Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
tech inspection
بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
Other Matches
grid start
حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
grids
موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
grid
موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
hotwalker
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
cooler
پتوی سبک اسب برای بعد ازمسابقه
groups
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
paddocks
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddock
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
shave down
کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
white flag
پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
weigh-in
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
paddock
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddocks
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
weigh in
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
weigh-ins
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
inquiry
بازرسی
examination
بازرسی
controls
بازرسی
controlling
بازرسی
inspects
بازرسی
control
بازرسی
examining
بازرسی
inspecting
بازرسی
examines
بازرسی
visited
بازرسی
visit
بازرسی
examined
بازرسی
inquiries
بازرسی
visits
بازرسی
examinations
بازرسی
inspection
بازرسی
check
بازرسی شد
audited
بازرسی
audit
بازرسی
inspect
بازرسی
surveys
بازرسی
examine
بازرسی
surveyed
بازرسی
survey
بازرسی
inspectorship
بازرسی
visitations
بازرسی
visitation
بازرسی
cross examination
بازرسی
auditing
بازرسی
controllership
بازرسی
perambulation
بازرسی
checks
بازرسی شد
examen
بازرسی
inspected
بازرسی
checked
بازرسی شد
audits
بازرسی
inspect
تحقیق بازرسی
searchingly
بازرسی کردن
inspected
تحقیق بازرسی
inspecting
بازرسی کردن
inspected
بازرسی کردن
inspect
بازرسی کردن
inspecting
تحقیق بازرسی
investigating committee
کمیته بازرسی
look over something
<idiom>
بازرسی کردن
checkup
بازرسی کلی
to look over
بازرسی کردن
audited
بازرسی رسیدگی
survey report
گزارش بازرسی
searcher warrant
اجازه بازرسی
committee of inquiry
کمیته بازرسی
seach
بازرسی کردن
scrutineer
بازرسی فنی
inspection certificate
گواهی بازرسی
right of visit
حق بازرسی و تفتیش
jerque
بازرسی کشتی
magnetic inspection
بازرسی مغناطیسی
check point
نقطه بازرسی
certificate of survey
گواهی بازرسی
inspects
بازرسی کردن
inspects
تحقیق بازرسی
aircraft inspection
بازرسی هواپیما
board of inspection and survey
سازمان بازرسی
vidimus
بازرسی حساب
inquiry documents
اسناد بازرسی
cargo checking
بازرسی بار
for
[your/our]
inspection
برای بازرسی
inspectional
مربوط به بازرسی
certificate of inspection
گواهی بازرسی
martitime survey
بازرسی دریائی
searchingly
تکاپو بازرسی
to search after
بازرسی کردن
identity check
بازرسی شناسنامه
unverified
<adj.>
بازرسی نشده
control
بازرسی کردن
controlling
بازرسی کردن
controls
بازرسی کردن
checks
بازرسی کردن
identity control
بازرسی شناسنامه
checked
بازرسی کردن
to browse through
بازرسی کردن
to rummage
بازرسی کردن
survey
بازرسی کردن
surveyed
بازرسی کردن
surveys
بازرسی کردن
audit
بازرسی رسیدگی
auditing
بازرسی رسیدگی
audits
بازرسی رسیدگی
check
بازرسی کردن
untested
<adj.>
بازرسی نشده
examination
بازرسی معاینه
manhole
اطاقک بازرسی
manholes
اطاقک بازرسی
searches
بازرسی کردن
examinations
بازرسی معاینه
detection
بازیابی بازرسی
inspection
بازرسی و بازبینی
search
تکاپو بازرسی
search
بازرسی کردن
searched
تکاپو بازرسی
searched
بازرسی کردن
probes
میله بازرسی
probed
میله بازرسی
uninspected
<adj.>
بازرسی نشده
unexamined
<adj.>
بازرسی نشده
unevaluated
<adj.>
بازرسی نشده
unchecked
<adj.>
بازرسی نشده
unaudited
<adj.>
بازرسی نشده
examine
بازرسی کردن
examined
بازرسی کردن
examines
بازرسی کردن
examining
بازرسی کردن
probe
میله بازرسی
searches
تکاپو بازرسی
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
privateer
فرمانده کشتی بازرسی
right of search
حق بازرسی کشتی در دریاها
to pick over
بازرسی کردن و برگزیدن
scrutineering
بازرسی فنی قایق
non destructive inspection
بازرسی غیر مخرب
domiciliary visit
بازرسی خانه شخص
search warrants
حکم بازرسی و ورود
cargo checking
بازرسی کردن محمولات
checks
امتحان کردن بازرسی
cwe
ترخیص بدون بازرسی
controllable
قابل ممیزی یا بازرسی
contractor inspection system
سیستم بازرسی پیمانها
cleared without examination
ترخیص بدون بازرسی
censorial
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
he was appointed to inspect it
مامور شد ان را بازرسی کند
checked
امتحان کردن بازرسی
search warrant
حکم بازرسی و ورود
controls
بازرسی نظارت جلوگیری
controlling
بازرسی نظارت جلوگیری
control
بازرسی نظارت جلوگیری
inspective
وابسته به تفتیش و بازرسی
check
امتحان کردن بازرسی
input control unit
واحد بازرسی ورودی
check sweeping
بازرسی مین روبی
test
شهادت گواهی بازرسی کردن
tested
شهادت گواهی بازرسی کردن
tests
شهادت گواهی بازرسی کردن
espying
جاسوس بودن بازرسی کردن
espied
جاسوس بودن بازرسی کردن
espies
جاسوس بودن بازرسی کردن
espy
جاسوس بودن بازرسی کردن
g man
نماینده مخصوص دایره بازرسی
visitatorial
وابسته به یادارای اختیار بازرسی
FBI
مخفف دفتر بازرسی فدرال
helical scanning
بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
location survey
بازرسی در جای اجناس درانبار
inspection gallery
دالان بازرسی گالری بازدید
weight and balance sheet
برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
geologize
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
action letter
فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
board of inspection and survey
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
borescope
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
visitations
اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
visitation
اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
The reporter was held at the checkpoint for several hours.
خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
interrogated
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
target approach point
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
interrogate
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
caveat emptor
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
bench check
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
quadratic quotient search
الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
check firing
فرمان اتش بس موقت برای بازرسی مانع اتش
look over
بازرسی کردن صرف نظر کردن
inspects
بازرسی کردن تفتیش کردن
proctor
نظارت کردن بازرسی کردن
wheel measurement
[ wheel measuring]
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
examine
بازرسی کردن معاینه کردن
examines
بازرسی کردن معاینه کردن
examined
بازرسی کردن معاینه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com