Dictiornary-Farsi | بار خارج از مرکز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 210 (12 milliseconds)

English	Persian
off centre load	بار خارج از مرکز


Search result with all words

eccentric	خارج از مرکز
eccentrics	خارج از مرکز
eccentricities	خارج از مرکز بودن
eccentricity	خارج از مرکز بودن
abaxile	خارج از مرکز
acentric	خارج از مرکز
double accentric press	پرس خارج از مرکز بایاطاقان دوبل
endarchy	امتداد از مرکز به خارج
off center	خارج از مرکز
Other Matches

medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
out of bounds	خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
hooked medallion	ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
isocentre	هم مرکز
intermediate exchange	مرکز
center	مرکز
center line	خط مرکز
stationed	مرکز
station	مرکز
centred	مرکز
omphalos	مرکز
centre	مرکز
centers	مرکز
meddle	مرکز
centered	مرکز
stations	مرکز
centre forward	مرکز
concentric	هم مرکز
heart	مرکز
hearts	مرکز
middles	مرکز
middle	مرکز
acentric	بی مرکز
meddled	مرکز
meddles	مرکز
cryptocenter	مرکز رمز
cost center	مرکز هزینه زا
data center	مرکز داده
centre of activities	مرکز عملیات
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
county seat	مرکز بخشداری
data center	مرکز داده ها
telephone exchange	مرکز تلفن
diffracting center	مرکز پراشنده
central tendency	تمایل به مرکز
documentation center	مرکز اسناد
police stations	مرکز پلیس
telephone exchanges	مرکز تلفن
centre of pressure	مرکز فشار
contrifuge	گریز از مرکز
chiral center	مرکز کایرال
centralists	مرکز گرای
centralist	مرکز گرای
centripetal	مایل به مرکز
centripetal	مرکز گرا
coaxial cable	سیم هم مرکز
centroid	مرکز جرم
coaxial cable	کابل هم مرکز
civic centre	مرکز شهر
centrifugal	گریز از مرکز
centroid	مرکز ثقل
concentrically	باداشتن یک مرکز
concentric cable	کابل هم مرکز
computing center	مرکز محاسبات
centrifugal	گریزنده از مرکز
computer center	مرکز کامپیوتر
centrifugal	فرار از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
communication center	مرکز مخابرات
centroid	شبه مرکز
point	محل مرکز
seated	مرکز مقر
eccentricities	دوری از مرکز
eccentrics	هم مرکز نبودن
eccentrics	گریزنده از مرکز
eccentric	هم مرکز نبودن
eccentric	گریزنده از مرکز
seats	مرکز مقر
bull's eye	مرکز هدف
bull's-eyes	مرکز هدف
center of gravity	مرکز ثقل
active center	مرکز فعال
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
hive	مرکز تجمع
eccentricities	خروج از مرکز
point	مرکز راس حد
switchboard	مرکز تلفن
switchboards	مرکز تلفن
headquarters	مرکز فرماندهی
emporia	مرکز بازرگانی
eccentricity	خروج از مرکز
emporium	مرکز بازرگانی
eccentricity	دوری از مرکز
emporiums	مرکز بازرگانی
seat	مرکز مقر
nerve centres	مرکز فرمان
nerve centre	مرکز فرمان
battery center	مرکز اتشبار
center of lift	مرکز برا
center of mass	مرکز هدف
center of mass	مرکز جرم
center of pressure	مرکز فشار
center of resistance	مرکز مقاومت
center of symmerty	مرکز تقارن
symmerty center	مرکز تقارن
center punch	مرکز سوراخ
center punch	مرکز منگنه
center sleeve	مرکز مجوف
center web	مرکز چرخ
central city	مرکز شهر
central control panel	مرکز کنترل
body centered cubic	مکعب مرکز پر
brain center	مرکز مغزی
centres of gravity	مرکز ثقل
centre of mass	مرکز ثقل
centre of gravity	مرکز ثقل
burst center	مرکز ترکش
burst center	مرکز گلوله
caoxial cable	سیم هم مرکز
center drill	مته مرکز
center gage	مرکز سنج
center mark	مرکز سوراخ
center of dispersion	مرکز پراکندگی
center of distribution	مرکز پخش
central office	مرکز تلفن
message center	مرکز پیام
respiratory center	مرکز تنفسی
rhinencephalon	مرکز شامه
centralism	مرکز گرایی
school center	مرکز اموزش
training center	مرکز اموزش
sensorium	مرکز احساس
shopping center	مرکز فروش
signal center	مرکز مخابرات
signal center	مرکز پیام
sleep center	مرکز خواب
sodom	مرکز فساد
speech center	مرکز گویایی
subscriber's station	مرکز مشترک
focusses	قطب مرکز
reserve center	مرکز احتیاط
regional center	مرکز منطقهای
mid channel	مرکز کانال
nerve center	مرکز عصبی
operation center	مرکز عملیات
subcentral	نزدیک مرکز
outskirt	دور از مرکز
pivot point	مرکز چرخش
primary center	مرکز عمده
primary center	مرکز اولیه
profit centre	مرکز سود
provision center	مرکز توشه
radio centeral	مرکز بی سیم
surrending the centre	تفویض مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
focussing	قطب مرکز
focussed	قطب مرکز
focuses	قطب مرکز
focused	قطب مرکز
focus	قطب مرکز
pandemonium	مرکز دوزخ
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
exchange	مرکز مبادله
exchanged	مرکز مبادله
theocentric	خدا مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
urban centre of a community	مرکز شهرک
wheel center	مرکز چرخ
cf	مرکز زمین
cf	بازیکن مرکز
health centre	مرکز سلامتی
exchanging	مرکز مبادله
exchanges	مرکز مبادله
head quarters	مرکز فرماندهی
centrifuges	گریختن از مرکز
feeding center	مرکز تغذیه
factories	مرکز تولید
factory	مرکز تولید
bulls	مرکز هدف
inversion center	مرکز وارونگی
intermediate office	مرکز میانی
bull	مرکز هدف
centrifuges	مرکز گریز
information center	مرکز اطلاعات
induction station	مرکز پذیرش
centrifuge	مرکز گریز
centrifuge	گریختن از مرکز
outlying	دور از مرکز
height of centers	ارتفاع مرکز
fluid centre	مرکز سیال
epicenter	مرکز زلزله
manual exchange	مرکز دستی
police station	مرکز پلیس
local center	مرکز محلی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
main exchange	مرکز اصلی
education center	مرکز اموزش
mass concrete	مرکز جرم
mart	مرکز بازرگانی
main office	مرکز اصلی
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
power plants	مرکز تولید نیرو

off centre load

بار خارج از مرکز