Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
buyer's market
بازار مناسب برای خریدار
Other Matches
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
walras law
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
fair weather
مناسب برای
airworthiness
مناسب برای پرواز
winterish
مناسب برای زمستان
running
مناسب برای مسابقه دو
airworthy
مناسب برای پرواز
in pride of grease
مناسب برای کشتن
suitable for children
مناسب برای بچه ها
skiable
مناسب برای اسکی
fill the bill
<idiom>
مناسب برای همه جا
cantabile
مناسب برای اواز
fishable
مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
readies
مناسب برای استفاده از یا فروش .
offices
مناسب برای استفاده در شرکت
office
مناسب برای استفاده در شرکت
readied
مناسب برای استفاده از یا فروش .
roadworthy
مناسب برای بکاربردن درجاده ها
ready
مناسب برای استفاده از یا فروش .
readying
مناسب برای استفاده از یا فروش .
fencible
مناسب برای نرده کشی
market value
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
gressorial
مناسب برای راه رفتن
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
He's not suited for a doctor.
او
[مرد]
برای یک پزشک مناسب نیست.
jump speed
سرعت مناسب برای پرش باچتر
lyrical
مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
fair drawing
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
jump altitude
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
sawtimber
الوار مناسب برای اره کشی
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
ski run
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
slot
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slotting
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
bug taper
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
amphimictic
مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
gorge portion
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
slots
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
that is i. to this purpose
برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
collusion
برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
nundinal letter
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
overt collusion
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
dumping
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
The fire is fit to roast the meat.
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
fits units with ... connection
مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ...
[الکترونیک مهندسی برق]
sectors
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
verification
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
sector
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
market research
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fourth generation computers
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
voicing
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO
مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voices
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
fairs
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
dropping
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populate
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
enumerated type
فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
market failure
شکست بازار نارسائی بازار
routing
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics
بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm
وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
market value
در بازار قیمت بازار
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
axle stub
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
purchaser
خریدار
buyers
خریدار
alienee
خریدار
purchasers
خریدار
buyer
خریدار
offeree
خریدار
shoppers
خریدار
customers
خریدار
buyer
خریدار
purchaser
خریدار
shopper
خریدار
shoppers
خریدار ها
purchasers
خریدار ها
vendee
خریدار
buyers
خریدار ها
vendees
خریدار ها
shopper
خریدار
bargainee
خریدار
customer
خریدار
vendee
خریدار
salvager
خریدار اسقاط
caveat emptor
اخطار به خریدار
marginal buyer
خریدار نهائی
producer buyer
خریدار صنعتی
receiver of stolen goods
خریدار مال مسروقه
on approval
مشروط به رضایت خریدار
mace greff
خریدار اجناس مسروقه
swagman
خریدار مال دزدی
spoilsman
خریدار غنائم جنگی
tout
خریدار پیدا کردن
touted
خریدار پیدا کردن
bona fide purchaser
خریدار با حسن نیت
touting
خریدار پیدا کردن
touts
خریدار پیدا کردن
market economies
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
trade discount
تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
price taker
خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
approval
نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
confirming house
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
ranges
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
range
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
real income
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
receivers
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receiver
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
cum dividened
سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
ranged
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
del credere
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
free issue materials
موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
unpopulated board
تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
searchingly
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
ex works
یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
search
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
underwriter
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
ex quay
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
discount register
دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
c.i.f.
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را به هزینه خود و باپرداخت حق بیمه لازم در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
shopping center
بازار
agora
بازار
mart
بازار
bazaar
بازار
the mareet was weak
بازار
bazaars
بازار
market
بازار
cloth-hall
بازار
markets
بازار
marketed
بازار
trone
بازار
market place
بازار
market places
بازار
earnest
مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
tenor
بازار سلف
open market
بازار باز
imperfect market
بازار ناقص
open market
بازار ازاد
seller's market
بازار فروشنده
tenors
بازار سلف
free markets
بازار ازاد
money market
بازار پول
marketing
بازار یابی
aggregate market supply
عرضه کل بازار
aggregate market demand
تقاضای کل بازار
outlets
بازار فروش
spot market
بازار نقدی
outlet
بازار فروش
money markets
بازار پول
gold market
بازار طلا
sales area
بازار فروش
sale
بازار فروش
falling market
بازار رو به زوال
supermarket
ابر بازار
foreign exchange market
بازار ارز
home market
بازار داخلی
emporia
بازار بزرگ
bearish market
بازار رو به افول
emporium
بازار بزرگ
free market
بازار ازاد
black markets
بازار سیاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com