English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
allowable cabin load بار مجاز هواپیما
Search result with all words
allowable cargo load فرفیت بار مجاز هواپیما
center of gravity limits محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
Other Matches
piggyback دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
authorized level of organization سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
authorized مجاز
licensed مجاز
admittable مجاز
metonymy مجاز
rated مجاز
allowed مجاز
authorised مجاز
licensable مجاز
certified مجاز
admissibll مجاز
permissive مجاز
legal مجاز
permitted مجاز
allowable مجاز
tropologic مجاز
toluene حد مجاز
at liberty مجاز
commissioned مجاز
admissible مجاز
lawful مجاز
permissible مجاز
authorrized مجاز
bag limit حد مجاز صید
metonym مجاز مرسل
permissible dosage دوز مجاز
setting شدت مجاز
tolerance تفاوت مجاز
permissible load بار مجاز
permissible velocity سرعت مجاز
permissible deviation تفاوت مجاز
settings شدت مجاز
ban item غیر مجاز
permit مجاز کردن
legitimised مجاز کردن
legitimises مجاز کردن
legitimising مجاز کردن
permits مجاز کردن
permitting مجاز کردن
not allowed غیر مجاز
lawfully به طور مجاز
permissible velocity تندی مجاز
permissibly بطور مجاز
dosing مقدار مجاز
doses مقدار مجاز
dosed مقدار مجاز
dose مقدار مجاز
unauthorized غیر مجاز
revocable contract عقد مجاز
legitimizing مجاز کردن
legitimizes مجاز کردن
legitimize مجاز کردن
licensing hours زمان مجاز
prescribed load بار مجاز
tolerances خطای مجاز
bona fide holder دارنده مجاز
tolerances تفاوت مجاز
on the house <idiom> مجاز درکاری
delegation of authority مجاز شمردن
allowance میزان مجاز
allowances میزان مجاز
legitimization مجاز کردن
contraband غیر مجاز
legitimized مجاز کردن
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
freeing مجاز منفصل
justifiability مجاز بودنی
allowed vibrations ارتعاشهای مجاز
circuit allocated use مدارچانلهای مجاز
admitance روا مجاز
tolerance limit خطای مجاز
authorise مجاز نمودن
licit روا مجاز
height clearance ارتفاع مجاز
impermissible غیر مجاز
freed مجاز منفصل
working stress تنش مجاز
frees مجاز منفصل
troplogy مجاز گوئی
trope مجاز استعاره
allowable cargo load بار مجاز
allowable cargo load حداکثربار مجاز
allowable level تراز مجاز
allowable load بار مجاز
idiographic وابسته به مجاز
allowable stress تنش مجاز
speed limits سرعت مجاز
speed limit سرعت مجاز
fair game شکار مجاز
complement حد مجاز مکمل
complemented حد مجاز مکمل
complementing حد مجاز مکمل
complements حد مجاز مکمل
authorized program برنامه مجاز
tolerance خطای مجاز
authorized strength استعداد مجاز
working load بار مجاز
figuratively بطور مجاز
free مجاز منفصل
authorized manpower استعدادپرسنلی مجاز
accredited مجاز معتبر
safe load بار مجاز
authorised clerk واسطه مجاز
authorized allowance سهمیه مجاز
authorized bank بانک مجاز
twenty four hour charge rate امپر مجاز باتری
safe loads tables جداول بارهای مجاز
table of allowance جدول سهمیه مجاز
ratings نحوه عملکرد مجاز
ranged مجموعه مقادیر مجاز
range مجموعه مقادیر مجاز
ranges مجموعه مقادیر مجاز
tensile stress تنش کششی مجاز
taxi stand ماندگاه مجاز تاکسی
tare وزن مجاز یک فرف
rating نحوه عملکرد مجاز
authorized parts list لیست قطعات مجاز
illigal character دخشه غیر مجاز
illigal character کاراکتر غیر مجاز
acceptance tolerance حد مجاز قابل قبول
licitly بطور مجاز یا مشروع
circuit allocated use سهمیه مدارهای مجاز
security مشخصات کاربران مجاز
manpower cieling حداکثرنیروی انسانی مجاز
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible load بار مجاز حداکثر
illicit advertising تبلیغ غیر مجاز
numbers مجموعه مقادیر مجاز
authorized allowance supplies سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies سهمیه مجاز اماد
eligible traffic عبور و مرور مجاز
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
forbidden band نوار غیر مجاز
allowed quantum state حالت کوانتومی مجاز
allowed energy levels ترازهای انرژی مجاز
number مجموعه مقادیر مجاز
maximum permissible voltage ولتاژ مجاز حداکثر
authorized manpower نیروی انسانی مجاز
permissible dosage میزان داروی مجاز
personnel authorization جدول پرسنلی مجاز
prescribed load بار مهمات مجاز
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
personnel authorization سطح پرسنلی مجاز
game fish ماهی مجاز برای صیادی
frequency tolerance میزان تغییر مجاز فرکانس
illicit قاچاقی نامشروع غیر مجاز
countermining distance فاصله مجاز بین دومین
symmetry allowed reaction واکنش مجاز از لحاظ تقارن
fishable مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
personnel ceiling سقف استعداد مجاز پرسنلی
Chartered ( certified public ) accountant . حسابدار قسم خورده ( مجاز )
surcharge of common استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
authorized stockage list لیست ذخیره انبار مجاز
overdrafts برداشت اب بیش از اندازه مجاز
overdraft برداشت اب بیش از اندازه مجاز
peace time complement استعداد مجاز زمان صلح
pass reciever دریافت کننده مجاز پاس
open season فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
maximum safe temperature درجه حرارت مجاز حداکثر
lincense or cence مجاز کردن پروانه دادن
on the deck پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com