English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
To puff with pride. <proverb> باد در کلاه افکندن.
Other Matches
phyrgian cap یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
To live on borrowed money . To play for time . این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
cask کلاه جنگی کلاه خود
casks کلاه جنگی کلاه خود
get round the law با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
jasey کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
modiste کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
drooping افکندن
drooped افکندن
droop افکندن
droops افکندن
upends افکندن
upending افکندن
upended افکندن
upend افکندن
flings افکندن پرتاب
jettison بیرون افکندن
luminesce پرتو افکندن
illuminate پرتو افکندن
illuminates پرتو افکندن
illuminating پرتو افکندن
fling افکندن پرتاب
flinging افکندن پرتاب
to hew down بزمین افکندن
obtenebrate سایه افکندن بر
jettisoned بیرون افکندن
put in jail در زندان افکندن
springe دام افکندن
jettisoning بیرون افکندن
jettisons بیرون افکندن
to commit to prison درزندان افکندن
to give into custody درزندان افکندن
to turn orclap by the heels درزندان افکندن
cage درزندان افکندن
imprison بزندان افکندن
radiating شعاع افکندن
radiating پرتو افکندن
radiates شعاع افکندن
bulldog برزمین افکندن
radiates پرتو افکندن
radiated پرتو افکندن
radiate شعاع افکندن
radiate پرتو افکندن
eradiate پرتو افکندن
cages درزندان افکندن
radiated شعاع افکندن
imprisons بزندان افکندن
imprisoning بزندان افکندن
bulldogs برزمین افکندن
overshadowing سایه افکندن بر
overshadows سایه افکندن بر
projects پیش افکندن
projected پیش افکندن
project پیش افکندن
to cage up در زندان افکندن
traject ورا افکندن
to put in to prison بزندان افکندن
overshadowed سایه افکندن بر
overshadow سایه افکندن بر
to go to the shades سایه افکندن در
throwing پرت کردن افکندن
screened روی پرده افکندن
look to the future باینده نظر افکندن
shed انداختن افشاندن افکندن
adumbrate سایه افکندن بر طرح
screening, screenings روی پرده افکندن
screens روی پرده افکندن
throw پرت کردن افکندن
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
abodes رحل اقامت افکندن
abode رحل اقامت افکندن
screen روی پرده افکندن
shedding انداختن افشاندن افکندن
net اصلی بدام افکندن
nett اصلی بدام افکندن
give شرح دادن افکندن
gives شرح دادن افکندن
stomach throw افکندن حریف از پشت
to pour rays پرتو افکندن یا پاشیدن
giving شرح دادن افکندن
throws پرت کردن افکندن
shaft تیرانداختن پرتو افکندن
sheds انداختن افشاندن افکندن
shafts تیرانداختن پرتو افکندن
nets اصلی بدام افکندن
quads زندانی کردن در زندان افکندن
quoit بازی میخ و حلقه افکندن
quad زندانی کردن در زندان افکندن
To cast a glance at something. به چیزی چشم انداختن ( افکندن )
shadowing سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
aigret گل کلاه
beau کج کلاه
chapeau کلاه
bilk کلاه سر
cappa کلاه
hats کلاه
nightcap شب کلاه
head piece کلاه
ice cap یخ کلاه
opera hat کلاه له شو
ice-caps یخ کلاه
panache پر کلاه
pompom گل کلاه
pretty fellow کج کلاه
jack a dandy کج کلاه
cap کلاه
headgear کلاه
hat کلاه
ice-cap یخ کلاه
capped کلاه
nightcaps شب کلاه
cocking کج نهادگی کلاه
rug [American E] کلاه گیس
cock کج نهادگی کلاه
helmet liner کلاه فیبری
cocks کج نهادگی کلاه
casque کلاه خود
berets کلاه بره
tiara کلاه پادشاهی
tiaras کلاه پادشاهی
hatbox جعبه کلاه
hatboxes جعبه کلاه
beret کلاه بره
bareheaded بدون کلاه
skullcaps کلاه بره
skullcap کلاه بره
belvidere کلاه فرنگی
black cap کلاه سیاه
belvedere کلاه فرنگی
summer house کلاه فرنگی
bathing cap کلاه حمام
miyred کلاه دار
bathing caps کلاه حمام
snowcap برف کلاه
kepi کلاه کپی
crash helmets کلاه ایمنی
hairpiece کلاه گیس
hairpieces کلاه گیس
hatpin گیرهی کلاه
hatpins گیرهی کلاه
mutch کلاه کتانی
welch کلاه گذاشتن
periwig کلاه گیس
steel helmet کلاه اهنی
steel cap کلاه فولادی
tricone کلاه سه ترک
service cap کلاه خدمت
tricorn کلاه سه ترک
postiche کلاه گیس
pitch cap کلاه زفت
uncap کلاه از سر برداشتن
petasus کلاه بالدار
peruke کلاه گیس
high hat کلاه بلند
helmet liner کلاه کاسک
rip-off کلاه برداری
cockade نشان کلاه
stetsons کلاه کابوی
stetsons کلاه وسترن
trilbies کلاه شاپو
rain cap کلاه کریلی
rain hat کلاه بارانی
avant-sorps کلاه فرنگی
crush hat کلاه بازیگرخانه
d's cap کلاه قیفی
door lintel کلاه چهارچوب
rip-offs کلاه برداری
hat tree کلاه اویز
hat in hand کلاه دردست
hat block قالب کلاه
stetson کلاه کابوی
stetson کلاه وسترن
gaud کلاه برداری
galea کلاه خود
fop کج کلاه ابله
fools cap کلاه قیفی
hats کلاه کاردینالی
pavilions کلاه فرنگی
plumes پر کلاه زنان تل
mantles کلاه توری
helmets کلاه اهنی
helmets کلاه خود
swindler کلاه گذار
caskets کلاه خدمت
helmet کلاه اهنی
swindles کلاه برداری
casket کلاه خدمت
mantle کلاه توری
hoods کلاه اهنی
wig کلاه گیس
Welsh کلاه گذاشتن
milliners کلاه فروش
capping کلاه سازی
panama hat کلاه پاناما
milliner کلاه فروش
pavilion کلاه فرنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com