Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
horse trade
بازار گرمی وچانه زنی درمعاملات
Other Matches
walras law
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
inclearing
همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
whiskery
موی اطراف گونه وچانه
whisker
موی اطراف گونه وچانه
hucksters
ادم پست وخسیس چک وچانه زدن
huckster
ادم پست وخسیس چک وچانه زدن
e f t a (european free trade association
فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
dumping
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
market research
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fairest
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
market failure
شکست بازار نارسائی بازار
market value
در بازار قیمت بازار
hotness
گرمی
glow
گرمی
cordiality
گرمی
rut
گرمی
reliance
دل گرمی
glows
گرمی
heat
گرمی
heats
گرمی
ruts
گرمی
warmly
به گرمی
ardor
گرمی
ardour
گرمی
glowed
گرمی
fervor
گرمی
fieriness
گرمی
mugginess
گرمی
warmth
گرمی
zing
گرمی
fervour
گرمی
fervency
گرمی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
ebullience
گرمی و نشاط
tepidity
نیم گرمی
stews
گرمی داغی
stewed
گرمی داغی
prickly heat
گرمی دانه
stewing
گرمی داغی
zeal
گرمی تعصب
stew
گرمی داغی
tepefaction
نیم گرمی
fervidity
گرمی زیاد
mettle
گرمی غیرت
fervidness
گرمی زیاد
i rest upon your promise
پشت گرمی
gramme equivalent
هم ارز گرمی
gram equivalent
هم ارز گرمی
eruption of rash
درامدن گرمی دانه
trusts
پشت گرمی داشتن به
trusts
اطمینان پشت گرمی
trusted
اطمینان پشت گرمی
trust
پشت گرمی داشتن به
trust
اطمینان پشت گرمی
gram atomic weight
وزن گرمی اتم
trusted
پشت گرمی داشتن به
with open arms
<idiom>
با گرمی استفاده کردن
pyrogenic
گرمازا گرمی بخش
pyrogenous
گرمازا گرمی بخش
gram equivalent weight
وزن گرمی هم ارز
Chess is my pastim (hobby).
سر گرمی من شطرنج است
She has a delightfully mellow voice .
صدای گرمی دارد
He has a delightful touch on the guitar .
گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
He is a warn blooded person.
آدم خون گرمی است
lean
خم شدن پشت گرمی داشتن
calefacient
داروی گرم کننده گرمی ده
leans
خم شدن پشت گرمی داشتن
leaned
خم شدن پشت گرمی داشتن
milliequvalent weight
وزن هم ارز میلی گرمی
warm up
دست گرمی بازی کردن
sales talk
مذاکره وبازار گرمی برای فروش
cambric tea
نوشابه گرمی از اب و شیر وشکر و اغلب چای
To be a good conversationalist .
دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
market economies
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
markets
بازار
agora
بازار
marketed
بازار
market place
بازار
market
بازار
cloth-hall
بازار
the mareet was weak
بازار
shopping center
بازار
market places
بازار
mart
بازار
bazaars
بازار
bazaar
بازار
trone
بازار
market appraisal
سنجش بازار
loan market
بازار وام
historical cost
قیمت بازار
home market
بازار داخلی
imperfect market
بازار ناقص
labor market
بازار کار
carpet market
بازار فرش
mart
بازار مالی
credit market
بازار اعتباری
gold market
بازار طلا
fair market
بازار مکاره
fair market
هفته بازار
exchange market
بازار اسعار
financial market
بازار مالی
download
بازار کارافتاده
domestic market
بازار داخلی
dead market
بازار کم فروش
falling market
بازار رو به زوال
foreign market
بازار خارج
foreign exchange market
بازار ارز
market share
سهم بازار
dead market
بازار کساد
market demand
تقاضای بازار
market equilibrium
تعادل بازار
market value
قیمت بازار
market mechanism
مکانیسم بازار
market opportunity
فرصت بازار
market oriented
در جهت بازار
market overt
بازار اشکار
market penetration
نفوذ به بازار
market price
قیمت بازار
market prices
قیمتهای بازار
market review
بررسی بازار
market survey
بررسی بازار
market risk
خطر بازار
market segmentation
تقسیم بازار
market segmentation
تجزیه بازار
market structure
ساخت بازار
market trust
بازار انحصاری
market structure
بنیان بازار
market system
نظام بازار
marketplace
بازار گاه
narrow market
بازار محدود
EEC
بازار مشترک
widening of market
گسترش بازار
market failure
ناتوانی بازار
wage market
بازار دستمزد
market forces
نیروهای بازار
market freedom
ازادی بازار
market functions
وفائف بازار
market imperfection
نقص بازار
the market is dull
بازار کساداست
spot market
بازار نقدی
sharing the market
تقسیم بازار
seller's market
بازار فروشنده
sales area
بازار فروش
perfect market
بازار کامل
oil market
بازار نفت
market leader
پیشقدم در بازار
market leader
پیشرو بازار
market trends
روندهای بازار
county fair
بازار روز
supermarket
ابر بازار
outlets
بازار فروش
outlet
بازار فروش
black markets
بازار سیاه
aggregate market demand
تقاضای کل بازار
aggregate market supply
عرضه کل بازار
Common Market
بازار مشترک
free markets
بازار ازاد
bearish market
بازار رو به افول
free market
بازار ازاد
bourse
بازار سهام
marketing
بازار یابی
black market
بازار سیاه
supermarkets
ابر بازار
money market
بازار پول
money markets
بازار پول
market research
بررسی بازار
market economy
اقتصاد بازار
market economies
اقتصاد بازار
emporia
بازار بزرگ
sale
بازار فروش
emporium
بازار بزرگ
emporiums
بازار بزرگ
brand leader
پیشرو در بازار
open market
بازار باز
bullish market
بازار رو به رونق
buyer's market
بازار خرید
buyers market
بازار خرید
capital market
بازار سرمایه
commodity market
بازار کالا
competitions
بازار ازاد
competition
بازار ازاد
slump
کسادی بازار
gluts
پر کردن بازار
bullish market
بازار احتکاری
bullion market
بازار شمش
tenors
بازار سلف
tenor
بازار سلف
county fair
بازار مکاره
slumps
کسادی بازار
glut
پر کردن بازار
slumping
کسادی بازار
slumped
کسادی بازار
open market
بازار ازاد
market
به بازار عرضه کردن
market
در بازار دادوستد کردن
launched
جا انداختن کالا در بازار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com