Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
vallum
بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
Other Matches
rampire
استحکامات خاکریز
breast work
خاکریز تا ارتفاع سینه خاکریز جان پناه سنگرایستاده
slope of bankment
دامنه خاکریز یا سینه خاکریز
field work
استحکامات صحرایی استحکامات
rampire
بارو
rampart
بارو
bulwark
بارو
bulwarks
بارو
fortification
بارو
fortifications
بارو
bawn
بارو
battlement
بارو
crenelle
مزغل بارو
vallation
برج و بارو
banquette
پشت بارو
battlement
کنگره بارو
battlement
برج و بارو
crenel
مزغل بارو
walled
دارای برج و بارو
back berm
سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
bulwark
خاکریز
traversing
خاکریز
embankment
خاکریز
bulwarks
خاکریز
weirs
خاکریز
earthwork
خاکریز
bulkward
خاکریز
moats
خاکریز
levee
خاکریز
embankments
خاکریز
dikes
خاکریز
dyke
خاکریز
dykes
خاکریز
traverses
خاکریز
weir
خاکریز
traversed
خاکریز
fill
خاکریز
traverse
خاکریز
dike
خاکریز
fills
خاکریز
rampart
خاکریز
moat
خاکریز
rampart
استحکامات
worked
استحکامات
work
استحکامات
casemate
استحکامات
forts
استحکامات
fortifications
استحکامات
fieldwork
استحکامات
fortification
استحکامات
marginal bund
خاکریز جانبی
random fill
خاکریز بی ترتیب
dirt
لکه خاکریز
height of fill
ارتفاع خاکریز
counterscarp
دیواربیرونی خاکریز
hydraulic fill dam
سد خاکریز ابی
backfill
خاکریز کردن
berme
هره خاکریز
berm
هره خاکریز
fiedl fortifications
استحکامات صحرایی
counter approach
استحکامات متقابله
ensconce
استحکامات ساختن
ensconced
استحکامات ساختن
jetty
استحکامات جنگی
bastion
سنگر و استحکامات
bastions
سنگر و استحکامات
pioneers
مهندس استحکامات
fortified
دارای استحکامات
pioneered
مهندس استحکامات
pioneer
مهندس استحکامات
ensconces
استحکامات ساختن
ensconcing
استحکامات ساختن
fortresses
استحکامات نظامی
fortress
استحکامات نظامی
jetties
استحکامات جنگی
vallation
استحکامات خندق
toe wall
دیوار پای خاکریز
flare wall
دیوار حائل خاکریز پل
fences
خاکریز پناه دادن
fence
خاکریز پناه دادن
defence
دفاع کردن استحکامات
dug in
استحکامات سنگر اماده
rampart
دارای استحکامات کردن
defense
دفاع کردن استحکامات
horn-work
[استحکامات بیرونی با دو سنگر]
defenses
دفاع کردن استحکامات
castellate
دارای استحکامات کردن
Cashel
[استحکامات دفاعی ایرلندی]
advanced work
استحکامات اصلی ساختمان
vallum
دارای استحکامات کردن
cresting
نوک تیزی راس خاکریز
crests
نوک تیزی راس خاکریز
crest
نوک تیزی راس خاکریز
esker
خاکریز بلند تپه ماهورمانند
counter berm
سکوی پایه خارجی خاکریز
fortified
سنگربندی شده دارای استحکامات
defilade
جان پناه استحکامات تدافعی
sally port
درب اصلی قلعه یا استحکامات
trenches
استحکامات خندقی شیار طولانی
trench
استحکامات خندقی شیار طولانی
fortified church
[کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
dune
خاکریز یاتپه شنی ساحل که بادانها را جابجامیکند
redoubt
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
redan
استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
contravallation
استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
one-off
یک باره
one-offs
یک باره
ter
سه باره
rampart
باره
rampire
باره
lake rampart
اب باره
in regard to
در باره
in relation to
در باره
regarded
باره نسبت
regards
بابت باره
tartar
باره دندان
one-night stands
برنامهی یک باره
one-night stand
برنامهی یک باره
tartars
باره دندان
herein
در این باره
on
بالای در باره
Impressionism
در باره ادراک
regards
باره نسبت
to sputter
[about]
تف پراندن
[در باره ]
here
در این باره
regard
باره نسبت
regard
بابت باره
regarded
بابت باره
to speak
[about]
صحبت کردن
[در باره]
aftercrop
حاصل دوم باره
It deals with ...
موضوع در باره ... است.
you do me injustice
در باره من بی عدالتی می کنید
re order
سفارش دوم باره
countermark
انگ دوم باره
tartarous
دارای باره دندان
rearrngement
ترتیب دوم باره
reapparition
فهور دوم باره
with relation to
نسبت به راجع به در باره
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
سخن گفتن در باره چیزی
convention
باره مسائل حزبی ناحیهای
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
to sputter
[about]
با خشم سخن گفتن
[در باره ]
information
[on]
about somebody]
[something]
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
conventions
باره مسائل حزبی ناحیهای
information
[on]
about somebody]
[something]
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
to ruminate on something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to meditate on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
to contemplate about/on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
disclosure
عمل بیان در باره چیزی
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
deuterogamy
عروسی دوم باره تجدیدفراش
to talk shop
در باره کار صحبت کردن
to theorize
[about something]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
to theorise
[about something]
[British E]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
what say you to a cinema?
در باره سینما چه عقیده دارید
what do you think of him?
عقیده شما در باره او چیست
prejudicate
بی رسیدگی رای دادن در باره
with regard to
نسبت به در باره راجع به در خصوص
i assured him of that
به او در این باره اطمینان دادم
he is an a. on that
سخن او دراین باره است
for the rest
اما در باره باقی مطالب
disclosures
عمل بیان در باره چیزی
parapets
حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
parapet
حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
castellation
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
monographist
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
to theorize
[about something]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
arguments
بحث در باره چیزی بدون توافق
to sputter
[about]
تند ومغشوش سخن گفتن
[در باره ]
to pry into a person affairs
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to do one right
عدالت در باره کسی بجا اوردن
to have a different view of
[ opinion about]
something
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
اظهار نظر دادن در باره چیزی
to make of something
در باره چیزی نظر
[عقیده]
داشتن
argument
بحث در باره چیزی بدون توافق
to consult with somebody about something
با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
What do you make of this
[it]
?
نظر شما در باره این چه است؟
flanker
عده مامور تک جناحی استحکامات جناحی یکان
argues
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
to talk something over with somebody
با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
I don't want to say anything about that.
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
argue
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
There is nothing I can do about it.
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
arguing
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
Allow me to chew it over in my mind .
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
to get an overview
[of something]
دید کلی
[در باره چیزی]
دست یافتن
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
genetics
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
to talk out a bill
مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
fortify
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
On the recent developments he had nothing to say.
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com