Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English
Persian
bulk loading
بارگیری در مخازن
Other Matches
deep tank
مخازن اب و سوخت زیر ناو مخازن پایین ناو
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
septic tanks
مخازن گندزدائی
band screen
صافی مخازن
free surface
مخازن ازاد اب
ballast tank
مخازن بالاست
void
مخازن خالی ناو
watertender
متصدی مخازن اب ناو
trim tanks
مخازن تعادل ناو
scuttlebutt
مخازن اب شیرین ناو
top off
پر کردن مخازن ناو
tank irrigation
شبکه ابیاری با مخازن کوچک
fullering
عمل اب بندی در شکافهای مخازن
tank farm
محوطه مخازن نفت وغیره
ballast tank
مخازن مخصوص حفظ تعادل ناو
sludge
لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
clean aircraft
هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
material handling bridge
پل بارگیری
loading
بارگیری
shipping
بارگیری
burdening
بارگیری
well deck
پل بارگیری
stowage
بارگیری
charging
بارگیری
loading bridge
پل بارگیری
counter flood
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
line charging current
جریان بارگیری خط
loading point
نقطه بارگیری
load factor
ضریب بارگیری
line charging capacity
فرفیت بارگیری خط
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
frequency loading
بارگیری فرکانسی
commercial loading
بارگیری تجارتی
download
بارگیری پایین
stowage
بارگیری و باراندازی
deadweight
تناژ بارگیری
well deck
عرشه بارگیری
embarkation table
جدول بارگیری
loading station
ایستگاه بارگیری
embarkation area
محوطه بارگیری
load lines
علایم بارگیری
loading apron
نوار بارگیری
plimsol mark
مارک بارگیری
loading table
جدول بارگیری
loading time
زمان بارگیری
plimsol mark
علایم بارگیری
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
on berth
ناوحاضربه بارگیری
pack saddle
زین بارگیری
pallete
کفه بارگیری
point of loading
نقطه بارگیری
loading site
محل بارگیری
loading site
سکوی بارگیری
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
loading bucket
سطل بارگیری
loading chart
جدول بارگیری
loading diagram
دیاگرام بارگیری
loading facilities
وسایل بارگیری
loading rack
سکوی بارگیری
pre loading
بارگیری اولیه
loading scale
مقیاس بارگیری
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
stowing
بارگیری کردن
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
stows
بارگیری کردن
laden
بارگیری شده
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
cargo net
تور بارگیری
loads
بارگیری مهمات
carburizing pot
فرف بارگیری
pallet
کفه بارگیری
load
فرفیت بارگیری
load
بارگیری کردن
loading
فرفیت بارگیری
load
بارگیری مهمات
bucket charging
بارگیری با سطل
loads
بارگیری کردن
stowed
بارگیری کردن
charging car
واگن بارگیری
pallets
کفه بارگیری
quay
سکوی بارگیری
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
charging wharf
اسکله بارگیری
charging berth
اسکله بارگیری
quays
سکوی بارگیری
loads
فرفیت بارگیری
apron
محوطه بارگیری
aprons
محوطه بارگیری
stow
بارگیری کردن
charging crane
جرثقیل بارگیری
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
loading space
فضای قابل بارگیری
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore
بارگیری وباراندازی کردن
stevedores
بارگیری وباراندازی کردن
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
loading plan
طرح بارگیری خودرو
loading list
لیست بارگیری خودرو
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
cargo plan
طرح بارگیری ناو
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
cargo port
دریچه بارگیری ناو
staging unit
یکان بارگیری کننده
charging side
محل بارگیری کوره
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
bulk load method
روش بارگیری با بارقوال
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
reloadable control storage
انباره با کنترل بارگیری مجدد
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
railway end
پل سکوی بارگیری راه اهن
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
palletetisation
درکفه بارگیری قرار دادن
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
mutilation table
جدول راهنمای بارگیری خودروها
port
شراب شیرین بارگیری کردن
lading
بارگیری عمل بار کردن
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
fio
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
lighterage
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
bulk load method
روش استفاده از بارگیری قوال
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day
روز بارگیری وباراندازی کشتی
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
drayage
هزینه بارگیری وبار اندازی
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
loading ramp
راهروی شیب دار بارگیری
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
mutilation table
جدول بارگیری پیش بینی شده
despatch money
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
drayage
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
portcall
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
lighterage
هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
actual placement
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
portcapacity
فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
ipl
Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
block stowage loading
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
long shoreman
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
over shipment
ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
deck cargo
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
ammunition loading line
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
lade
بارگیری کردن خالی کردن
take on
<idiom>
ضبط کردن،بارگیری کردن
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com