English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
martitime survey بازرسی دریائی
Other Matches
pirated دزد دریائی
pirate دزد دریائی
pirates دزد دریائی
pirating دزد دریائی
piracy دزدی دریائی
blue jacket سرباز نیروی دریائی
average bond ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
sortie یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
sorties یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
inquiries بازرسی
examines بازرسی
examined بازرسی
examine بازرسی
control بازرسی
inquiry بازرسی
controlling بازرسی
controls بازرسی
examination بازرسی
examining بازرسی
inspectorship بازرسی
inspect بازرسی
visited بازرسی
inspects بازرسی
inspection بازرسی
visits بازرسی
visit بازرسی
controllership بازرسی
examinations بازرسی
cross examination بازرسی
inspected بازرسی
examen بازرسی
inspecting بازرسی
visitations بازرسی
audits بازرسی
surveyed بازرسی
survey بازرسی
check بازرسی شد
visitation بازرسی
checks بازرسی شد
audit بازرسی
checked بازرسی شد
surveys بازرسی
perambulation بازرسی
audited بازرسی
auditing بازرسی
identity check بازرسی شناسنامه
identity control بازرسی شناسنامه
inspection certificate گواهی بازرسی
to search after بازرسی کردن
aircraft inspection بازرسی هواپیما
inspecting بازرسی کردن
inspecting تحقیق بازرسی
to browse through بازرسی کردن
inspection بازرسی و بازبینی
to rummage بازرسی کردن
inspects بازرسی کردن
inspects تحقیق بازرسی
board of inspection and survey سازمان بازرسی
cargo checking بازرسی بار
certificate of inspection گواهی بازرسی
certificate of survey گواهی بازرسی
check point نقطه بازرسی
checkup بازرسی کلی
inspected تحقیق بازرسی
look over something <idiom> بازرسی کردن
untested <adj.> بازرسی نشده
for [your/our] inspection برای بازرسی
uninspected <adj.> بازرسی نشده
unexamined <adj.> بازرسی نشده
unevaluated <adj.> بازرسی نشده
unchecked <adj.> بازرسی نشده
unaudited <adj.> بازرسی نشده
committee of inquiry کمیته بازرسی
investigating committee کمیته بازرسی
vidimus بازرسی حساب
inquiry documents اسناد بازرسی
inspectional مربوط به بازرسی
jerque بازرسی کشتی
magnetic inspection بازرسی مغناطیسی
right of visit حق بازرسی و تفتیش
scrutineer بازرسی فنی
seach بازرسی کردن
unverified <adj.> بازرسی نشده
searcher warrant اجازه بازرسی
survey report گزارش بازرسی
controls بازرسی کردن
manholes اطاقک بازرسی
to look over بازرسی کردن
checked بازرسی کردن
probes میله بازرسی
examination بازرسی معاینه
examinations بازرسی معاینه
search تکاپو بازرسی
audits بازرسی رسیدگی
manhole اطاقک بازرسی
probed میله بازرسی
controlling بازرسی کردن
examine بازرسی کردن
examined بازرسی کردن
control بازرسی کردن
examines بازرسی کردن
check بازرسی کردن
examining بازرسی کردن
checks بازرسی کردن
probe میله بازرسی
search بازرسی کردن
auditing بازرسی رسیدگی
inspected بازرسی کردن
searches تکاپو بازرسی
searches بازرسی کردن
surveys بازرسی کردن
searchingly تکاپو بازرسی
surveyed بازرسی کردن
searchingly بازرسی کردن
survey بازرسی کردن
inspect بازرسی کردن
inspect تحقیق بازرسی
audit بازرسی رسیدگی
detection بازیابی بازرسی
searched تکاپو بازرسی
searched بازرسی کردن
audited بازرسی رسیدگی
right of search حق بازرسی کشتی در دریاها
censorial مبنی بر بازرسی مطبوعات و
check sweeping بازرسی مین روبی
search warrants حکم بازرسی و ورود
scrutineering بازرسی فنی قایق
he was appointed to inspect it مامور شد ان را بازرسی کند
control بازرسی نظارت جلوگیری
controlling بازرسی نظارت جلوگیری
to pick over بازرسی کردن و برگزیدن
controls بازرسی نظارت جلوگیری
search warrant حکم بازرسی و ورود
privateer فرمانده کشتی بازرسی
checks امتحان کردن بازرسی
cwe ترخیص بدون بازرسی
inspective وابسته به تفتیش و بازرسی
input control unit واحد بازرسی ورودی
controllable قابل ممیزی یا بازرسی
check امتحان کردن بازرسی
cargo checking بازرسی کردن محمولات
checked امتحان کردن بازرسی
contractor inspection system سیستم بازرسی پیمانها
cleared without examination ترخیص بدون بازرسی
non destructive inspection بازرسی غیر مخرب
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
domiciliary visit بازرسی خانه شخص
espies جاسوس بودن بازرسی کردن
test شهادت گواهی بازرسی کردن
tested شهادت گواهی بازرسی کردن
tests شهادت گواهی بازرسی کردن
espy جاسوس بودن بازرسی کردن
location survey بازرسی در جای اجناس درانبار
espying جاسوس بودن بازرسی کردن
visitatorial وابسته به یادارای اختیار بازرسی
tech inspection بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
inspection gallery دالان بازرسی گالری بازدید
espied جاسوس بودن بازرسی کردن
FBI مخفف دفتر بازرسی فدرال
g man نماینده مخصوص دایره بازرسی
helical scanning بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
borescope ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
geologize ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
board of inspection and survey هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
action letter فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
visitations اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
weight and balance sheet برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
visitation اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
target approach point اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
The reporter was held at the checkpoint for several hours. خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
checkpoint محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
caveat emptor یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
bench check کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
quadratic quotient search الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
check firing فرمان اتش بس موقت برای بازرسی مانع اتش
look over بازرسی کردن صرف نظر کردن
examining بازرسی کردن معاینه کردن
inspect بازرسی کردن تفتیش کردن
inspects بازرسی کردن تفتیش کردن
inspecting بازرسی کردن تفتیش کردن
wheel measurement [ wheel measuring] بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
sights بازرسی کردن رویت کردن
sight بازرسی کردن رویت کردن
proctor نظارت کردن بازرسی کردن
examines بازرسی کردن معاینه کردن
examined بازرسی کردن معاینه کردن
examine بازرسی کردن معاینه کردن
inspected بازرسی کردن تفتیش کردن
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com