Dictiornary-Farsi | بازار ناقص | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
imperfect market	بازار ناقص


Search result with all words

market imperfection	ناقص بودن بازار
Other Matches

walras law	براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
dumping	فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
market research	تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fair	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
market failure	شکست بازار نارسائی بازار
market value	در بازار قیمت بازار
market socialism	سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market economies	اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy	اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
rudimentary	ناقص
malformed	ناقص
inconsummate	ناقص
shorter	ناقص
short	ناقص
mutilated	ناقص
stickit	ناقص
faulty	ناقص
rudimental	ناقص
shortest	ناقص
violators	ناقص
inadequate	ناقص
incomplete	ناقص
half-baked	ناقص
meagre	ناقص
roughcast	ناقص
unperfect	ناقص
defective	ناقص
mutilate	ناقص
mutilates	ناقص
mutilating	ناقص
violator	ناقص
skimpy	ناقص
manque	ناقص
incomplete flower	گل ناقص
imperfective	ناقص
in defect	ناقص
imperfect	ناقص
incorrect	ناقص
deficient	ناقص
imcomplete	ناقص
nubbin	میوه ناقص
mutilator	ناقص کننده
to put in rime	قافیه ناقص
apoplexy	سکتهء ناقص
lack	ناقص بودن
lacked	ناقص بودن
lacks	ناقص بودن
incomplete induction	استقراء ناقص
misfiring	احتراق ناقص
paralysis	سکته ناقص
defectively	بطور ناقص
tracheid	اوند ناقص
mooncalf	ناقص الخلقه
half	شریک ناقص
half	بطور ناقص
deficiently	بطور ناقص
imperfectly	بطور ناقص
truncated distribution	توزیع ناقص
flawed	معیوب ناقص
ill	بطور ناقص
truncation	ناقص سازی
ill-	بطور ناقص
ills	بطور ناقص
wanting in reason	ازعقل ناقص
miscreation	خلقت ناقص
moon calf	خلقت ناقص
incomplete breakdown	شکست ناقص
incapacious	بی گنجایش ناقص
framentary	شکسته ناقص
blastie	ناقص الخلقه
hemiplegia	فلج ناقص
half truth	حقیقت ناقص
frustum	هرم ناقص
half baked	ناپخته ناقص
demonish	ناقص کردن
erectio deficiens	نعوظ ناقص
paresis	فلج ناقص
paraparesis	فلج ناقص پا
faulty design	طرح ناقص
faulty switching	سوئیچینگ ناقص
frustum	مخروط ناقص
annular eclipse	خسوف ناقص
deformed	ناقص شده
imperfect competition	رقابت ناقص
missed approach	فرود ناقص
in my poor opinion	بعقیده ناقص من
imcomplete ditch	گود ناقص
misshapen	ناقص الخلقه
in my poor opinion	بعقل ناقص من
low order	انفجار کند یا ناقص
garble	تحریف یا ناقص کردن
parachromatopsia	رنگ کوری ناقص
fragmentarily	بطور شکسته یا ناقص
partial color blindness	رنگ کوری ناقص
meagrely	بطور لاغر یا ناقص
evils of imperfect competition	مضار رقابت ناقص
parachromopsia	رنگ کوری ناقص
mutilate	ناقص یا فلج کردن
fragmentary	ریز شده ناقص
to do by halves	ناقص انجام دادن
heterometabolic	دارای دگردیسی ناقص
stepped thread	کولاس پیچی ناقص
mutilates	ناقص یا فلج کردن
mutilating	ناقص یا فلج کردن
stepped thread	پیچ ناقص کولاس
unemployment equilibrium	تعادل در اشتغال ناقص
heterometabolous	دارای دگردیسی ناقص
miscreate	ناقص الخلقه ساختن
rough cast	اجمالادرست شده ناقص
incomplete pictures test	ازمون تصویرهای ناقص
fragmental	ریز شده ناقص
oaf	بچه ناقص الخلقه
oafs	بچه ناقص الخلقه
sketchier	از روی عجله ناقص
sketchiest	از روی عجله ناقص
sketchily	از روی عجله ناقص
sketchy	از روی عجله ناقص
overshoot	فرود ناقص هواپیما
overshoots	فرود ناقص هواپیما
overshooting	فرود ناقص هواپیما
to break aset	خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
We don't do half-ass job [American E] [derogatory]	کاری را ناقص انجام ندادن
truncating	شاخه زدن ناقص کردن
truncates	شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things halfway.	کاری را ناقص انجام ندادن
catalexis	وتد ناقص دراخر شعر
truncate	شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things by halves.	کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by half-measures.	کاری را ناقص انجام ندادن
truncated	شاخه زدن ناقص کردن
imperfect oligopoly	انحصار چند جانبه ناقص
verticillium	قارچ ناقص افت گیاهی
orthopaedy	فن درست کردن انامهای ناقص
paretic	دچار فلج ناقص یا عضلانی
rough coating	اجمالا درست شده ناقص
huddles	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
hermit crabs	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
The comparison is misleading [flawed] .	مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
hermit crab	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
huddling	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddled	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
teratology	مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
malnutrition	تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
huddle	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
paraplegic	فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
paraplegics	فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
orthopaedic	مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
bobtail	اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
osteoclasis	استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
market places	بازار
market place	بازار
agora	بازار
cloth-hall	بازار
the mareet was weak	بازار
shopping center	بازار
mart	بازار
markets	بازار
bazaar	بازار
bazaars	بازار
trone	بازار
marketed	بازار
market	بازار
corona discharge	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
frictional unemployment	بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
market segmentation	تجزیه بازار
competitions	بازار ازاد
market trust	بازار انحصاری
oil market	بازار نفت
slumps	کسادی بازار
slumping	کسادی بازار
market appraisal	سنجش بازار
slumped	کسادی بازار
gold market	بازار طلا
market trends	روندهای بازار
market system	نظام بازار
market freedom	ازادی بازار
home market	بازار داخلی
competition	بازار ازاد
market structure	بنیان بازار
market structure	ساخت بازار
historical cost	قیمت بازار
market segmentation	تقسیم بازار
market price	قیمت بازار
market functions	وفائف بازار
financial market	بازار مالی
market imperfection	نقص بازار
gluts	پر کردن بازار
glut	پر کردن بازار
market penetration	نفوذ به بازار
market leader	پیشقدم در بازار
market leader	پیشرو بازار
marketplace	بازار گاه
market overt	بازار اشکار
market mechanism	مکانیسم بازار
market opportunity	فرصت بازار
market forces	نیروهای بازار
narrow market	بازار محدود