Dictiornary-Farsi | بازرسی در جای اجناس درانبار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
location survey	بازرسی در جای اجناس درانبار


Other Matches

location audit	تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
list price	فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
stock	درانبار
stocked	درانبار
on hand	وسایل موجود درانبار
warehouse refusal	اعلام عدم وجود درانبار
warehouse refusal	اعلام عدم موجودی کالا درانبار
victualling bill	پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
lot integrity	دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
abc analysis	طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
inspector general	بازرسی بازرسی کل ارتش
goods	اجناس
good	اجناس
yard goods	اجناس ذرعی
Fake articles.	اجناس تقلبی
closed stock	اجناس ذخیره
rejects	رد شده [اجناس]
category	طبقه اجناس
culls	رد شده [اجناس]
wares	جنس اجناس
ware	جنس اجناس
dry goods	اجناس خشک
rejects	مانده [اجناس]
culls	مانده [اجناس]
substandard goods	اجناس بنجل
import duties	گمرک اجناس وارداتی
scrapbooks	دفتر اجناس اوراق
scrapbook	دفتر اجناس اوراق
d. of goods	تحویل کالا یا اجناس
avoirdupois weight	اوزان و مقیاسات اجناس
closed stock	اجناس انبارشده ثابت
mace greff	خریدار اجناس مسروقه
packinghouse	محل بسته بندی اجناس
middling	اجناس مختلف از درجه متوسط
five and ten	مغازه اجناس ارزان قیمت
avoirdupois	مقیاس وزن اجناس سنگین
packingplant	محل بسته بندی اجناس
cost analysis	تجزیه و تحلیل قیمت اجناس
white sale	فروش ملافه و اجناس ذرعی
The goods in this shop could not be flogged.	اجناس این مغازه باد کرده
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
pay load	اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
this shope has a well assorted(I'll-assorted)stock.	اجناس این مغازه جور ( ناجور )است
inspection	بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
budget account	حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
mark up	نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
well assorted	جور دارای کالا یا اجناس جور موافق سازگار
examining	بازرسی
examines	بازرسی
examen	بازرسی
cross examination	بازرسی
examined	بازرسی
controllership	بازرسی
examination	بازرسی
inspectorship	بازرسی
inspection	بازرسی
visits	بازرسی
visit	بازرسی
examinations	بازرسی
inspects	بازرسی
inspect	بازرسی
inspected	بازرسی
visited	بازرسی
inspecting	بازرسی
survey	بازرسی
perambulation	بازرسی
surveyed	بازرسی
checks	بازرسی شد
surveys	بازرسی
checked	بازرسی شد
audit	بازرسی
audited	بازرسی
audits	بازرسی
auditing	بازرسی
check	بازرسی شد
control	بازرسی
visitation	بازرسی
examine	بازرسی
visitations	بازرسی
controlling	بازرسی
inquiry	بازرسی
inquiries	بازرسی
controls	بازرسی
to rummage	بازرسی کردن
to browse through	بازرسی کردن
checkup	بازرسی کلی
inspectional	مربوط به بازرسی
identity check	بازرسی شناسنامه
jerque	بازرسی کشتی
survey report	گزارش بازرسی
inspection certificate	گواهی بازرسی
identity control	بازرسی شناسنامه
magnetic inspection	بازرسی مغناطیسی
martitime survey	بازرسی دریائی
unevaluated <adj.>	بازرسی نشده
unchecked <adj.>	بازرسی نشده
unaudited <adj.>	بازرسی نشده
committee of inquiry	کمیته بازرسی
look over something <idiom>	بازرسی کردن
for [your/our] inspection	برای بازرسی
investigating committee	کمیته بازرسی
inquiry documents	اسناد بازرسی
to search after	بازرسی کردن
unexamined <adj.>	بازرسی نشده
right of visit	حق بازرسی و تفتیش
scrutineer	بازرسی فنی
seach	بازرسی کردن
searcher warrant	اجازه بازرسی
unverified <adj.>	بازرسی نشده
to look over	بازرسی کردن
vidimus	بازرسی حساب
untested <adj.>	بازرسی نشده
uninspected <adj.>	بازرسی نشده
check point	نقطه بازرسی
detection	بازیابی بازرسی
probe	میله بازرسی
examining	بازرسی کردن
examines	بازرسی کردن
examined	بازرسی کردن
examine	بازرسی کردن
inspect	بازرسی کردن
inspect	تحقیق بازرسی
inspected	بازرسی کردن
controls	بازرسی کردن
manholes	اطاقک بازرسی
controlling	بازرسی کردن
searchingly	بازرسی کردن
searchingly	تکاپو بازرسی
inspection	بازرسی و بازبینی
examinations	بازرسی معاینه
search	تکاپو بازرسی
search	بازرسی کردن
examination	بازرسی معاینه
searched	تکاپو بازرسی
searched	بازرسی کردن
manhole	اطاقک بازرسی
searches	تکاپو بازرسی
searches	بازرسی کردن
probed	میله بازرسی
inspecting	تحقیق بازرسی
inspected	تحقیق بازرسی
certificate of survey	گواهی بازرسی
probes	میله بازرسی
certificate of inspection	گواهی بازرسی
checked	بازرسی کردن
surveys	بازرسی کردن
audit	بازرسی رسیدگی
check	بازرسی کردن
cargo checking	بازرسی بار
audits	بازرسی رسیدگی
auditing	بازرسی رسیدگی
audited	بازرسی رسیدگی
aircraft inspection	بازرسی هواپیما
inspecting	بازرسی کردن
inspects	تحقیق بازرسی
survey	بازرسی کردن
inspects	بازرسی کردن
checks	بازرسی کردن
surveyed	بازرسی کردن
board of inspection and survey	سازمان بازرسی
control	بازرسی کردن
stockpiles	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
import duties	حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
checks	امتحان کردن بازرسی
he was appointed to inspect it	مامور شد ان را بازرسی کند
controls	بازرسی نظارت جلوگیری
check	امتحان کردن بازرسی
checked	امتحان کردن بازرسی
search warrants	حکم بازرسی و ورود
search warrant	حکم بازرسی و ورود
controlling	بازرسی نظارت جلوگیری
control	بازرسی نظارت جلوگیری
check sweeping	بازرسی مین روبی
contractor inspection system	سیستم بازرسی پیمانها
right of search	حق بازرسی کشتی در دریاها
controllable	قابل ممیزی یا بازرسی
censorial	مبنی بر بازرسی مطبوعات و
cargo checking	بازرسی کردن محمولات
cwe	ترخیص بدون بازرسی
domiciliary visit	بازرسی خانه شخص
input control unit	واحد بازرسی ورودی
privateer	فرمانده کشتی بازرسی
inspective	وابسته به تفتیش و بازرسی
cleared without examination	ترخیص بدون بازرسی
personnel monitoring	بازرسی بدنی از افراد
to pick over	بازرسی کردن و برگزیدن
scrutineering	بازرسی فنی قایق
non destructive inspection	بازرسی غیر مخرب
espy	جاسوس بودن بازرسی کردن
espying	جاسوس بودن بازرسی کردن
espies	جاسوس بودن بازرسی کردن
FBI	مخفف دفتر بازرسی فدرال
inspection gallery	دالان بازرسی گالری بازدید
visitatorial	وابسته به یادارای اختیار بازرسی
espied	جاسوس بودن بازرسی کردن
helical scanning	بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
g man	نماینده مخصوص دایره بازرسی