English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (5 milliseconds)
English Persian
stow بازداشتن
stowed بازداشتن
stowing بازداشتن
stows بازداشتن
stay بازداشتن
stayed بازداشتن
impede بازداشتن
impeded بازداشتن
impedes بازداشتن
containment بازداشتن
detain بازداشتن
detained بازداشتن
detaining بازداشتن
detains بازداشتن
debar بازداشتن
debarred بازداشتن
debarring بازداشتن
debars بازداشتن
hinder بازداشتن
hindered بازداشتن
hindering بازداشتن
hinders بازداشتن
deter بازداشتن
deterred بازداشتن
deters بازداشتن
contain بازداشتن
contained بازداشتن
contains بازداشتن
prevent بازداشتن
prevented بازداشتن
preventing بازداشتن
prevents بازداشتن
emcumber بازداشتن
interdict بازداشتن
overslaugh بازداشتن
to keep back بازداشتن
to set back بازداشتن
Other Matches
proscribing بازداشتن از
proscribes بازداشتن از
proscribed بازداشتن از
proscribe بازداشتن از
chock از حرکت بازداشتن
becalm از پیشرفت بازداشتن
becalmed از پیشرفت بازداشتن
becalming از پیشرفت بازداشتن
becalms از پیشرفت بازداشتن
to cop somebody کسی را بازداشتن
trig از حرکت بازداشتن
to keep up ازتنزل بازداشتن
to keep open house درخانه بازداشتن
pin down <idiom> از حرکت بازداشتن
hampered از کار بازداشتن
skidded از سریدن بازداشتن
skidding از سریدن بازداشتن
skids از سریدن بازداشتن
suppress بازداشتن ازعملیات
suppresses بازداشتن ازعملیات
suppressing بازداشتن ازعملیات
hamper از کار بازداشتن
hampers از کار بازداشتن
hampering از کار بازداشتن
skid از سریدن بازداشتن
blocked مانع شدن از بازداشتن
arrests توقیف کردن بازداشتن
blocks مانع شدن از بازداشتن
arrested توقیف کردن بازداشتن
arrest توقیف کردن بازداشتن
bars بازداشتن ممنوع کردن
bar بازداشتن ممنوع کردن
forbids منع کردن بازداشتن
forbid منع کردن بازداشتن
keeps توقیف کردن بازداشتن
to exelude any one from the p کسیرا ازرای بازداشتن
to bar one from his action بازداشتن کسی از کاری
dissuading منصرف کردن بازداشتن
dissuades منصرف کردن بازداشتن
dissuaded منصرف کردن بازداشتن
dissuade منصرف کردن بازداشتن
bloc مانع شدن از بازداشتن
blocs مانع شدن از بازداشتن
inoxidize از زنگ زدن بازداشتن
keep توقیف کردن بازداشتن
block مانع شدن از بازداشتن
baffled صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffles صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffling صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
choking مسدود کردن از حرکت بازداشتن
injunctive وابسته به نهی و بازداشتن تاکیدی
stalling به اخور بستن از حرکت بازداشتن
stall به اخور بستن از حرکت بازداشتن
baffle صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
withold دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com