Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (2 milliseconds)
English
Persian
parity checking
بازبینی مقایسه
Other Matches
to contrast
[with]
مقایسه کردن با
[برابرکردن برای مقایسه]
audits
بازبینی
verification
بازبینی
monitoring
بازبینی
resurvey
بازبینی
revise
بازبینی
revising
بازبینی
revises
بازبینی
check-up
بازبینی
check-ups
بازبینی
auditing
بازبینی
audit
بازبینی
inspection
بازبینی
audited
بازبینی
controlling
کنترل بازبینی
control
کنترل بازبینی
verifier
بازبینی کننده
verifying
بازبینی کردن
controls
کنترل بازبینی
vertify
بازبینی کردن
inspection hole
روزنه بازبینی
check-up
بازبینی کردن
card verification
بازبینی کارت
data verification
بازبینی داده
check-ups
بازبینی کردن
verifiable
قابل بازبینی
key verification
بازبینی کلیدی
verified
بازبینی کردن
verifies
بازبینی کردن
verify
بازبینی کردن
inspection
بازرسی و بازبینی
inspects
ازمایش دقیق بازبینی
inspect
ازمایش دقیق بازبینی
inspecting
ازمایش دقیق بازبینی
inspected
ازمایش دقیق بازبینی
Gun laws need to be revisited.
قوانین تفنگ نیاز به بازبینی
[تجدید نظر]
دارند.
datum line
خط مقایسه
resemblance
مقایسه
comparison
مقایسه
comparisons
مقایسه
analogies
مقایسه
analogy
مقایسه
collations
مقایسه
collation
مقایسه
contrast
مقایسه کردن
contrasted
مقایسه کردن
parity bit
بیت مقایسه
contrasting
مقایسه کردن
contrasts
مقایسه کردن
analogous
قابل مقایسه
comparatively
بطور مقایسه
comparisons
روش مقایسه
to make comparisons
مقایسه کردن
to draw comparisons
مقایسه کردن
odd parity
مقایسه فرد
no parity
عدم مقایسه
logical comparison
مقایسه منطقی
datum
سطح مقایسه
comparison operator
عملگر مقایسه
comparator
مقایسه کننده
comparableness
قابلیت مقایسه
even parity
مقایسه زوج
frequency comparison
مقایسه فرکانس
assimilatc
مقایسه نمودن
incommensurable
مقایسه ناپذیر
incomparability
مقایسه ناپذیری
comparison
روش مقایسه
compared
مقایسه کردن
compares
مقایسه کردن
compare
مقایسه کردن
parity error
خطای مقایسه
incomparable
غیرقابل مقایسه
comparing
مقایسه کردن
parity error
غلط مقایسه
incomparable
مقایسه ناپذیر
refrence
مبنای مقایسه
cf
مقایسه شود
incomparability
غیر قابل مقایسه
A comparison of theory and practice.
مقایسه ای از نظری و عمل.
Next to you I'm slim.
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
comparably
بطور قابل مقایسه
comparative gage
دستگاه مقایسه کننده
comparative philology
علم مقایسه زبانها
a comparison of the brain to a computer
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
comparator
وسیله انجام مقایسه
paired comparisons method
روش مقایسه جفتی
by comparison
وقتی مقایسه می شوند
measure
مقایسه کردن سنجش
table comparator
مقایسه کننده نوارها
tape comparator
مقایسه کننده نوار
to compare oppsites
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
to stand comparison with
قابل مقایسه بودن با
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
between
دربین درمقام مقایسه
incomparably
بطور غیرقابل مقایسه
to bear comparison with
قابل مقایسه بودن با
document comparison utility
برنامه کمکی مقایسه مدارک
parity error
اشتباه مقایسه خطای توازن
relational database
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database management system
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
That's a poor comparison.
این مقایسه ای نا مناسب است.
not a patch on
به هیچ طرف مقایسه نیست با
to drow a p between two
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
VBScript
مقایسه شود با JAVA SCRIPT
a comparison of men's salaries with those of women
مقایسه حقوق مردان با زنان
comparable
قابلیت مقایسه قیاس پذیر
proportion
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
comparable
قابل مقایسه مانند کردنی
priority
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
priorities
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
proportions
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
The comparison is misleading
[flawed]
.
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
a comparison between European and Japanese schools
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
to be out of all proportion to something
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
jobs
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
job
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
cost effectiveness
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
collates
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
index number
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
collate
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
collates
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
Comparison with other countries is extremely interesting.
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
collating
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
Participation rates are low compared to international standards.
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
auditing
حسابرسی کردن بازبینی کردن
monitor
بازبینی کردن نظارت کردن
audits
حسابرسی کردن بازبینی کردن
monitored
بازبینی کردن نظارت کردن
audited
حسابرسی کردن بازبینی کردن
audit
حسابرسی کردن بازبینی کردن
monitors
بازبینی کردن نظارت کردن
summation check
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
dry cell battery
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
move of pattern
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
Dhrystone benchmark
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
local area network
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
vertical
بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
benchmark
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
phosphor
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
spellcheck
بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
benchmarks
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
activities
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
doubled up
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
pair exchange sorting algorithm
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
activity
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
volatility
تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
DES
استاندارد دولت آمریکا برای سیستم رمز بلاک داده با امنیت بالا. مقایسه با # Public Key #
densities
دیسکی که میتواند دو بیت داده را در واحد مسافت ذخیره کند در مقایسه با دیسک استاندارد با استفاده از پردازنده پیشرفته نوشتن
density
دیسکی که میتواند دو بیت داده را در واحد مسافت ذخیره کند در مقایسه با دیسک استاندارد با استفاده از پردازنده پیشرفته نوشتن
voter
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
linear
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
four ball
مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
He's a good director but he doesn't bear
[stand]
comparison with Hitchcock.
او
[مرد ]
کارگردان خوبی است اما او
[مرد]
قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
searched
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
leap frog test
و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
search
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
This compares to the Mini models, which cost only 200 EUR.
این قابل مقایسه است با مدل های مینی که قیمتشان فقط ۲۰۰ اویرو است.
DTMF
روش شماره گیری با دستگاه تلفن که در آن هر شماره یک TONE ایجاد میکند مقایسه شود با Pulse Dialling
penetrometer
وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
machine address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
rams
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
ram
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
rammed
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
read
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
minicomputer
کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame
knot ratio
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
read
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
spectrophotometry
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com