Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
fluidize
باد افشان ساختن
Other Matches
multicore
افشان
spray
افشان
curved design
افشان
sprays
افشان
spraying
افشان
fog nozzle
مه افشان
sprayed
افشان
benign scarlet fever
گل افشان
sower
تخم افشان
polliniferous
گرده افشان
multicore cable
کابل افشان
pollinizer
گرده افشان
multi conductor cable
کابل افشان
seeder
بذر افشان
sowing machine
بذر افشان
pollinator
گرده افشان
braided wire
سیم افشان
shrapnel
گلوله افشان
panicle
ارایش افشان
beehive shaped charge
خرج افشان
atomizers
سوخت افشان
corn dril
تخم افشان
atomizer
سوخت افشان
irradiant
نور افشان
relucent
نور افشان
winnowwing fan
باد افشان
injector
نفت افشان
atomisers
سوخت افشان
corn drill
بذر افشان
pollenizer
درخت گرده افشان
self fruitful
بخود بخودگرده افشان
plaster charge
خرج انفجاری افشان
beehive
گلوله افشان شراپنل
luculent
نور افشان واضح
canister
محفظه گلوله افشان
radioisotope
ایزوتوپ پرتو افشان
canisters
محفظه گلوله افشان
pollenizer
درخت نر گرده افشان
fragmentation
ضد نفر گلوله افشان
beehives
گلوله افشان شراپنل
winnow
باد افشان کردن
puffball
سماروق گرده افشان
puffballs
سماروق گرده افشان
radioactive
پرتو افشان تابش دار
paniculate
خوشهای دارای گلهای افشان
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
seedsman
بذر افشان تخم گیاه فروش
scattered design
طرح افشان
[طرحی مخلوط و پرکار از انواع نگاره ها که بسیار پر کار بوده و تمام فضاهای متن فرش را می پوشاند.]
Reihan
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Kurdish rug
فرش کردی
[مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
Sarouk
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
shed
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
خون جاری ساختن جاری ساختن
flower design
طرح افشان گل
[این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
Afshan
[all-over pattern]
طرح افشان
[با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
khatayi
طرح یا گل های ختائی
[این نگاره در کنار گل های شاه عباسی در اکثر فرش های لچک ترنج و افشان بکار رفته و جلوه ای از گل های نیلوفر آبی را نشان می دهد. ریشه این طرح را به نقاشی های ساسانیان نسبت می دهند.]
manufacture
ساختن
constructing
ساختن
constructs
ساختن
constructed
ساختن
produce
ساختن
generated
ساختن
indite
ساختن
produces
ساختن
to t. up
ساختن
produced
ساختن
manufactured
ساختن
fabricating
ساختن
confect
ساختن
idolizing
بت ساختن
remake
از نو ساختن
idolizes
بت ساختن
carbonize
کک ساختن
idolized
بت ساختن
bulid
ساختن
dree
ساختن با
mint
ساختن
minted
ساختن
minting
ساختن
mints
ساختن
idolize
بت ساختن
idolises
بت ساختن
upbuild
ساختن
idolising
بت ساختن
fabrication
ساختن
manufactures
ساختن
idolised
بت ساختن
fabricate
ساختن
fabricated
ساختن
pellet
حب ساختن
fabricates
ساختن
remakes
از نو ساختن
fashion
مد ساختن
upgrading
ساختن
upgrades
ساختن
upgraded
ساختن
upgrade
ساختن
miscreate
بد ساختن
to get along
ساختن
composes
ساختن
build
ساختن
buildings
ساختن
builds
ساختن
to go in with
ساختن با
put-up
ساختن
put up
ساختن
generate
ساختن
pills
حب ساختن
create
ساختن
bridge
پل ساختن
bridged
پل ساختن
bridges
پل ساختن
forborne
ساختن با
unifying
تک ساختن
unify
تک ساختن
unifies
تک ساختن
pill
حب ساختن
set up
ساختن
compose
ساختن
creating
ساختن
creates
ساختن
generates
ساختن
generating
ساختن
invented
ساختن
inventing
ساختن
invent
ساختن
invents
ساختن
to make away
ساختن
to make a shift
ساختن
fashioning
مد ساختن
fashions
مد ساختن
makes
ساختن
construct
ساختن
make
ساختن
fashioned
مد ساختن
discover
مکشوف ساختن
minimised
کمینه ساختن
accustoms
معتاد ساختن
flings
روانه ساختن
ensures
مطمئن ساختن
ensuring
مطمئن ساختن
insures
مطمئن ساختن
flinging
روانه ساختن
fling
روانه ساختن
prefabricate
پیس ساختن
accustom
معتاد ساختن
accustoming
معتاد ساختن
equates
معادله ساختن
minimises
کمینه ساختن
prepare mortar
ساختن ملات
re edify
دوباره ساختن
discovered
مکشوف ساختن
reedify
دوباره ساختن
discovering
مکشوف ساختن
enthrals
مفتون ساختن
discovers
مکشوف ساختن
filiate
مربوط ساختن
enthralling
مفتون ساختن
pt down
متوقف ساختن
equate
معادله ساختن
minimising
کمینه ساختن
minimize
کمینه ساختن
minimized
کمینه ساختن
minimizes
کمینه ساختن
vitiate
معیوب ساختن
minimizing
کمینه ساختن
equated
معادله ساختن
primp
مزین ساختن
insuring
مطمئن ساختن
potentiation
نیرومند ساختن
ensured
مطمئن ساختن
mutualize
دوسره ساختن
frequency demodulation
اشکار ساختن
graved
منقوش ساختن
idealization
ارمانی ساختن
produces
ساختن محصول
inactivate
ناکنش ور ساختن
disabling
ناتوان ساختن
incardinate
متران ساختن
individualization
فردی ساختن
internalization
درونی ساختن
minify
خرد ساختن
mason up
ساختن دیوار
denigration
سیاه ساختن
let out
اشکار ساختن
indispose
اماده ساختن
disable
ناتوان ساختن
indebt
مرهون ساختن
potentiate
نیرومند ساختن
produced
ساختن محصول
ensure
مطمئن ساختن
potentiate
مقتدر ساختن
assimilate
شبیه ساختن
intitle
ملقب ساختن
produce
ساختن محصول
assimilated
شبیه ساختن
assimilates
شبیه ساختن
disables
ناتوان ساختن
irrationalize
نامعقول ساختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com