Dictiornary-Farsi | بازار اعتباری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
credit market	بازار اعتباری


Other Matches

walras law	براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
dumping	فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
market research	تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fairs	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
market failure	شکست بازار نارسائی بازار
market value	در بازار قیمت بازار
discredits	بی اعتباری
nominal	اعتباری
discrediting	بی اعتباری
discredited	بی اعتباری
unreliability	بی اعتباری
nullity	بی اعتباری
discredit	بی اعتباری
relative	اعتباری
disfavour	بی اعتباری مغضوبیت
credit card	کارت اعتباری
credit money	پول اعتباری
credit account	حساب اعتباری
credit cards	کارت اعتباری
f.currency	پول اعتباری
credit instrument	اسناد اعتباری
disfavor	بی اعتباری مغضوبیت
disparagement	توهین بی اعتباری
promissory note	اسناد اعتباری
promissory notes	اسناد اعتباری
constructive fraud	کلاهبرداری اعتباری
credit facilities	تسهیلات اعتباری
credit institution	موسسه اعتباری
discreditable	شایسته بی اعتباری
credit instrument	ابزار اعتباری
credit system	نظام اعتباری
credit system	فروش اعتباری
credit tightness	کمبود اعتباری
credit tightness	انقباض اعتباری
pepper corn rent	اجاره اعتباری
fiduciary currency	پول اعتباری
prestige suggestion	تلقین اعتباری
reputed owner	مالک اعتباری
fiduciary issue	اسکناسهای اعتباری
contructive larcency	سرقت اعتباری
grant a credit	اعتباری را اعطا کردن
credit note	صورت وضعیت اعتباری
crediting	خرید وفروش اعتباری
credit rationing	جیره بندی اعتباری
credit	خرید وفروش اعتباری
credited	خرید وفروش اعتباری
fiat money	پول رایج اعتباری
credits	خرید وفروش اعتباری
credit notes	صورت وضعیت اعتباری
I have a credit card.	من کارت اعتباری دارم.
A cash ( credit ) transaction .	معامله نقدی ( اعتباری )
market socialism	سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
credit rating	رتبه بندی اعتباری مشتریان
Can I pay by credit card?	آیا میتوانم با کارت اعتباری پرداخت کنم؟
market economy	اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies	اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
PCMCIA	مشخصات کارتهای جانبی گسترده که به اندازه کارت اعتباری هستند و در انتهای اتصالی دارند
electronic	سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
cards	وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card	وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
marketed	بازار
markets	بازار
agora	بازار
bazaar	بازار
the mareet was weak	بازار
mart	بازار
shopping center	بازار
trone	بازار
cloth-hall	بازار
market places	بازار
market place	بازار
bazaars	بازار
market	بازار
carpet market	بازار فرش
historical cost	قیمت بازار
labor market	بازار کار
foreign exchange market	بازار ارز
imperfect market	بازار ناقص
widening of market	گسترش بازار
EEC	بازار مشترک
gold market	بازار طلا
home market	بازار داخلی
foreign market	بازار خارج
falling market	بازار رو به زوال
fair market	بازار مکاره
fair market	هفته بازار
black market	بازار سیاه
financial market	بازار مالی
mart	بازار مالی
county fair	بازار روز
market appraisal	سنجش بازار
exchange market	بازار اسعار
download	بازار کارافتاده
domestic market	بازار داخلی
dead market	بازار کم فروش
dead market	بازار کساد
county fair	بازار مکاره
market structure	ساخت بازار
market survey	بررسی بازار
market review	بررسی بازار
market prices	قیمتهای بازار
market price	قیمت بازار
market penetration	نفوذ به بازار
market overt	بازار اشکار
market oriented	در جهت بازار
market opportunity	فرصت بازار
marketplace	بازار گاه
market value	قیمت بازار
market share	سهم بازار
market structure	بنیان بازار
market system	نظام بازار
market trends	روندهای بازار
market segmentation	تجزیه بازار
market trust	بازار انحصاری
market segmentation	تقسیم بازار
market risk	خطر بازار
market mechanism	مکانیسم بازار
market leader	پیشرو بازار
market leader	پیشقدم در بازار
market forces	نیروهای بازار
spot market	بازار نقدی
the market is dull	بازار کساداست
market failure	ناتوانی بازار
market equilibrium	تعادل بازار
market demand	تقاضای بازار
wage market	بازار دستمزد
sharing the market	تقسیم بازار
seller's market	بازار فروشنده
market imperfection	نقص بازار
market functions	وفائف بازار
market freedom	ازادی بازار
narrow market	بازار محدود
oil market	بازار نفت
perfect market	بازار کامل
sales area	بازار فروش
loan market	بازار وام
supermarket	ابر بازار
emporiums	بازار بزرگ
Common Market	بازار مشترک
black markets	بازار سیاه
free markets	بازار ازاد
free market	بازار ازاد
aggregate market demand	تقاضای کل بازار
aggregate market supply	عرضه کل بازار
gluts	پر کردن بازار
outlet	بازار فروش
supermarkets	ابر بازار
money market	بازار پول
money markets	بازار پول
glut	پر کردن بازار
market research	بررسی بازار
market economy	اقتصاد بازار
market economies	اقتصاد بازار
sale	بازار فروش
marketing	بازار یابی
outlets	بازار فروش
emporia	بازار بزرگ
emporium	بازار بزرگ
open market	بازار باز
open market	بازار ازاد
slumped	کسادی بازار
commodity market	بازار کالا
competitions	بازار ازاد
buyers market	بازار خرید
bullion market	بازار شمش
bullish market	بازار احتکاری
bullish market	بازار رو به رونق
buyer's market	بازار خرید
capital market	بازار سرمایه
slump	کسادی بازار
slumping	کسادی بازار
bearish market	بازار رو به افول
tenors	بازار سلف
bourse	بازار سهام
brand leader	پیشرو در بازار
tenor	بازار سلف
competition	بازار ازاد
slumps	کسادی بازار
reputed owner	در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
markets	به بازار عرضه کردن
organises	بازار سازمان یافته
to put on the market	به بازار عرضه کردن
launched	جا انداختن کالا در بازار
market	در بازار دادوستد کردن
market	به بازار عرضه کردن
marketed	در بازار دادوستد کردن
marketed	به بازار عرضه کردن
to place on the market	به بازار عرضه کردن
markets	در بازار دادوستد کردن
launches	جا انداختن کالا در بازار
organising	بازار سازمان یافته
market rate of interest	نرخ بهره بازار
marketability	قابلیت عرضه در بازار
soft market	بازار با تقاضای خوب
security market	بازار اوراق بهادار
To depress the market .	بازار را کساد کردن
launch	جا انداختن کالا در بازار