English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
balanced load بار خارجی متعادل
Other Matches
offsetting رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset رقم متعادل کننده متعادل کردن
equilibrate متعادل کردن متعادل شدن
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
level-headed متعادل
dominant متعادل
even-tempered متعادل
equilibrant متعادل
balanced متعادل
balanced rudder سکان متعادل
bales متعادل کردن
stabilisers متعادل کننده
be in ballast متعادل بودن
balancing متعادل کردن
historical cost قیمت متعادل
balanced circuit مدار متعادل
balanced state حالت متعادل
balanced armature unit جوشن متعادل
counterbalanced متعادل کردن
moderate speed سرعت متعادل
balances متعادل کردن
balance متعادل کردن
regulator متعادل کننده
regulators متعادل کننده
rounded <adj.> کامل و متعادل
stabilizer متعادل کننده
equilibrant نیروی متعادل
counterbalance متعادل کردن
compensator متعادل کننده
corrector متعادل کننده
equilibration متعادل کردن
ballast concrete بتن متعادل
offsetting وزنه متعادل
offset وزنه متعادل
equilibrium drawdown افت متعادل
equilibrium flow جریان متعادل
soaking تابش متعادل
lopsided غیر متعادل
coequal متعادل ومتساوی
balancer متعادل کننده
counterbalances متعادل کردن
ballast concrete بتن متعادل
baling press پرس متعادل
bale متعادل کردن
balanced system سیستم متعادل
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
equilibrium pressure curve منحنی فشار متعادل
even keel حرکت متعادل ناو
stabilizing sleeve غلاف متعادل کننده
unbalancing غیر متعادل کردن
line charge compensation reactor پیچک متعادل کننده
balanced supply اماد متعادل شده
balanced stock ذخیره اماد متعادل
interchange current جریان متعادل کننده
unbalances غیر متعادل کردن
ballast وزنه متعادل کننده
interphase reactor پیچک متعادل کننده
counterpoise نیروی متعادل کننده
dashpot استوانه متعادل کننده
delay equalizer متعادل کننده تاخیری
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
disequilibrate غیر متعادل کردن
equilibrium moisture content درصد رطوبت متعادل
stabilization متعادل کردن تعادل
sash balancing weight وزنه متعادل کننده
unbalance غیر متعادل کردن
equipoise برابری دروزن متعادل ساختن
balanced tackle وضع متعادل وسایل ماهیگیری
impedance compensator متعادل کننده مقاومت فاهری
stabilizing sleeve پرده متعادل کننده گلولههای منور
stabilizing fin پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
balances تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance تراز شدن متعادل کردن ترازو
pressure equalized addition funnel قیف افزایشی متعادل کننده فشار
isometric view رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
swingweight وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
deadlock حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
balances خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
balancing حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
antithyroid ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
depolarize غیر متعادل کردن متضاد کردن
balance تراز کردن متعادل کردن بالانس
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
balances تراز کردن متعادل کردن بالانس
extern خارجی
outward خارجی
exogenous خارجی
exoteric خارجی
exosphere خارجی
international line خط خارجی
abextra خارجی
gringo خارجی
outer خارجی
exteriors خارجی
exterior خارجی
exotic خارجی
outboard خارجی
extraneous خارجی
oversea خارجی
foreign خارجی
gringos خارجی
extras خارجی
external خارجی
outsider خارجی
outsiders خارجی
peripheral خارجی
extra- خارجی
extra خارجی
aliens خارجی
outsides خارجی
outside خارجی
externals خارجی
alien خارجی
foreign currency ارز خارجی
foreign currencies پولهای خارجی
foreign bill برات خارجی
foreign aid کمک خارجی
apothesis منحنی خارجی
foreign trade تجارت خارجی
foreign policy سیاست خارجی
foreign particle جسم خارجی
foreign reserves ذخائر خارجی
foreign trade بازرگانی خارجی
foreign loan وام خارجی
foreign law حقوق خارجی
externalised خارجی کردن
concrete object عین خارجی
foreign deposit سپرده خارجی
ectoparasite انگل خارجی
external security امنیت خارجی
external storage حافظه خارجی
external force نیروی خارجی
external docuhentation مستندات خارجی
external delay تاخیر خارجی
external cost هزینه خارجی
external control کنترل خارجی
external command فرمان خارجی
external combustion احتراق خارجی
external circuit مدار خارجی
external storage انباره خارجی
external interrupt وقفه خارجی
external reperence ارجاع خارجی
external reference ارجاع خارجی
external reference مرجع خارجی
external pressure فشار خارجی
external operation عملیات خارجی
external menory حافظه خارجی
external memory حافظه خارجی
external sort جورکردن خارجی
external load بار خارجی
external label برچسب خارجی
external benefits فواید خارجی
external armature ارمیچر خارجی
exteroceptive محرک خارجی
exterior varnish جلای خارجی
face نمای خارجی
faces نمای خارجی
extrinsic بیرونی خارجی
externalization خارجی کردن
externalities اثرات خارجی
external store انباره خارجی
exterior varnish لاک خارجی
exterior ballistics بالیستیک خارجی
external symbol علامت خارجی
external thread دنده خارجی
exosphere قسمت خارجی جو
external transaction معاملات خارجی
external variable متغیر خارجی
externalities پی امدهای خارجی
extrinsic factor عامل خارجی
incarnation صورت خارجی
negative externalities زیانهای خارجی
foreign national ملیت خارجی
foreign national تبعه خارجی
spillover effects اثرات خارجی
outboard profile نیمرخ خارجی
outer connection اتصال خارجی
outer fix رمپ خارجی
spillover costs هزینههای خارجی
foreign exchange مبادله خارجی
fanades نمای خارجی
load curve خم بار خارجی
strange خارجی غریبه
strangest خارجی غریبه
facade نمای خارجی
foreign exchange تعویض خارجی
foreign exchange پول خارجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com