Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
Other Matches
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
physical profile
براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
corporal punishment
کیفر بدنی مجازات بدنی
characterization
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
systemic
بدنی
so matic
بدنی
corporals
بدنی
corporal
بدنی
somatic
بدنی
bodily
بدنی
physical
بدنی
common sensibility
حس کلی بدنی
physical movement
حرکت بدنی
physical appearance
منظر بدنی
physical profile
نیمرخ بدنی
body type
سنخ بدنی
flesh colour
رنگ بدنی
somatic disorders
اختلالهای بدنی
corps a corps
تماس بدنی
somatotype
ریخت بدنی
hacking
خطای بدنی
physical exercise
تمرین بدنی
bodily pain
درد بدنی
physical education
تربیت بدنی
p.exercise
پرورش بدنی
corporal punishment
تنبیه بدنی
assault and battery
حملهی بدنی
flesh red
بدنی رنگ
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
assaulted
حمله بدنی به حریف
corporeal
بدنی دارای ماده
personal foul
خطای بدنی به حریف
assaults
حمله بدنی به حریف
assault
حمله بدنی به حریف
eurhythmics
حرکات بدنی موزون
eurythmics
حرکات بدنی موزون
emotional and physical
امور عاطفی و بدنی
gestic
وابسته بحرکت بدنی
somesthesis
حساسیت به حسهای بدنی
inspection
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
physical characteristics
مشخصات زمین خصوصیات بدنی
kinesiology
تشریح حرکات بدنی انسان
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
assaulted
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
physical
مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
assaults
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assault
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
classical seat
وضع بدنی سوارکار روی زین
syndromes
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
syndrome
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
orthograde
راه رونده با بدنی راست وعمودی
dachshund
نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
hyperphysical
خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
dachshunds
نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
depressant
دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
cruelty
در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
enlisted personnel
افراد
troop
افراد
trooped
افراد
men
افراد
personnel
افراد
trooping
افراد
enlistedman
افراد
head count
جمع افراد
service club
باشگاه افراد
platoon
جوخهء افراد
withindoors
افراد داخل
personnel status
وضع افراد
platoons
جوخهء افراد
roll call
نامیدن افراد
head counts
جمع افراد
top-level
افراد عالیرتبه
filler personnel
افراد جایگزینی
liberty men
افراد مرخصی
cognoscenti
افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
equal status persons
افراد همپایه
enlistee
افراد داوطلب
category
طبقه افراد
enlisted personnel
طبقه افراد
packed out
پر و مملو از افراد
touch football
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
cross examination
بازرسی
inspected
بازرسی
examen
بازرسی
examine
بازرسی
inspect
بازرسی
examines
بازرسی
examination
بازرسی
visited
بازرسی
examinations
بازرسی
inspects
بازرسی
visit
بازرسی
inspectorship
بازرسی
inspecting
بازرسی
visits
بازرسی
inspection
بازرسی
examining
بازرسی
controllership
بازرسی
examined
بازرسی
audit
بازرسی
audited
بازرسی
controlling
بازرسی
controls
بازرسی
surveys
بازرسی
surveyed
بازرسی
auditing
بازرسی
control
بازرسی
audits
بازرسی
checks
بازرسی شد
perambulation
بازرسی
checked
بازرسی شد
visitation
بازرسی
inquiry
بازرسی
visitations
بازرسی
check
بازرسی شد
survey
بازرسی
inquiries
بازرسی
army deposit fund
پس انداز انفرادی افراد
bachelor quarters
منازل افراد مجرد
billet slip
کارت محلهای افراد
posse comitatus
دسته افراد پلیس
avast
افراد به جای خود
target audience
افراد مورد نظر
aptitude area
حیطه قابلیت افراد
family size
تعداد افراد خانواده
characterization
نوشتن بیوگرافی افراد
cimmerian
افراد کشور فلمات
close station
افراد بدو مرخص
billet slip
لوحه اسکان افراد
commandos
افراد نیروی مخصوص
noncombatant
افراد غیر نظامی
top-level
توسط افراد عالیرتبه
special olympics
المپیک افراد استثنایی
troops
افراد قسمتها سربازان
part owners
افراد شریک المال
rouse out
بیدار کردن افراد
dependents
افراد تحت تکفل
the common wealth of learning
افراد اهل علم
personal error
خطاهای انفرادی افراد
receptee
افراد مورد پذیرش
transfer station
محل اعزام افراد
morale
روحیه افراد مردم
transfer station
محل انتقال افراد
commando
افراد نیروی مخصوص
condemn
محکوم کردن افراد
condemning
محکوم کردن افراد
condemns
محکوم کردن افراد
swallow one's pride
<idiom>
متواضع کردن افراد
play the field
<idiom>
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
favouritism
افراد مورد توجه
coachload
افراد سوار بر درشکه
board of inspection and survey
سازمان بازرسی
identity control
بازرسی شناسنامه
seach
بازرسی کردن
identity check
بازرسی شناسنامه
unverified
<adj.>
بازرسی نشده
right of visit
حق بازرسی و تفتیش
survey report
گزارش بازرسی
to browse through
بازرسی کردن
searcher warrant
اجازه بازرسی
certificate of inspection
گواهی بازرسی
certificate of survey
گواهی بازرسی
scrutineer
بازرسی فنی
check point
نقطه بازرسی
cargo checking
بازرسی بار
checkup
بازرسی کلی
to rummage
بازرسی کردن
to look over
بازرسی کردن
martitime survey
بازرسی دریائی
inspection certificate
گواهی بازرسی
look over something
<idiom>
بازرسی کردن
magnetic inspection
بازرسی مغناطیسی
inspectional
مربوط به بازرسی
investigating committee
کمیته بازرسی
committee of inquiry
کمیته بازرسی
to search after
بازرسی کردن
inquiry documents
اسناد بازرسی
unaudited
<adj.>
بازرسی نشده
vidimus
بازرسی حساب
untested
<adj.>
بازرسی نشده
uninspected
<adj.>
بازرسی نشده
for
[your/our]
inspection
برای بازرسی
unexamined
<adj.>
بازرسی نشده
unevaluated
<adj.>
بازرسی نشده
unchecked
<adj.>
بازرسی نشده
jerque
بازرسی کشتی
search
تکاپو بازرسی
searchingly
بازرسی کردن
survey
بازرسی کردن
inspect
بازرسی کردن
inspect
تحقیق بازرسی
manhole
اطاقک بازرسی
probes
میله بازرسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com