Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
English
Persian
reflect
بازتاب دادن
reflecting
بازتاب دادن
reflects
بازتاب دادن
Other Matches
echoed
بازتاب
reflexes
بازتاب
reflexion
بازتاب
reflector
بازتاب
echo
بازتاب
reflex
بازتاب
echoes
بازتاب
echoing
بازتاب
reflection
بازتاب
reflectors
بازتاب
plantar reflex
بازتاب کف پا
albedo
نمار بازتاب
rossolimo reflex
بازتاب روسولیمو
flexion reflex
بازتاب خمش
rooting reflex
بازتاب گونه
righting reflex
بازتاب تعادل
albedo
توان بازتاب
background reflection
بازتاب زمینهای
salivary reflex
بازتاب بزاقی
achilles reflex
بازتاب اشیل
plane of reflection
صفحه بازتاب
abdominal reflex
بازتاب شکمی
babinski reflex
بازتاب بابینکسی
crossed reflex
بازتاب متنافر
static reflex
بازتاب تعادل
negative movement reflex
بازتاب گریز
cranial reflex
بازتاب جمجمهای
achilles jerk
بازتاب اشیل
reflexology
بازتاب شناسی
reflectivity
بازتاب پذیری
pupillary reflex
بازتاب مردمک
reflection plane
صفحه بازتاب
reflection of light
بازتاب نور
reflection grating
توری بازتاب
reflection coefficient
ضریب بازتاب
reflectability
بازتاب پذیری
law of reflection
قانون بازتاب
reflection law
قانون بازتاب
reflection angel
زاویه بازتاب
reflectometer
بازتاب سنج
reflector buoy
بویه بازتاب
reflex arc
کمان بازتاب
reflexogenous zones
نواحی بازتاب زا
reflexivity
بازتاب پذیری
bragg reflection
بازتاب پراگ
reflex time
زمان بازتاب
reflex reserve
پس مانده بازتاب
flashbacks
بازتاب اشعه
flashback
بازتاب اشعه
prepotent reflex
بازتاب غالب
mass reflex
بازتاب کلی
reflex circuit
قوس بازتاب
angle of reflaction
زاویه بازتاب
raster
شبکه بازتاب
chain reflex
بازتاب زنجیرهای
sucking reflex
بازتاب مکیدن
coefficient of reflection
ضریب بازتاب
tendon reflex
بازتاب وتری
ground return
بازتاب زمینی
conditioned reflex
بازتاب شرطی
spinal reflex
بازتاب نخاعی
reflection
بازتاب اندیشه
orientation reflex
بازتاب سوگیری
orienting reflex
بازتاب سوگیری
stretch reflex
بازتاب کشیدگی
reflex arc
قوس بازتاب
startle reflex
بازتاب یکه خوردن
bechterev mendel reflex
بازتاب بختریف- مندل
unconditioned reflex
بازتاب غیر شرطی
consensual eye reflex
بازتاب همخوان چشم
blinking reflex
بازتاب پلک زدن
eye blink reflex
بازتاب پلک زدن
reflex latency
دوره نهفتگی بازتاب
irreflexive
بی خیال بدون بازتاب
knee jerk reflex
بازتاب پرش زانو
cutaneous pupillary reflex
بازتاب پوستی مردمک
cutaneous secretory reflex
بازتاب تراوشی پوست
positive movement reflex
بازتاب حرکت گرایشی
grasping reflex
بازتاب چنگ زدن
reflecting
بازتاب یافتن بازتابیدن
audi
بازتاب دیداری- شنیداری
haab's pupillary reflex
بازتاب مردمکی هاب
reflect
بازتاب یافتن بازتابیدن
psychogalvanic reflex
بازتاب گالوانیکی- روانی
patellar reflex
بازتاب پرش زانو
phasic stretch reflex
بازتاب کشش مرحلهای
reflects
بازتاب یافتن بازتابیدن
pgr
بازتاب گالوانیکی- روانی
mirrors
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reflectance
قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
shift
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televised
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shifted
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televises
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
formation
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
expand
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televising
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expanding
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televise
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
adjudged
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
shifting
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
adjudging
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoes
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
developments
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
outdoing
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
organisations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
greaten
درشت نشان دادن اهمیت دادن
indemnify
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
allowance
جیره دادن فوق العاده دادن
organizations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
square away
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
organization
سازمان دادن ارایش دادن موضع
allowances
جیره دادن فوق العاده دادن
advances
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
organization of the ground
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
promulge
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamically
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
triple option
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
loaning
قرض دادن عاریه دادن
mitigates
تخفیف دادن تسکین دادن
individualize
تمیز دادن تشخیص دادن
loan
قرض دادن عاریه دادن
individualized
تمیز دادن تشخیص دادن
individualising
تمیز دادن تشخیص دادن
embellishing
ارایش دادن زینت دادن
individualises
تمیز دادن تشخیص دادن
individualised
تمیز دادن تشخیص دادن
embellishes
ارایش دادن زینت دادن
pronounces
حکم دادن فتوی دادن
embellished
ارایش دادن زینت دادن
embellish
ارایش دادن زینت دادن
expands
توسعه دادن بسط دادن
expanding
توسعه دادن بسط دادن
loans
قرض دادن عاریه دادن
massages
ماساژ دادن تغییر دادن
massaged
ماساژ دادن تغییر دادن
massage
ماساژ دادن تغییر دادن
direct
دستور دادن دستورالعمل دادن
directed
دستور دادن دستورالعمل دادن
directs
دستور دادن دستورالعمل دادن
circulates
انتشار دادن رواج دادن
circulated
انتشار دادن رواج دادن
circulate
انتشار دادن رواج دادن
massaging
ماساژ دادن تغییر دادن
decern
تشخیص دادن تمیز دادن
promoting
ترفیع دادن درجه دادن
purging
غرامت دادن جریمه دادن
expand
توسعه دادن بسط دادن
illustrate
شرح دادن نشان دادن
lends
عاریه دادن اجاره دادن
illustrates
شرح دادن نشان دادن
illustrating
شرح دادن نشان دادن
pottion
بهره دادن از جهاز دادن به
lend
عاریه دادن اجاره دادن
garnishing
زینت دادن لعاب دادن
order
سفارش دادن دستور دادن
judges
حکم دادن تشخیص دادن
judging
حکم دادن تشخیص دادن
instruct
دستور دادن اموزش دادن
incises
چاک دادن شکاف دادن
incised
چاک دادن شکاف دادن
inform
اطلاع دادن گزارش دادن
promoting
ترفیع دادن ترویج دادن
judged
حکم دادن تشخیص دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com