English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
forecaddie باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
Other Matches
backslash کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
diversionary landing فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
approach مسیر فرود
approached مسیر فرود
approaches مسیر فرود
phew برای نشان دادن بیزاری
phew برای نشان دادن بی تابی
approach chart نقشه مسیر فرود
final approach مسیر نهایی فرود
glide path مسیر فرود ازاد
line of approach مسیر تقرب یا فرود
uberstreichen لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
strainght running فرود در مسیر مستقیم بااسکیهای موازی
hyphens علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
PRN نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد
nil pointer نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
clocks ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
numeric حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
hyphen علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
Can you find me a porter? آیا میتوانید برای من یک باربر پیدا کنید؟
decision altitude ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
Good grief! <idiom> این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
accuracy کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود
mock-up مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
digit عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
digits عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
mock-ups مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
blips علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
ablegate مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
cartoon design نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
blip علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
stops بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
check رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
stopped بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stopping بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stop بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
colour صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
checked رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checks رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
sectors سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
sector سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
colours صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
key signature گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
end کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
insertion point نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
ended کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
bubble help خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
goal light چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
page 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
pages 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
ends کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
paged 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
autos توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
breaker line خطی در رسم فنی برای نشان دادن حذف قسمتی از جسم درشکل مزبور
auto توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
markers علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
references نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
marker علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
discharge indicator disc دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
burn notice علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
reference نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
returns کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returning کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returned کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
suspends دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
telltale نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
gyro برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
suspend دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
redirect حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
complementation سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
ebcdic کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
prompt پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
marker دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
kludge 1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
kluge 1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
lock spit شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
heads up display وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
drift signal علایم نشان دهنده انحراف مسیر ناو
drift float علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
arresting gear قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
lodd of down از دست دادن امتیاز فرود به علت پنالتی
ease turn سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
plunging fire تیر با زاویه فرود زیاد اتش فرود اینده به جلو و عقب دشمن
retraction lock وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
landing wires سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
example is better than precept نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
design landing weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
greaten درشت نشان دادن اهمیت دادن
traffic lane یک خط جاده برای یک مسیر
lane یک خط جاده برای یک مسیر
driving lane یک خط جاده برای یک مسیر
position light علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
drives حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
procedure turn دور زدن برای برگشتن در مسیر
pie alley مسیر اسان برای گوی اندازی
illustrates شرح دادن نشان دادن
illustrate شرح دادن نشان دادن
illustrating شرح دادن نشان دادن
ski run سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
flags 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flag 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
barrier light نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
control vane تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
to jink right [left] ناگهان مسیر را به راست [چپ] تغییر دادن
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
evincing نشان دادن
evince نشان دادن
evinces نشان دادن
introducing نشان دادن
evinced نشان دادن
indicate نشان دادن
introduces نشان دادن
vision یا نشان دادن
demonstrate نشان دادن
demonstrated نشان دادن
registering نشان دادن
point نشان دادن
demonstrating نشان دادن
exerted نشان دادن
exerting نشان دادن
register نشان دادن
actuate نشان دادن
visions یا نشان دادن
demonstrates نشان دادن
exert نشان دادن
introduced نشان دادن
to show up نشان دادن
adumbrate نشان دادن
introduce نشان دادن
to put forth نشان دادن
exerts نشان دادن
registers نشان دادن
showed نشان دادن
indicates نشان دادن
ante نشان دادن
run نشان دادن
imbody نشان دادن
indicated نشان دادن
showŠetc نشان دادن
runs نشان دادن
shows نشان دادن
show نشان دادن
holding pattern کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
newsgroup خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
lead the way <idiom> جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
curl پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
curls پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
curled پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
reacted واکنش نشان دادن
to play fast and loose بی ثباتی نشان دادن
emote هیجان نشان دادن
foreshown از پیش نشان دادن
blaze باتصویر نشان دادن
display نشان دادن اطلاعات
rubricize قرمز نشان دادن
prefigured از پیش نشان دادن
displaying نشان دادن اطلاعات
prefigures از پیش نشان دادن
displays نشان دادن اطلاعات
blazed باتصویر نشان دادن
prefiguring از پیش نشان دادن
rubricate قرمز نشان دادن
to hang back بیمیلی نشان دادن
reacts واکنش نشان دادن
televising با تلویزیون نشان دادن
react واکنش نشان دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com