English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
door bundle بار پرتابی همراه با چترباز
Other Matches
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
throwing events رشتههای پرتابی
jet engines موتور پرتابی
ballistic motion حرکت پرتابی
jet engine موتور پرتابی
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
chigi ضربه پرتابی دست تکواندو
skydivers چترباز
paratroopers چترباز
skydiver چترباز
parachutist چترباز
parachutists چترباز
paratrooper چترباز
paratroop چترباز
golden gate پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
paratroops گروه چترباز
paratroops سربازان چترباز
paratrooper سرباز چترباز
paratroopers سرباز چترباز
paratroop نیروی چترباز
paratroop یکان چترباز
pumpkin پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
pumpkins پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
paratrooper جمعی یکان چترباز
drop zone منطقه فرود چترباز
paratroopers جمعی یکان چترباز
called strick پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
straight ball پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
peas شن نرم در محل فرود چترباز
throws باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
computed air release point نقطه پرتاب اولین چترباز یابار از هواپیما
stick یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
sweeper اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
sweepers اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
peer to peer network شبکه همراه به همراه
participant همراه
along همراه
participants همراه
non concurrent نا همراه
attendants همراه
attendant همراه
secondary planet همراه
to fight with the enemy همراه = با
in company with همراه
accompanying همراه
mid- همراه با
accompanied by همراه
bundled همراه
comrade همراه
mid همراه با
comrades همراه
acologte همراه
on همراه
companies همراه
company همراه
concomitant همراه
accompanied همراه بودن
escorting همراه بدرقه
attends همراه بودن
compeer قرین همراه
escorts همراه بدرقه
fraught دارا همراه
attend همراه بودن
bon voyage خدا به همراه
indiental music موزیک همراه
door bundle بار همراه
accompanying cargo بار همراه
companion همراه همدم
go along همراه رفتن
accompanies همراه بودن
spasmodic همراه با انقباضات
spasmodically همراه با انقباضات
accompanying supplies تدارکات همراه
escort همراه بدرقه
associated sound صدای همراه
accompanying sound صدای همراه
accompanying fire اتش همراه
come along with me همراه من بیائید
accompanier همراه مصاحب
good luck to you خدا به همراه
accommpanying element عنصر همراه
escorted همراه بدرقه
accompany همراه بودن
attending همراه بودن
convoys همراه رفتن
to keep company with همراه بودن با
convoy همراه رفتن
Accompanied by. Together with . به اتفاق (همراه )
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
to come along همراه امدن
to go along همراه شدن
to accompany همراه شدن
unbundled غیر همراه
sick headache سردرد همراه با
unaccompanied بدون همراه
savate بوکس همراه با لگد
typhoon توفان همراه با باران
typhoons توفان همراه با باران
bundled software نرم افزار همراه
to go along همراه کسی رفتن
to accompany همراه کسی رفتن
amaurotic idiocy کانایی همراه با نابینایی
incorrect نادرست یا به همراه خطا
bitumen macadam سنگریزی همراه با قیر
herewith همراه این نامه
corps artillery توپخانه همراه سپاه
ice storm طوفان همراه باتگرگ
Bring your friend along. دوستت را همراه بیاور
attendants همراه نگهبان کشیک
participative انبازی کننده همراه
japko chagi ضربه پا همراه گرفتن پا
kick boxing بوکس همراه با لگد
wave off فرود همراه با سایش
attendant همراه نگهبان کشیک
to carry a watch ساعت همراه داشتن
to go along همراه رفتن همراهی کردن
to bid a persong به کسی خدابه همراه گفتن
thundershower رگبار همراه با رعد وبرق
RIFF ماده بزرگ همراه ID RIFF.
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
to call on the cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
chaperon همراه دختران جوان رفتن
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
grand mal صرع همراه با تشنج وغش
companies گروهان همراه کسی رفتن
dysuria ادرار همراه با سوزش واشکال
thunderstorms توفان همراه بااذرخش وصاعقه
company گروهان همراه کسی رفتن
chaperons همراه دختران جوان رفتن
chaperones همراه دختران جوان رفتن
thunderstorm توفان همراه بااذرخش وصاعقه
chaperone همراه دختران جوان رفتن
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
sob همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
knobstick کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
sobbed همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbing همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
sobs همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
striptease رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
ballet اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
oxidative phosphorylation فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
callithump رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
rear takedown with outside singleleg byl زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
multidimensional تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
ballets اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
conditivum [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
shares استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
desk میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
desks میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
conditorium [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
cantata شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
cantatas شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
blizzards باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
best rate of climb speed سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
users متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
blizzard باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
squire of dames کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bundled software نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
female استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
process ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
processes ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com