Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (35 milliseconds)
English
Persian
apprehend
بازداشت توقیف کردن
apprehended
بازداشت توقیف کردن
apprehending
بازداشت توقیف کردن
apprehends
بازداشت توقیف کردن
Search result with all words
retention
حفافت توقیف بازداشت کردن
lock up
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
Other Matches
restrict
بازداشت کردن
detian
بازداشت کردن
restriction
بازداشت کردن
restrictions
بازداشت کردن
stop the leave
بازداشت کردن
restricts
بازداشت کردن
restricting
بازداشت کردن
habeas corpus
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
to take somebody in custody
کسی را بازداشت کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
under restraint
در توقیف تحت توقیف د ربند
detaining
بازداشت کردن دستگیر کردن
detain
بازداشت کردن دستگیر کردن
detains
بازداشت کردن دستگیر کردن
detained
بازداشت کردن دستگیر کردن
garnishes
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
suppress
توقیف کردن
detaining
توقیف کردن
foreclosed
توقیف کردن
detained
توقیف کردن
to hold in restraint
توقیف کردن
attaches
توقیف کردن
detain
توقیف کردن
suppressing
توقیف کردن
attach
توقیف کردن
foreclose
توقیف کردن
keep in
توقیف کردن
to take into custody
توقیف کردن
embargoes
توقیف کردن
embargo
توقیف کردن
impound
توقیف کردن
impounded
توقیف کردن
impounding
توقیف کردن
impounds
توقیف کردن
internment
توقیف کردن
suppresses
توقیف کردن
sequestrate
توقیف کردن
detains
توقیف کردن
garnishment
توقیف کردن
sequester
توقیف کردن
forecloses
توقیف کردن
grabbed
توقیف کردن
apprehends
توقیف کردن
distrain
توقیف کردن
apprehending
توقیف کردن
restrains
توقیف کردن
grabbing
توقیف کردن
grabs
توقیف کردن
ban
توقیف کردن
embay
توقیف کردن
grab
توقیف کردن
banning
توقیف کردن
interning
توقیف کردن
interns
توقیف کردن
bans
توقیف کردن
intern
توقیف کردن
restrain
توقیف کردن
restraining
توقیف کردن
put under the ban
توقیف کردن
pull-in
توقیف کردن
hold in restraint
توقیف کردن
attaching
توقیف کردن
pull-ins
توقیف کردن
pull in
توقیف کردن
apprehend
توقیف کردن
apprehended
توقیف کردن
foreclosing
توقیف کردن
lift the ban on
رفع توقیف کردن
seizes
قاپیدن توقیف کردن
to cop somebody
کسی را توقیف کردن
seized
قاپیدن توقیف کردن
attachment
توقیف کردن ضمیمه
lay an embargo on
در بندر توقیف کردن
arrested
توقیف کردن بازداشتن
seize
قاپیدن توقیف کردن
zeri suppression
توقیف کردن صفر
constrains
حبس کردن توقیف
constraining
حبس کردن توقیف
constrain
حبس کردن توقیف
confine
توقیف کردن در جمع
keeps
توقیف کردن بازداشتن
confinement
حبس کردن توقیف
arrest
توقیف کردن بازداشتن
keep
توقیف کردن بازداشتن
confining
توقیف کردن در جمع
arrests
توقیف کردن بازداشتن
slap down
ناگهان توقیف کردن
confiscates
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
arrest
حکم ضبط توقیف کردن
suppressing
توقیف کردن فرو نشاندن
confiscating
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
arrests
حکم ضبط توقیف کردن
suppresses
توقیف کردن فرو نشاندن
confiscate
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
suppress
توقیف کردن فرو نشاندن
to seize something
[from somebody]
چیزی را توقیف کردن
[از کسی]
arrested
حکم ضبط توقیف کردن
seized
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
to lay one on a ship
کشتی را در بندر توقیف کردن
seizes
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
attaching
ضبط کردن توقیف شدن
seize
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
attach
ضبط کردن توقیف شدن
attaches
ضبط کردن توقیف شدن
to take off one
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
levy a sum on a person's property
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
sequester
توقیف کردن جدا کردن
confiscating
توقیف کردن مصادره کردن
confiscates
توقیف کردن مصادره کردن
to keep in
توقیف کردن جلوگیری کردن
booked
رزرو کردن توقیف کردن
confiscate
توقیف کردن مصادره کردن
books
رزرو کردن توقیف کردن
book
رزرو کردن توقیف کردن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
stoppage
بازداشت
confinement
بازداشت
detention
بازداشت
detentions
بازداشت
restraint
بازداشت
curbed
بازداشت
arrests
بازداشت
curbing
بازداشت
arrested
بازداشت
apprehension
بازداشت
arrest
بازداشت
stoppages
بازداشت
dissuasion
بازداشت
restraints
بازداشت
curb
بازداشت
apprehensions
بازداشت
arrestment
بازداشت
backset
بازداشت
deterrence
بازداشت
internment
بازداشت
pull back
بازداشت
pull-back
بازداشت
leave stop
بازداشت
curbs
بازداشت
dehortation
بازداشت
roundups
بازداشت
hedges
بازداشت
pull-backs
بازداشت
hedge
بازداشت
roundup
بازداشت
hedged
بازداشت
forbade
بازداشت
interdict
حکم بازداشت
house arrest
بازداشت در خانه
remanding
بازداشت مجدد
foreclosure
بازداشت وثیقه
remanded
بازداشت مجدد
remand
بازداشت مجدد
remands
بازداشت مجدد
warrant as arrest
حکم بازداشت
injunction
حکم بازداشت
proscription
بازداشت و تخط ئه
forbiddance
منع بازداشت
injunctions
حکم بازداشت
disciplinary segregation
بازداشت دربازداشتگاه
mittimus
حکم بازداشت
contabescence
بازداشت ازگرد سازی
injunctions
حکم بازداشت دستور
injunction
حکم بازداشت دستور
detainee
آدم بازداشت شده
detainees
آدم بازداشت شده
garnishee
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
restricting
بازداشت طبقه بندی مدارک
restricts
بازداشت طبقه بندی مدارک
restrict
بازداشت طبقه بندی مدارک
captions
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
caption
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
round house
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions.
زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
arrested
توقیف
distraint
توقیف
supperession
توقیف
restraints
توقیف
distrainment
توقیف
nabs
توقیف
detention
توقیف
nabbed
توقیف
attachment
توقیف
detentions
توقیف
nabbing
توقیف
suppression
توقیف
internment
توقیف
garnishment
توقیف
constraint
توقیف
embargo
توقیف
hold up
توقیف
arrestment
توقیف
embargoes
توقیف
hold-up
توقیف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com