill هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmills هر چیزی شبیه اسیاب بادی
quartering بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
reed organ یکنوع الت موسیقی بادی
peabody picture vocabulary test ازمون واژگان مصور پی بادی
an off shore wind بادی که از سوی دریا بوزد
balloon tire لاستیک بادی عاج دار
to go for a sail با کشتی بادی سفریاگردش کردن
reed pipe لوله یا نای الات موسیقی بادی
reed stop کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
aeolian harp آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
to sail [for] با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
yachts کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
woodwind موسیقی برای سازهای بادی چوبی
yacht کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
meter rule مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
fresh gale بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
chutes سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chute سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
english horn نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
closed jet tunnel تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
the wind drowned the strigs سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
readout را میدهد
fibre over Etherenet میدهد
the garden provides food میدهد
world میدهد
worlds میدهد
point نشان میدهد
belly dancer زنیکهرقصشکمانجام میدهد
the ship leaks کشتی اب تو میدهد
periodic که مرتب رخ میدهد
creditor's bill به ورثه میدهد
periodical که مرتب رخ میدهد
fasted کیلو baud میدهد
sea mark خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
fastest کیلو baud میدهد
it gives off a bad odour بوی بدی میدهد
transaction ثیر قرار میدهد.
fasts کیلو baud میدهد
time ثیر قرار میدهد
gunners بازیگری که کمترپاس میدهد
voters کسی که رای میدهد
gunner بازیگری که کمترپاس میدهد
it smells sour بوی ترشیده میدهد
factors ثیر قرار میدهد
factor ثیر قرار میدهد
what is the thir everning امشب چه نشان میدهد
fast کیلو baud میدهد
we are informed by him that محترما` اگاهی میدهد که
timed ثیر قرار میدهد
What does this mean? این چه معنی میدهد؟
switches ثیر قرار میدهد
switched ثیر قرار میدهد
voter کسی که رای میدهد
he pays his own money پولش را خودش میدهد
previous آنچه زودتر رخ میدهد
times ثیر قرار میدهد
switch ثیر قرار میدهد
you are advised that به شما اگاهی میدهد
goal predicates blackness زغال از سیاهی خبر میدهد
bureau ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
mills دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
bureaus ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
flowchart ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
business نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
flow diagram ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
gossiper کسیکه شایعات بی اساس میدهد
i am tortured with headache سر درد مرا ازار میدهد
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
logic seeking دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
businesses نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
lending library کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
lending libraries کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
consulting شخصی که نصیحات تخصصی میدهد
robustly که کار را پس از خطا ادامه میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com