Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
negative movement reflex	بازتاب گریز
Other Matches
reflex	بازتاب
reflexes	بازتاب
echo	بازتاب
echoed	بازتاب
echoes	بازتاب
echoing	بازتاب
reflexion	بازتاب
reflectors	بازتاب
reflection	بازتاب
plantar reflex	بازتاب کف پا
reflector	بازتاب
reflector buoy	بویه بازتاب
reflex time	زمان بازتاب
reflex reserve	پس مانده بازتاب
reflex circuit	قوس بازتاب
reflection plane	صفحه بازتاب
reflex arc	قوس بازتاب
reflectivity	بازتاب پذیری
reflex arc	کمان بازتاب
angle of reflaction	زاویه بازتاب
reflexivity	بازتاب پذیری
reflexogenous zones	نواحی بازتاب زا
reflexology	بازتاب شناسی
righting reflex	بازتاب تعادل
reflection angel	زاویه بازتاب
albedo	نمار بازتاب
albedo	توان بازتاب
reflecting	بازتاب دادن
reflects	بازتاب دادن
mass reflex	بازتاب کلی
stretch reflex	بازتاب کشیدگی
plane of reflection	صفحه بازتاب
orienting reflex	بازتاب سوگیری
flashbacks	بازتاب اشعه
flashback	بازتاب اشعه
prepotent reflex	بازتاب غالب
abdominal reflex	بازتاب شکمی
achilles jerk	بازتاب اشیل
achilles reflex	بازتاب اشیل
pupillary reflex	بازتاب مردمک
raster	شبکه بازتاب
reflectability	بازتاب پذیری
reflection coefficient	ضریب بازتاب
reflection grating	توری بازتاب
reflection of light	بازتاب نور
orientation reflex	بازتاب سوگیری
static reflex	بازتاب تعادل
cranial reflex	بازتاب جمجمهای
bragg reflection	بازتاب پراگ
conditioned reflex	بازتاب شرطی
reflect	بازتاب دادن
reflection law	قانون بازتاب
coefficient of reflection	ضریب بازتاب
law of reflection	قانون بازتاب
reflection	بازتاب اندیشه
ground return	بازتاب زمینی
spinal reflex	بازتاب نخاعی
chain reflex	بازتاب زنجیرهای
flexion reflex	بازتاب خمش
tendon reflex	بازتاب وتری
rossolimo reflex	بازتاب روسولیمو
babinski reflex	بازتاب بابینکسی
rooting reflex	بازتاب گونه
salivary reflex	بازتاب بزاقی
background reflection	بازتاب زمینهای
reflectometer	بازتاب سنج
sucking reflex	بازتاب مکیدن
crossed reflex	بازتاب متنافر
cutaneous pupillary reflex	بازتاب پوستی مردمک
cutaneous secretory reflex	بازتاب تراوشی پوست
positive movement reflex	بازتاب حرکت گرایشی
grasping reflex	بازتاب چنگ زدن
phasic stretch reflex	بازتاب کشش مرحلهای
pgr	بازتاب گالوانیکی- روانی
consensual eye reflex	بازتاب همخوان چشم
psychogalvanic reflex	بازتاب گالوانیکی- روانی
unconditioned reflex	بازتاب غیر شرطی
haab's pupillary reflex	بازتاب مردمکی هاب
reflecting	بازتاب یافتن بازتابیدن
reflect	بازتاب یافتن بازتابیدن
blinking reflex	بازتاب پلک زدن
eye blink reflex	بازتاب پلک زدن
reflex latency	دوره نهفتگی بازتاب
startle reflex	بازتاب یکه خوردن
bechterev mendel reflex	بازتاب بختریف- مندل
audi	بازتاب دیداری- شنیداری
reflects	بازتاب یافتن بازتابیدن
patellar reflex	بازتاب پرش زانو
irreflexive	بی خیال بدون بازتاب
knee jerk reflex	بازتاب پرش زانو
mirror	دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored	دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors	دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
leg bail	گریز
elusion	گریز
metabasis	گریز
aposteophe	گریز
loop hole	گریز
chevy	گریز
escaping	گریز
subterfuge	گریز
escapement	گریز
subterfuges	گریز
get away	گریز
jink	گریز
abscondence	گریز
escapes	گریز
fly-by-night	شب گریز
misogynist	زن گریز
misogynists	زن گریز
ineluctable	نا گریز
side step	گریز
leakage	گریز
leakages	گریز
desertion	گریز
lubricious	گریز پا
flight	گریز
elopement	گریز
elopements	گریز
loop	گریز
digression	گریز
scamper	گریز
scampered	گریز
evasions	گریز
allusions	گریز
escape	گریز
allusion	گریز
escaped	گریز
evasion	گریز
truancy	گریز
scuttling	گریز
scuttles	گریز
scuttled	گریز
scuttle	گریز
scampers	گریز
scampering	گریز
esc	کاراکتر گریز
escape velocity	سرعت گریز
escape clause	شرط گریز
evasible	گریز زدنی
eludible	قابل گریز
escape character	کاراکتر گریز
escape charaoter	دخشه گریز
escape convention	قرارداد گریز
fugue reaction	واکنش گریز
loup	گریز خیززدن
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
misogynous	متنفر از زن زن گریز
prison breaker	زندان گریز
to give leg	گریز زدن
to put by	گریز زدن
to run off	گریز زدن
velocity of escape	سرعت گریز
escapist	گریز گرای
escapist	گریز گرایانه
escapists	گریز گرای
ineludible	گریز ناپذیر
escapists	گریز گرایانه
Luddite	پیشرفت گریز
Luddites	پیشرفت گریز
glycophyte	نمک گریز
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
getaway	گریز فرار
guy	فرار گریز
guys	فرار گریز
evasion	گریز زنی
evasions	گریز زنی
hit-and-run	جنگ و گریز
loophole	راه گریز
misanthropes	مردم گریز
unsociable	مردم گریز
escape	گریز فرار
escaped	گریز فرار
escapes	گریز فرار
loopholes	راه گریز
evading	گریز از دشمن
evades	گریز از دشمن
evaded	گریز از دشمن
getaways	گریز فرار
hit and run	جنگ و گریز
drive	گریز پا به توپ
drives	گریز پا به توپ
misanthropes	انسان گریز
misanthrope	انسان گریز
misanthrope	مردم گریز
unsocial	مردم گریز
centrifuges	مرکز گریز
centrifuge	مرکز گریز
running fight	جنگ و گریز
evade	گریز از دشمن
escaping	گریز فرار
centrifugal	مرکز گریز
dodging	گریز زدن
loss	گریز سقوط
dodge	گریز زدن
corticofugal	قشر گریز
flight	عزیمت گریز
inescapable	گریز نا پذیر
dodage	گریز با توپ
contrifuge	گریز از مرکز

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com