Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English
Persian
identity check
بازرسی شناسنامه
identity control
بازرسی شناسنامه
Other Matches
badge
شناسنامه
ID card
شناسنامه
identity card
شناسنامه
identity cards
شناسنامه
identification document
شناسنامه
identity certificate
شناسنامه
birth certificate
شناسنامه
program id
شناسنامه برنامه
profile
شناسه، شاخصه، شناسنامه
studbook
شناسنامه رسمی اسب
masthead
بخش شناسنامه مجله
mastheads
بخش شناسنامه مجله
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
examen
بازرسی
examinations
بازرسی
examine
بازرسی
cross examination
بازرسی
inquiry
بازرسی
inquiries
بازرسی
inspectorship
بازرسی
visit
بازرسی
examining
بازرسی
visited
بازرسی
visits
بازرسی
examination
بازرسی
inspection
بازرسی
examines
بازرسی
examined
بازرسی
controls
بازرسی
inspects
بازرسی
check
بازرسی شد
audits
بازرسی
auditing
بازرسی
audited
بازرسی
audit
بازرسی
surveys
بازرسی
controllership
بازرسی
surveyed
بازرسی
survey
بازرسی
visitations
بازرسی
visitation
بازرسی
checked
بازرسی شد
controlling
بازرسی
checks
بازرسی شد
control
بازرسی
inspect
بازرسی
inspected
بازرسی
perambulation
بازرسی
inspecting
بازرسی
inspection certificate
گواهی بازرسی
aircraft inspection
بازرسی هواپیما
inspectional
مربوط به بازرسی
checkup
بازرسی کلی
jerque
بازرسی کشتی
check point
نقطه بازرسی
certificate of survey
گواهی بازرسی
look over something
<idiom>
بازرسی کردن
certificate of inspection
گواهی بازرسی
magnetic inspection
بازرسی مغناطیسی
cargo checking
بازرسی بار
martitime survey
بازرسی دریائی
board of inspection and survey
سازمان بازرسی
inspects
تحقیق بازرسی
right of visit
حق بازرسی و تفتیش
unevaluated
<adj.>
بازرسی نشده
unexamined
<adj.>
بازرسی نشده
uninspected
<adj.>
بازرسی نشده
untested
<adj.>
بازرسی نشده
unverified
<adj.>
بازرسی نشده
to rummage
بازرسی کردن
to browse through
بازرسی کردن
unchecked
<adj.>
بازرسی نشده
investigating committee
کمیته بازرسی
scrutineer
بازرسی فنی
seach
بازرسی کردن
searcher warrant
اجازه بازرسی
unaudited
<adj.>
بازرسی نشده
survey report
گزارش بازرسی
to look over
بازرسی کردن
vidimus
بازرسی حساب
for
[your/our]
inspection
برای بازرسی
inquiry documents
اسناد بازرسی
committee of inquiry
کمیته بازرسی
to search after
بازرسی کردن
check
بازرسی کردن
probe
میله بازرسی
probed
میله بازرسی
probes
میله بازرسی
manhole
اطاقک بازرسی
manholes
اطاقک بازرسی
examination
بازرسی معاینه
examinations
بازرسی معاینه
detection
بازیابی بازرسی
inspection
بازرسی و بازبینی
search
تکاپو بازرسی
search
بازرسی کردن
searched
تکاپو بازرسی
searched
بازرسی کردن
examining
بازرسی کردن
examines
بازرسی کردن
survey
بازرسی کردن
surveyed
بازرسی کردن
surveys
بازرسی کردن
audit
بازرسی رسیدگی
audited
بازرسی رسیدگی
auditing
بازرسی رسیدگی
audits
بازرسی رسیدگی
checked
بازرسی کردن
checks
بازرسی کردن
control
بازرسی کردن
controlling
بازرسی کردن
controls
بازرسی کردن
examine
بازرسی کردن
examined
بازرسی کردن
searches
تکاپو بازرسی
inspect
تحقیق بازرسی
inspect
بازرسی کردن
inspects
بازرسی کردن
inspected
بازرسی کردن
searchingly
بازرسی کردن
inspected
تحقیق بازرسی
searchingly
تکاپو بازرسی
inspecting
بازرسی کردن
searches
بازرسی کردن
inspecting
تحقیق بازرسی
controls
بازرسی نظارت جلوگیری
checks
امتحان کردن بازرسی
check sweeping
بازرسی مین روبی
to pick over
بازرسی کردن و برگزیدن
controlling
بازرسی نظارت جلوگیری
censorial
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
control
بازرسی نظارت جلوگیری
search warrants
حکم بازرسی و ورود
search warrant
حکم بازرسی و ورود
cargo checking
بازرسی کردن محمولات
checked
امتحان کردن بازرسی
check
امتحان کردن بازرسی
cleared without examination
ترخیص بدون بازرسی
contractor inspection system
سیستم بازرسی پیمانها
cwe
ترخیص بدون بازرسی
inspective
وابسته به تفتیش و بازرسی
right of search
حق بازرسی کشتی در دریاها
he was appointed to inspect it
مامور شد ان را بازرسی کند
domiciliary visit
بازرسی خانه شخص
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
scrutineering
بازرسی فنی قایق
privateer
فرمانده کشتی بازرسی
non destructive inspection
بازرسی غیر مخرب
input control unit
واحد بازرسی ورودی
controllable
قابل ممیزی یا بازرسی
espied
جاسوس بودن بازرسی کردن
espy
جاسوس بودن بازرسی کردن
inspection gallery
دالان بازرسی گالری بازدید
tests
شهادت گواهی بازرسی کردن
helical scanning
بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
location survey
بازرسی در جای اجناس درانبار
g man
نماینده مخصوص دایره بازرسی
espies
جاسوس بودن بازرسی کردن
espying
جاسوس بودن بازرسی کردن
tested
شهادت گواهی بازرسی کردن
test
شهادت گواهی بازرسی کردن
tech inspection
بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
visitatorial
وابسته به یادارای اختیار بازرسی
FBI
مخفف دفتر بازرسی فدرال
action letter
فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
geologize
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
borescope
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
board of inspection and survey
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
visitations
اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
weight and balance sheet
برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
visitation
اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
The reporter was held at the checkpoint for several hours.
خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
interrogates
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
interrogate
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
interrogating
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
target approach point
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
caveat emptor
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
bench check
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
quadratic quotient search
الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
check firing
فرمان اتش بس موقت برای بازرسی مانع اتش
look over
بازرسی کردن صرف نظر کردن
wheel measurement
[ wheel measuring]
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
examining
بازرسی کردن معاینه کردن
inspecting
بازرسی کردن تفتیش کردن
examined
بازرسی کردن معاینه کردن
inspect
بازرسی کردن تفتیش کردن
inspects
بازرسی کردن تفتیش کردن
sight
بازرسی کردن رویت کردن
sights
بازرسی کردن رویت کردن
proctor
نظارت کردن بازرسی کردن
examines
بازرسی کردن معاینه کردن
inspected
بازرسی کردن تفتیش کردن
examine
بازرسی کردن معاینه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com